Veronica's Room by Ira Levin


Veronica's Room
Title : Veronica's Room
Author :
Rating :
ISBN : 0573617570
ISBN-10 : 9780573617577
Language : English
Format Type : Paperback
Number of Pages : 72
Publication : First published January 1, 1974

Thriller New Revised Edition 2 male, 2 female Interior Set This chilling mystery thriller by the author of Rosemary's Baby explores the thin line between fantasy and reality, madness and murder. Students Susan and Larry find themselves as guests enticed to the Brabissant mansion by it's dissolute caretakers the lonely Mackeys. Struck by Susan's strong resemblance to Veronica Brabissant, long- dead daughter of the family for whom they work, the o


Veronica's Room Reviews


  • Dream.M

    بچه که بودم، یکبار توی مراسم عزاداری امام حسین، دیدم یکی از مردهایی که عَلَم بلند میکنن و میون دسته عزاداران حرکت میکنن، نتونست سنگینی وزن رو تحمل کنه و علیرغم کمک مردهای دیگه، علم خم شد و زمین افتاد. همه‌ی مردم وحشت کرده، ناراحت و حتی عصبانی شده بودن. انگار گناه بزرگی اتفاق افتاده بود. اون روز کسی از عزادارها آسیب ندید، به جز اون مرد که کمرش درد گرفته بود و دیگه علم نکشید، ولی شبش برای بلاگردونی یه گوسفند قربانی شد و فردا ناهار همه قیمه خوردن. و من همیشه سوال میکردم چرا باید تاوان اشتباه اون مرد رو یک گوسفند بیچاره بده.

  • Sarah Far

    اثری تحسین شده از آیرا لوین
    نویسنده رمان بچه رزماری ( Rosemary baby)

    که براساس این رمان، رومن پولانسکی فیلنامه‌ای نوشت و بدین ترتیب فیلمش در اولین‌های ژانر وحشت ساخته شد.
    عاشقان فیلم به خوبی می‌دانند که پس از نمایش این فیلم، همسر بارادارِ پولانسکی‌ و چهار مهمان دیگرشان
    توسط شیطان پرستان به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسید‌ند.

    برگردیم به اتاق ورونیکا نمایشنامه‌ای روان‌شناسی – وحشت که هر خواننده ای رو گیج می‌کند. گویی کار آیرا لوین اینگونه بود که با مخاطبش رو امتحان کند و ببینند آنها چه می‌گویند.

    این نمایشنامه برای کارگردان و بازیگران تئاتر بسیار پیچیده و عمیق است. اگر بخواهید آن را بازی یا کارگردانی کنید، باید تک‌تک نقش‌های را با توجه به روان آنها بدانید.

    ورونیکا دختر روان‌پریشی است که به رغم آنکه مظلوم واقع شده باشد، بسیار خطرناک است.

    او خواهرش را به قتل رسانده (که البته در پایان داستان متوجه می‌شوید) و پدر و مادرش برای حفظ آبرویشان، او را داخل اتاقش حبس می‌کنند و هیچ مجازاتی به جز حبس برای او در نظر نمی‌گیرند. اما بعد بعد از مرگ پدر و مادر، زندگی ورونیکا تغییر می کند...

    و با این تغییر، شاید بتوان گفت زندگی آدمهایی بی‌خبر از همه‌جا در سال ۱۹۷۳ تغییر می‌کنند.
    که در آخر داستان نمی‌دانی دلت برای سوزان بی‌گناه بسوزد یا ورونیکای پریشان؟!
    ورونیکا انگار فقط با مرگ دیگران، می‌تواند کمی از عذاب قتل خواهرش به دست خودش را کم کند، اما در آخر داستان، او شخصیتی می‌شود به مانند یکی از مقتولین:

    وقتی اون به همه چی اعتراف کرد، وقتی که تو و پسر جلوش رو گرفتین، اون یک‌مرتبه تبدیل شد به من و من در عین حال نبودم؛ و بعد از اینکه مجازات شد، احساس کردم خیلی آزاد خیلی پاکم. انگار که هرگز تو طول زندگیم، یه کار اشتباه اَزم سر نزده

    در اینجا به شخصیت روان‌پریش ورونیکا می‌توان
    عقده حقارت هم اضافه کرد.

    عقده حقارتی که با ۳۵ سال حبس در اتاق و بعد از مرگ پدر و مادر نمایان می‌شود. ( و در اینجا به نظرم شناخت پدر و مادر و دخترش سیسی و پسرشان کنراد و در آخر ورونیکا بسیار لازم است)

    آلفرد آدلر، روانشناس اتریشی و شاگرد فروید (که عقده حقارت را عقده_ادیپ نامید) [اشاره به داستان اُدیپ یونان باستان]

    معتقد است که انسان با حقارت زاده می‌شود. برای آدلر، حقارت نه تنها بخشی از ذات و هستی انسان است،بلکه عامل تعیین‌کننده در تعریف هویت او نیز قلمداد می‌شود.آدلر پس از آزمایشات بسیار به این نکته پی برد که ۹۵ درصد از مردم،خود را در مقایسه با دیگران بی‌کفایت می‌بینند

    شاید بتوان گفت که بعد از این خواندن اتاق ورونیکا، باید نگاهی به خودمان و روانمان بیندازیم.
    چگونه است که می‌توان عقده حقارت یا اُدیپ را در درونمان بشناسیم و کنترلش کنیم؟!

  • Gypsy


    عالی! فقط عالی! و حسرت می‌خورم چرا تئاترشو نرفتم!

  • صان

    چه نمایش‌نامه خوبی.
    پنج ستاره می‌دم، چون در ژانر خودش، خیلی خوب عمل کرده بود و کمبودی نداشت.

    نمایشنامه‌ای در ژانر وحشت که خیلی روون و پرکشش و به‌اندازه نوشته شده و در انتها با پایان‌بندی قوی‌ش میخ‌کوب‌ام کرد.
    همونطوری که از ژانر پلیسی و وحشت انتظار می‌ره، دیالوگ‌هاش حساب شده بود و وقتی اواخر داستان بعضی گره‌ها باز می‌شد، از این که اون اطلاعات خیلی معمولی اوایل نمایشنامه بهت داده شده بود لذت می‌بردی.
    پایان نمایش در این ژانر خیلی مهمه برای همین اسپویل نمی کنم.
    فضای نمایش برخلاف چیزی که توی تعاریف می‌نویسن خیلی وحشتناک نبود، اما تعلیقی که داشت و موقعیت ناواقع‌گرایانه‌ای که در دل واقع‌گرایی کاشته بود، آدم رو دنبال خودش می‌کشوند و البته از نیمه نمایش به بعد، با هم‌ذات‌پنداری آدم رو عصبانی می‌کرد و احساساتم درگیر شد. اما احساسم از جنس ترس نبود، بلکه از جنس عصبانیت بود.
    اتمسفری که ساخته بود رو دوست داشتم، خونه‌ای قدیمی، ملافه‌های اول نمایش و اشیا روی صحنه. دستورصحنه‌ها رو خیلی با دقت و جزئی نوشته بود، انگار که فیلمی رو داره دکوپاژ می‌‌کنه. البته برای این ژانر به نظرم خیلی لازمه. چون اکت‌ها می‌تونن حامل کنش باشن، درواقع این اتفاق هم می‌افتاد. مثلا زمانی که دختر در حمام بود و زن مخفیانه چیزی رو بیرون می‌اورد و کارهایی می‌کرد. اونجا تماشاگر از بیننده جلوتر می‌ره و دیگه مطمئن می‌شه قراره چه جور بلایی سر دختر بیاد.

    چه موقعیت جذابی. دختری که قراره نقش دختر مرده‌ای رو بازی کنه و وقتی شروع می‌کنه می‌بینه که زندانی شده توی اون هویت جدید.
    از طرفی پیش‌داستان خیلی جذاب و روان‌پریشانه‌ای براش نوشته بودن که در انتهای نمایش فهمیده می‌شد و به جذابیت کار می‌افزود.

    انتهای کار، من رو خیلی یاد نقاشی «داوود و سر جالوت» کاراواجو انداخت. این نقاشی عجیب، سرِ خودِ کاراواجو رو بریده و آویزان از مو در دستان داوود نشون می‌ده. سرِ حس و حالی شبیه فریاد و ترس از خودش نشون داده.
    می‌گن کاراواجو بعد از این که کسی رو در یک دعوا می‌کشه برای مقابله با حس عذاب و گناه این نقاشی رو می‌کشه که در اون سر خودش رو بریده. این ویژگی هنر که با تقلید میاد چیزی بدل از واقعیت رو بازنمایی می‌کنه و در ذهن انسان شبیه به واقعیت تفسیر می‌شه برای من خیلی جالبه. چیزی که توی تراژدی و مبحث کاتارسیس هم می‌بینیم. چیزی که توی عروسک‌های وودو -همونا که بهش سوزن می‌زنن- هم می‌بینیم. خیلی جاها درواقع.
    موضوع این نمایش همین مساله بود. مساله گناه، و کسی که می‌خواد این بار گناه رو از روی خودش پاک کنه و آزاد بشه.
    فکر می‌کنم این‌ها درواقع یک جور گول زدن ذهن باشن. ما با زبان فکر می‌کنیم، زبان هم نظامیه از نشانه‌ها. پس می‌تونیم با این‌جور بازی‌های تقلیدی و زبانی و درواقع نشانه‌شناسانه، گولش بزنیم و خودمون رو آزاد کنیم.

    مبحث جالبیه از منظر روان‌شناسی و دوست دارم درموردش بیشتر بدونم.

    description

    نمایشنامه اتاق ورونیکا رو با خیال راحت می‌تونید بخرید و بخونید. بسیار روون و خوش‌ساختار و بدون‌اضافه‌گویی و خوش‌داستان!

    ***
    در آوانگارد، درباره‌ی این کتاب نوشته‌م:

    https://www.avangard.ir/blog/بگذار-تا...

  • Yegane

    ریویو برای اولین کتاب 2020
    کودکی و نوجوونیم، خیلی اهل فیلم دیدن نبودم(درستْ شبیه الآن) اما واسم مهم بود همون تعداد فیلم و سریال‌هایی که میبینم جز به جز تو ذهنم ثبت بشه و از اینکه کسی در مورد یک فیلم صحبت کنه و من نتونم اون سکانس فیلم رو دقیق به خاطر بیارم منتفر بودم (وهستم)
    اون موقع مردم هنوز پای سریال‌های صدا و سیما می‌نشستن و شب‌ها رو با تلوزیون و فیلم‌هایی که عموماً به صورت سی‌دی بود می‌گذروندن.
    احتمالاً رِنجِ سنی همه‌ی افراد گودریدز به سریال و فیلم‌های که آخرش همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد قد میده، که البته یهو یک موج اومد و کلاً سبک تمام فیلم و سریال‌ها رو عوض کرد. نوشتم که بگم من همیشه از همه‌ی فیلم و سریال‌های که همه چی‌به خوبی و خوشی تموم میشد بدم میومد چون فکر می‌کردم نمی‌تونم جز به جز تو ذهنم ثبت کنم،در عوض فیلم تلخی مثل مثل میم مادر سکانس به سکانس تو ذهنم ثبت شده‌بود، حتی وقتی شیرینِ فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند رو دیدم تهِ تهِ دلم یه حسی می‌گفت کاش اعدام بشه، درسته اذیت میشم اما سال‌ها یادم می‌مونه.
    نوشتم که بگم امروز وقتی بعد از دوماه داشتم یک کتاب رو تموم می‌کردم و به صفحه هشتاد و چهار رسیدم با تمام وجود دلم می‌خواست سوزان کرنر یه تنفگ برداره و همه‌ی آدم بدای قصه رو بکشه.
    من، همون یگانه‌ی هفت هشت سال قبل هستم اما دلم می‌خواست کتابم به خوبی و خوشی تموم شه چون وقتی به له شدن آدما بین جمعیت فکر می‌کنم حالم بد میشه، وقتی خواهر کوچولویِ هفتْ‌سالم قبل مدرسه میگه نمی‌خوام برم مدرسه می‌ترسم موشک بزنن حالم بد میشه، چون به آدمایی سوختن تو هوا بعد از این همه سال تلاش فکر می‌کنم اشکام میریزه، وقتی تنها اُمیدم رفتن از ایران بود و الآن می‌بینم همه‌ی ایران��ایی که رفتن بیشتر از من نگرانن حالم بدتر و بدتر میشه...
    امروز چهارشنبه است و من جمعه هفته گذشته نمی‌دونستم چقدر اتفاق بد و عجیب قراره بیفته، الان هم نمی‌دونم هفته بعد قرار چی بشه ...
    پی‌نوشت اول:یه جمله معروف میگه اگه چیزی شما رو نکشه قویترتون میکنه به شدت مخالفم باهاش، من 18 دسامبر 2019 به مدت کمتر از چهل و هشت ساعت یه بیماری سخت رو تجربه کردم و تموم شد اما خیلی ضعیف‌تر از قبل شدم ، مطمئنم برای روحمون هم همین حالته و روز به روز بی‌حوصله‌تر و ضعیف تر میشه.
    پی‌نوشت دوم:دو ماه بود لذت تموم کردن کتابی رو تجربه نکرده بودم و فقط کتاب جدید خریدم و شروع کردم اونقدر تعدادشون زیاد شده که دیگه به کتاب‌های در حال خوندن گودریدزم اضافه نمی‌کنم.
    پی‌نوشت سوم :اسم یک قطعه موسیقی تو کتاب اومده «مستانه به سوی بوفالو»کنجکاو شدم گوش کنم، لطفا اگه قطعه موسیقی یا نمایش‌نامه‌‌ی زبان اصلی رو دارین اسم اصلی قطعه رو بهم بگین.

    پی نوشتی دیگر: (برای یگانه، مرداد 1401)
    زتدگی روزی که ریویوم رو نوشتم سخت بود، و هر روز هم سخت تر میشد، کتاب رو که تموم کردم دوست داشتم گوشه خیابون بشینم و از شدت درد و رنجی که دو سال هر روز بیشتر از دیروز بود محو بشم، حتی سخت تر شدنش هم ادامه داشت اما وقتی جلو میری، میبینی یه جایی هست که پیک سختی رو رد کردی و زندگی دوباره آروم و بهتر میشه، الان خیلی هم موافق نوشته هام نیستم، اما خوبیشون اینه که یادم میفته حتی اون روزای خیلی خیلی سخت هم تموم شدن..

  • سـارا

    محشر محشر! یکی از عالی‌ترین نمایشنامه‌هایی بود که این مدت خوندم. یه ایده عالی با یه پرداخت فوق‌العاده که میخکوبت میکنه 👌🏻

  • Leila

    نمایشنامه ای سرشار از تعلیق و وحشت که هرچه پیش می‌رود دلهره‌آورتر می‌شود.
    با پایانی بسیار غافلگیرکننده.

    مهر۹۸

  • Mehdi EbrahimZadeh

    یه جورایی بی نقص بود، دقیق و حساب شده.
    تیکه اولش رو دقیقاً مثل شاتر آیلند اسکورسیزی حدس زدم و برام قابل پیش بینی بود، اما قسمت های بعدی و پایانش عالی بود.
    قبلاً تو یکی از ریویوها گفتم، نمایشنامه باید خواننده رو دقیقاً تو موقعیت قرار بده و این نمایشنامه از همه نظر بی نظیره.

  • Peiman

    زن و مرد میانسالی در یک رستوران از زوج جوانی درخواست عجیبی دارند، اینکه برای دقایقی کوتاه دختر جوان نقش دختری مرده رو بازی کنه... میتونم بگم که عالی بود، واقعاً عالی. اتاق ورونیکا یک داستان رازآلود و دلهره‌آور بود که پله پله شما رو با خودش همراه می‌کنه و هر لحظه شاید شما بتونید اندکی از آینده رو حدس بزنید اما قطعا تمام داستان رو نمی‌تونید و این دقیقا بهترین خصیصه‌ی این کتابه.ه

  • Masoud Irannejad

    یک نمایشنامه فوق العاده هیجان انگیز ،تاریک و غیر قابل پیش بینی

  • Carol

    Once again, Ira Levin turns on the suspense and sets the creepy stage!

    Without giving anything away, all I can say is that VERONICA'S ROOM has the ambiance of 1935 and one hell of a twisted plot as a good deed turns into a living nightmare......in 1973.

    Super quick read with a very dark ending. ECK!

  • Nilufar Payam

    اااا… فعلا مغزم یخ زده روش..
    عجب نمایشنامه‌ای بود!!!
    بعد میام بیشتر و درست‌تر ازش می‌نویسم.

  • .amir o-o m F

    همین الان تموم شد
    ��وق العاده بود!!!

  • KamRun

    اتاق ورونیکا دومین اثری از لوین است که به فارسی ترجمه می شود. اولین کتاب ازاین نویسنده "بوسه پیش از مرگ" در سال 1342 توسط انتشارات کیهان در ایران منتشر شده است. از آثار مشهور لوین می توان به "پسر رزماری" و "فرزند رزماری" اشاره کرد. با اقتباس از آثار این نویسنده، فیلم هایی در هالیوود (و یک فیلم نیز در بالیوود) ساخته شده است. اتاق ورونیکا نمایشنامه ای وهمناک و هیجان انگیز است که در فضایی گاتیک در یک عمارت قدیمی اتفاق می افتد.نمایشنامه از دو پرده تشکیل شده که ماجرای پرده اول در سال 1973 و پرده دوم در وهم ساختگی سال 1935 رخ می دهد. دیالوگ ها و لحن به خوبی پرداخته شده و دقت نویسنده در صحنه پردازی و جزئیات داستان نمایش به قدری ست که ممکن است خواننده نیز در میانه ی نمایشنامه فریب وهم حاکم بر آن را خورده و مسخ ورونیکا/ سوزان را بپذیرد و از پیش بینی وقایع پایانی آن عاجز شود

  • Astiazh

    اتاق ورونیکا یه نمایش نامه پر از معماست،پر از اتفاقات عجیب و شخصیتهایی که هر دم نقاب هاشون رو عوض می کنند و بخشی از ابعاد شخصیتی روان پریششون رو نشون میدن.
    داستان خواهر و برادری که دچار جنون هستند و اتفاقات ناگواری رو رقم می زنند و هربار بخشی از شخصیت آن ها برای خواننده آشکار میشه و به سوالی که در ذهنشون پیش میاد پاسخ داده میشه....
    توی این نمایشنامه مرز بین خیال و واقعیت رو براحتی نمیشه تشخیص داد و گاهی آدم فکر میکنه جایی رو اشتباه خونده یا حتی جا انداخته...اما این روشی جذاب برای پیش بردن داستان هست و خواننده رو به این شکل به چالش میکشه.و البته که مدام غافلگیر میکنه.
    در نهایت می تونم بگم اتاق ورونیکا یه اثر روانشناختی جذاب و منسجم که در پایان شوکه ات میکنه.و بسیار زیبا مفهوم ناخودآگاه رو به نمایش میگذاره.

    پ.ن : هر نوعی از ادبیات رو می پسندید این اثر رو از دست ندید.

    به تاریخ ۹۹/۸/۹.

  • Sana

    بشدت توصیه میشه این نمایشنامه 👌🏽

  • Mohajerino

    برای امتحان عملی هنر خوندم و انگار نیازی بود برای تخلیه خودم .
    همونجوری که شخصیت اصلی داستان ،درگیر ماجرایی بهت‌آوره و اتفاقاتی رو رقم‌میزنه برای تخلیه کالبد خودش

    ⁦⁦

  • Amirho3ein

    این کتاب خیلی زیاد به چشمم خورده بود ولی هیچوقت نه خلاصشو خونده بودم نه اصلا می‌دونستم نمایشنامه‌ست
    به بهانه همخوانیش رفتم سراغش و... انتظار نداشتم یه اثر اینچنین خفن رو اینهمه وقت جلوی چشمم بوده و نرفتم سراغش😱
    یک اثر روانشناختی با چهار شخصیت اصلی
    روایت جذاب و پرکشش که شاید یکم می‌شد حدس می‌زد اصل جریان چیه ولی بازم اون آخر شوک رو وارد کرد🥲
    اگه نمایشنامه نخوندین، قصد نمایشنامه‌خوانی دارین یا اصلا دنبال یه اثر خوب می‌گردین، اتاق ورونیکا شدیدا پیشنهاد می‌شه💯🔥
    در نهایت اینم بگم که آیرا لورن، لعنت به ذهن سمی خلاقت😭

  • Arian Fouladiasl

    فوق‌العاده، هر چی بگم کم گفتم. سراسر هیجان. حتما کتابای دیگه ای از ایرالوین میخونم.

  • Katayoon

    واییییی چقدر مریض بود 😨 امشب خواب ورونیکا رو میبینم

  • Negin

    ۴.۸
    وای خدای من!
    خوب بود واقعا.

  • Maya

    در عرض یه ساعت خوندمش و مو به تنم سیخ شد! من شیفته ی اینجور نمایشنامه هام! دفعه ی بعد که تو ایران اجرا بشه از دست نمیدمش و کاشکی دوباره اجرا بشه.

  • Cloudy

    Oh wow. :))))))

  • Haniye_Mirkamali

    خوانش: ۳ شهریور ۰۱
    ساعت: ۱۳:۴۵
    امتیاز: ۴ از ۵

    من تا حالا نمایشنامه نخوندم و نمیدونم چرا همیشه نسبت به نمایشنامه خوندن یک گارد عجیب و غریبی داشتم.. ولی با خوندن این کتاب.. ورود خودم رو به دنیای نمایشنامه تبریک میگم..

    اخه مگه میشه یه نمایشنامه اینقدر جذاب و قشنگ باشه.. سرشار از پیچیدگی..
    سرشار از هیجان و وهم! هنوز هم مغزم نتونسته اتفاقات این نمایشنامه رو هضم کنه:))
    تا اخرین لحظه نتونستم حدس بزنم که قرار چه اتفاقی بیفته.. اصلا مگه داریم اینقدر خفن :)
    نگم براتون چقدر عالی بود :)

  • Banafsheh

    چقدر خوب بود !!

    نفس گیر و جذاب و غیر قابل حدس زدن. یک تریلر همه چیز تمام.

    باید دیدنی باشه. امیدوارم دوباره اجرا بشه.

  • Emerson‌●ω●

    با پایانش میتونم روزها اورتینگ کنم..

  • Alireza Kherad mand nia

    نمیدونم تا حالا چیزی خوندین که بعدش احساس کنین مغزتون ورم کرده ، اگه نخوندین اتاق ورونیکا رو بخونین ،یه داستان پر کشش از یه نویسنده به غایت مریض
    در ابتدا احساس میکنی با یه درام عادی طرفی ولی فقط خدا میدونه چی در انتظارته و نویسنده چطوری مشتش رو داره به طرف صورتت پرت میکنه ، واقعا الان که دارم این متنو مینویسم گیج گیجم...

    اتاق ورونیکا از اون نمایشنامه هایی بود که حتما دوباره میخونمش

  • Fatemeh Nazari

    قبل از اینکه کتابش رو بخونم، نمایشنامه خوانیش رو دیدم تو کافه کتاب وارطان و در نتیجه حتی لذتش برام چندین برابر شد!
    هیجان انگیز و با پایان غیر قابل پیش بینی. حتی با وجود اینکه داستان رو می‌دونستم باز هم از خوندن کتابش لذت بردم.

  • Baktash

    یک تریلر عالی و تروتمیز و حساب شده.
    جناب ایرا لوین نویسنده داستان معروف رزماری بیبی هستن.

    مجموعه نمایش نامه های بیگدل رو از دست ندید. جدا از انتخاب های عالی کمترین سانسور ممکن رو دارن.

  • Arezu Wishka

    خیلی خیلی خیلی خوب بود ولی من رو نترسوند و تا حدی حدس زدمش. آشنا بود داستانش با این حال خیلی خیلی خیلی خوب بود ^_^