Title | : | تجربههای آزاد |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | 9645564719 |
ISBN-10 | : | 9789645564719 |
Language | : | Persian |
Format Type | : | Paperback |
Number of Pages | : | 79 |
Publication | : | First published January 1, 1971 |
تجربههای آزاد Reviews
-
قلم دلخواهی داره شهرنوشِ پارسی پور. یه دختر 25 ساله در سال 49 داستانی نوشته که بسیار جلوتر از زمان خودش بوده. و خب برای من به دلایلی حال و هوای عجیب و خوبی داشت این داستان حدودا 80 صفحه ای ؛ تجربه های آزاد! 🍃
-
Tajrubahʹhā-yi āzād, Shahrnush Parsipur
عنوان: تجربههای آزاد؛ نویسنده: شهرنوش پارسیپور؛ تهران، امیرکبیر، 1357؛ در 72 ص؛ چاپ دیگر: سوئد، نشر باران، 1371؛ چاپ دیگر: تهران، شیرین، 1383؛ در 79 ص؛ شابک: 9789645564719؛ موضوع: داستانهای نویسندگان معاصر ایرانی قرن 20 م
داستان رقص آقای ب زیر باران -
داستانش را دوست داشتم. خیلی راحت و بی دغدغه خواندمش. از آن کتاب هایی بود که وقتی دل و دماغ هم نداری حسابی می چسبد. پرده ای بود از زندگی، از عشق، از تنها بودن، متفاوت بودن، متفاوت دیدن، از فلسفه و فرضیه های شخصی در مورد چیزهای ساده و بی جوابِ زندگی...
بخشی از کتاب:
صفحه 38
خالخانم قلیان می کشید، عصرهای تابستان قالیچه در حیاط پهن می کرد، جایی که هیچ وقت آفتاب نمی گرفت و قبلش حیاط را آب پاشی می کرد. آب که بخار می شد، از روی آجرهای مربع حیاط عطر نعنا و گل بلند می شد. آفتاب که می رفت، باغچه را آب می داد. پسر سیاه سوخته ی مرتضی با آب پاش آب می داد. گلدان های شمعدانی نفس نفس می زدند و چند گل خرزهره توی حوض می افتاد. خالخانم می نشست روی قالیچه. اول قند می شکست، بعد چای دم می کرد و آخر قلیان می کشید و چند پر گل سرخ در کوزه ی شیشه ای قلیان با هر پُک بالا و پایین می پرید.
صفحه 41
"خالخانومو چطور؟ می شناختی؟"
"نه."
"می دونی، یه روز دیدن روی قالیچه پشت قلیون خشک شده. قشنگ مُرد. می دونی کَر بود. از پنج سالگی کر شده بود. تو تمام زندگیش هیچی نشنید. نه یادم نبود. این اواخر سمعک گذاشته بود. یه روز دیدم سمعکشو گذاشته روی قلیون. فکر می کنم گلبرگ های سرخ توی کوزه به هوسش انداخته بود که صدای یک جور حرکتو بشنوه." -
داستان کتاب به نحوی فاقد زمان و مکان است ، حتی هود داستان برخلاف پوسته اش رئال نیست ، شخصیت ها بشدت مبهمند اما همه این ها کنار هم ترکیب دلنشینی دارد ، داستانی متفاوت و مانند اسم کتاب ... تجربههایی آزاد
-
As Parsipur's first book , it is a very interesting read.....بعنوان اولین تجربه ء نویسندگی پارسی پور ؛ کتاب بسیار جذاب و خواندنی است.
-
اوّل....سلام🖐️
📖 تجربههای آزاد/شهرنوش پارسی پور/نشر شیرین
کتاب ۹ فصل دارد که به هم پیوسته هستند. قصّهی کتاب احوالات و روابط سه شخصیت داستان رو روایت میکنه که «ب» و «هارو» و دختر داستان است که نامی از وی در کتاب گفته نشده. قصّهی کتاب از رابطهای که بین دختر و آقای «ب» هست میگوید و به جامعهای میپردازد که هنوز دختر(و یا زن) را فقط بعنوان وسیلهای برای زاد و ولد میبیند!!🤦🏻♂️
میشود گفت که نویسنده بصورت نامحسوسی در داستان، به دنیای ضدّ زنِ دههی ۴۰ و ۵۰ در دنیای واقعی در آن موقع، اعتراض میکند.
نویسنده، دختران و زنان آن موقع را طوری بیان میکند که همگی آفتاب-مهتاب ندیده و سر به زیر هستند و وقتی که سخنی نامربوط از دهانشان خارج میشود باعث تعجّب همهی مردان میشود: «آقای یگانه شما یک مادر به خطای به تمام معنا هستید!»🤪😶
کتابی کمحجم و روانخوان که حال و هوای دنیای امروز را در گذشته به شما نشان میدهد. چرا این را گفتم؟ چون گذشته و امروز ایرانِ ما تغییری نکرده است!
برخی نکات و جملات نوشته شده در متن قصّه که برایم جالب بود را، در ذیل نوشتم:
۱- میدونی من حالا مدّتهاست که یاد گرفتم توی امروز باشم. اگه برف بیاد و اتاق گرم باشه، میتونم یک میلیون سال روی تخت بیفتم و به وِزوِز کِتری روی بخاری گوش بدم. نمیتونی فکر کنی که این چقدر خوبه.😌
۲- تعریفی که نویسنده از سیر زندگی و از مرگ در فصل پنجم کتاب بیان میکند، به نظرم حالتی گوتیک دارد. وی مرگ را مترادف با «رسیدن به شیر و عسل» میداند. و لحظهی رهایی را این طور میگوید:
«پس فقط خواهش میکنم با یک ضربه تمامش کنید. آن وقت، کار در یک لحظه تمام میشود. مرد اینقدر خوشبخت بوده که حداقل برای یکبار در جریان تاریخ سیر کند.»
۳- نااُمیدی دردی است که درمانی ندارد.
۴- هیچ بشری را در جهان خاکی نمیتوان پیدا کرد که در یک روز بهاری که مصادف با یک جشن ملّی بزرگ هم باشد، به خودش اجازهی عصبانی شدن بدهد.
۵- مردم راه میرفتند و ساندویچ میخوردند؛ امّا کاغذهای ساندویچ را روی زمین نمیریختند، سطلهای زباله پُر از کاغذ بود.
#یک_سوال_نو : آیا تا به امروز، از #شهرنوش_پارسی_پور کتابی خواندهاید؟ -
کتاب تجربههای آزاد
نوشتهی شهرنوش پارسیپور
نوشته شده در سال ۱۳۴۹
.
چند تا از جاهای مختلفی که دربارهی شهرنوش پارسی پور و آثارش معرفی و مطلب نوشتهاند، از تجربههای آزاد بهعنوان یک مجموعه داستان کوتاه به هم پیوسته یاد کردهاند. اما بهنظرم کتاب یک داستان بلند است که به ۹ فصل تقسیم شده است. خلاصهاش را اگر بخواهم بگویم، به ماجرای دختری مربوط میشود که دوست ندارد در قالبهایی که جامعه و خانواده از پیش برایش تعیین کردهاند فرو برود و یک شب توی خیابان، با فردی که در تمام کتاب از او بهعنوان ب یاد میشود، آشنا میشود و بعد ادامهی ماجرا و گفتگوهای مهمی که بین دو سه تا آدم توی داستان، شکل میگیرد.
داستان شروع جذابی دارد و نویسنده فضایی خلق کرده که توی آن المانهای دنیای مدرن و زندگی واقعی آن سالها، در محیطی تقریبا سورئال شناورند و ماجرا جوری جذاب روایت میشود که خواننده منطق داستان را همانجوری که هست میپذیرد و مثلا عجیب بودن اسمها، یا اینکه یک آدم دارد دور خودش پیله میتند(بهصورت فیزیکی) برایش غیرقابل باور نیست. با وجودی که قهرمان اصلی و راوی ماجرا یک زن ا��ت که تغییر مسیر زندگی و فکریاش بعد از آشنایی با ب را میخوانیم، ولی من فکر نمیکنم کتاب جهان بینی مطلقا زنانهای داشته باشد، و انسانها در دنیای آن کنار هم حضور دارند.
با اینکه حدود چهل سال از نگارش داستان میگذرد اما نثرش سنگین و اذیت کننده نیست و مخاطب امروزی هم بهراحتی با آن ارتباط میگیرد.
این اولین اثری بود که من از این نویسنده خواندم. حجمش هم نسبتا کم بود و جذابیتش هم آدم را وادار میکرد یک نفس بخوانیاش. شهرنوش پارسی پور نویسنده و مترجمی است که از رمانهای بلند مشهورش میتوان به "سگ و زمستان بلند" اشاره کرد.
#معرفی_کتاب -
انسانهایی که رنج میبرند و گنج نه!
-
کتاب را به صورتِ اتفاقی از قفسهیِ کتابهایِ پدرم برداشتم. این که یک زن چنین قلم صریح و رکی داشته باشد چیزی نبود که آن زمانها انتظارش را داشته باشم.
داستان سریع و ساده و خوب پیش میرود بدون هیچ چیزِ اعصاب خرد کنی.