Title | : | سگ و زمستان بلند |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | - |
Language | : | Persian |
Format Type | : | Kindle , Hardcover , Paperback , Audiobook & More |
Number of Pages | : | 240 |
Publication | : | First published January 1, 1973 |
کتاب " سگ و زمستان بلند " نوشته ء شهرنوش پارسی پور که توسط " شکوفه کاوانی " به فارسی ترجمه شده است ؛ یکی از مهمترین کتابهائ موج نوئ مدرن در ادبیات مدرن فارسی است چرا که بازگو کننده ء زندگی یک نسل از جوانان ایرانی است که با سنت و مدرنیته دست و پنجه نرم میکنند و در این رهگذر آسیب فراوان میبینند که البته این داستان برائ نسل بر آمده از انفلاب نیز تازگی دارد. داستان همواره ء زندانیان سیاسی ؛ واکنشهائ سنتی خانواده و افسردگی شخصیت اصلی داستان هنوز هم تازگی دارند زیرا که تلاش ما برائ دستیابی به دمکراسی هنوز هم ادامه دارد.
این کتاب توسط شکوفه کاوانی به انگلسیی ترجمه شده و شارون راندل آن را ویراستارئ کرده است و در حال حاضر به دنبال تهیه ناشر برائ آن میباشیم.
سگ و زمستان بلند Reviews
-
نمیتوان باور کرد نویسنده «سگ و زمستان بلند» و «زنان بدون مردان» یک نفر است
این یکی از درخشانترین رمانهای فارسی بود که تاکنون خوانده ام: توان نویسنده در روایتگری (ارتباط فصول مختلف، بخصوص فصل یک و سه، یعنی خاطره مرموز زندان حسین، کارمندی حوری و سرنوشت مشترک حسین و حوری)، استعداد او در همراه کردن شما (دلبستگی به بدرالسادات) و شراره های محتوایی عمیقی که گاه و بیگاه به شما منتقل میکند (برای مثال اینکه چگونه «اندوه آدمها را به هم نزدیک میکند» یا چرا کسانی که «مرگ را بهتر از زندگی میشناسند» میتوانند هم دوست داشتنی و هم تنفر آور باشند) در متن او کم نیست
گذشته از اینها، شخصیت پردازی خاکستری «سگ و زمستان بلند» (برخلاف «زنان بدون مردان») متن را خودمانی تر و گیراتر میکرد*: حسین که با همه عمق اندیشه اش (به روایت حوری) میتوانست چقدر «ابله» باشد؛ علی که میتوانست حوری را دوست داشته باشد و از او حمایت کند و درعین حال چقدر کم سطح باشد؛ و بدرالسادات که میتوانست در ماجرای پسرش با حوری از ترس مردم خلاف قاعده خود رفتار کند
شخصیتها من را به یاد داستانهای داستایوفسکی می انداخت: حسین (جدا از کله شقی هایش) شدیدا شبیه ابله بود و خود حوری (بخصوص در رابطه با بچه اش) یاد شاتوف، شخصیت دوست داشتنی «جن زدگان» را ذر ذهن من زنده کرد
نکته پایانی درمورد مفهومی است بسیار عمیق و پیچیده که من در هر دو اثر پارسی پور دیده ام، اما هیچ گاه آن را پرورده نکرده است: «ترس ظالم از مظلوم» که در آثار او به عنوان «ترس پدرسالار از زن» خود را نشان میدهد-اینکه ظالم ناگهان از ظلمی که مدتها بر مظلوم روا داشته میترسد و این زمانی است که هم خود و هم مظلوم از این ظلم آگاه شده و هم هر دو از آگاه شدن دیگری به این ظلم خبردار میشوند: در اینجا خشونت ظالم، بر اساس این ترس افزوده میشود و دیگر راهی جز اقدام وجود ندارد. اقدام هر دو سمت ظلم: برای رهایی یا برای تسلط
حوری هم بالاخره از ترس پدرش آگاه میشود و میداند که آنها هم از آگاهی حوری مطلعند... صحنه تکان دهنده آخر فصل سوم برآمده از همین اقدام دوسویه، یکی از ماندگارترین صحنه های داستان است
پی نوشت: *
پیرنگ داستان، روایت زندگی حوری به عنوان یک زن ایرانی است
علی و حسین برادران بزرگتر حوری اند که اولی با جهان جدید همراه و ظاهر کامیاب بود اما دومی توان مسامحه با تجاوزکاری دنیای نو (زندگی کارمندی، نسبت بیمار روانی با روان پزشک و رعایت سلسله مراتب خانواده و دولت) را برنمیتافت... اولی به امریکا رفت، دکترا گرفت با زنی فرنگی ازدواج کرد اما اولی به زندان رفت و دائما! در «تب» آشتی ناپذیری با دنیای پیرامونش میسوخت
باتشکر از:
خانم صارمی که کتاب را به من معرفی کرد
و سیدمحمد یارندی که نسخه مکتوب کتاب را در اختیارم قرار داد -
کتاب را دو سه هفته پیش تمام کردم و الان تا حد زیادی احساس و دیدگاهی که نسبت به آن داشتم را فراموش کرده ام. اما بعد از این مدت هم هنوز نتوانسته ام خودم را قانع کنم که چهار ستاره برای کتاب مناسب است یا پنج تا.
توان پارسی پور برای روایت گری این داستان بی نظیر است، هرچند ابهام قلم او خواننده را گیج می کند. مطمئن نیستم سیر داستان را به درستی فهمیده باشم و با خواندن یادداشت هایی که راجع به این کتاب نوشته شده و گپ زدن با یکی – دو تا از دوستانی که رمان را خوانده اند، به روایت ها و برداشت های مختلفی از برخی جزئیات روند داستان رسیده ام. اما چیزی که مهم است، توان این داستان است در بیگانه کردن شما از دنیایی که در آن به آسودگی زندگی می کنید و این بیگانه شدن باعث می شود که دوباره و دوباره به خود و نسبتی که با دنیا برقرار کرده اید فکر کنید. دنیای شما چیزی است اعم از جامعه ی اطرافتان، عقایدتان، و عشق و احساس درونی تان.
سگ و زمستان بلند، داستانی است در فضای یک خانواده ی سنتی پیش از انقلاب که فرزندانش مسیرهای مختلفی را طی می کنند. علی (فکر می کنم فرزند ارشد)، در نظم جامعه جا می افتد و از آن برای رشد کردن استفاده می کند. به خارج می رود و درس می خواند و زنی فرنگی می گیرد و خوشبخت است. حسین اما نمی تواند مانند علی باشد. او با نظام سیاسی و اجتماعی درگیر می شود. به زندان می افتد و با عقیده ی خود که برایش هزینه ی بسیار داده است هم درگیر می شود. عاشق می شود و با معشوق خود هم درگیر می شود و وقتی چیز دیگری برایش نمی ماند، با پناه بردن به مشروب، از سرمای مطرود شدن و خفگیِ غرق شدن در خود می میرد. حوری خواهر کوچکتر که با حسین بسیار صمیمی است هم راه حسین را پی می گیرد، اما نمی تواند از نظم مستبد جامعه ی مردسالار و دیوان سالار بگریزد و در تمام زندان هایی که حسین آنها را پس می زند گرفتار می شود و پا به پای حسین، حتی با شکنجه گر او هم دیدار می کند.
سگ و زمستان بلند داستانی خواندنی است. پارسی پور اعجاب انگیز است و با انتقادهای تندی که من از دو کتاب طوبا و زنان بدون مردان او شنیده ام، باورم نمی شود که او می تواند بد هم بنویسد!
(البته در این رمان هم می توان پرداخت ناقص برخی از شخصیت ها را دید. شخصیت های داستان در عین دلنشین بودن، گاهی رفتارهای سازگاری ندارند. واکنش مادر خانواده نسبت به حسین بسیار عجیب است، درگیری پدر با حوری، با آن ساختارشکنی های اساسی حوری، تا حد زیادی تلطیف شده است، بدرالسادات در بزنگاه خود از منطقش بیرون می آید و حسین با شخصیت عمیقی که دارد، بیش از حد شکننده و رها است. زمان کارمندی حوری هم به نظر من تا حد زیادی کاریکاتوری است و نثر نویسنده در آن فصل عوض می شود. شاید این موارد در کتاب های دیگر پارسی پور به نحو آزاردهنده ای بروز می کنند.) -
اولین کتاب ازپارسی پورکه درجوانی خواندم . عجیب بود وافسردگی غریبی برکتاب حاکم بود که برمن تاثیر خوبی نداشت .وحال بدرابدتر میکرد. اگرهنوزداشته باشمش ، میخواهم دوباره بخوانم و درباره احساس آن روزها قضاوت دقیق تری داشته باشم . کتابهای بعدی پارسی پور هم نشان داد که نویسنده روحیه ای خاص دارد.
-
سه فصل ابتدایی رمان، داستان رئالیستی و حالا تکراری نسلی ست که دیگر قادر به تحمل جزم اندیشی ها و سنت های کهنه و پوچ پدرانش نیست و می کوشد بر علیه قید و بندهای آن قیام کند.
با وجود تکراری بودن این مضمون (حداقل دیگر برای زمانه ی ما)، اما نویسنده با شخصیت پردازی های گرم، رفت و برگشت های ظریف زمانی، و حتی تغییر راوی در چندین جای رمان، کتاب را تا همین جایش هم خواندنی و شیوا ساخته است.
اما به نظر من آنچه از "سگ و ..." کتابی ارزشمند ساخته است، فصل پایانی (فصل چهارم) است که روایت رئالیستی قسمت اعظم کتاب را به کناری گذاشته و نویسنده و خواننده در این فصل کوتاه اما گیرا و احتمالا در زمانه ی خودش بی همتا، پا به سفری در لایه های تاریک روان شخصیت اصلی (حوری) می .
گذارند.
پ ن: سوررئالیستی ای که پارسی پور به کار گرفته بود(اگرچه فقط در پایان کتاب)، بسیار زنده و عالی پرداخت شده است.
پ ن 2: امیدوارم کتاب های دیگری که از نویسنده خواهم خواند، خاطره ی خوب خواندن این اولین کتاب از او را برایم تکرار کند. -
بی شک "سگ و زمستان بلند" یک اثر درخشان و ماندگار در ادبیات ایرانه، قدرت روایت، کشش داستان، شخصیتپردازی و پرداختن دقیق به جنبههای روحی و روانی شخصیتها در این اثر کم نظیره و همه و همه حکایت از قدرت قلم و نبوغ شهرنوش پارسی پور داره. نثر شیوا و گیرای اثر لذت خواندن سطر سطر کتاب را دوچندان کرده و خاطرهای بس ماندگار در ذهن خواننده بجا میذاره. دلم میخواد باز بخوانمش و ساعتها در کتاب گم بشم. از آن کتابهاییه خواندنش لرزه بر تن آدم میاندازه، اشک بر چشم آدمی میاره و او را به شدت متاثر میکنه و این همان قدرت جادویی ادبیاته.
و من در خلاء تاریکی رها شده بودم. آزاد و بی تکیهگاه میرفتم، جایی نبود که بگیرم، جایی نبود که دستم به آن قفل شود، میرفتم. حرکت میکردم و سرجایم بودم. این غبار سیاه که مغزم را پوشانده بود، ابدی شده بود. چیزی بود که مرا از تمام جهان دوروبرم جداکرده بود. در جایم درجا میزدم، خستگی نمیآمد که تب رفتن را تخفیف بدهد. خستگی امر فراموش شدهای بود و رفتن دیگر تب نبود، رفتن فقط ایستادن بود، درجا حرکت مداوم بود ....
نمیشه کمتر از نمره 5 به این اثر شگفتانگیز بدم. -
تمام مدنى كه كتاب رو نداشتم،، دلم مبخواست بخونمش ،، وقتى خيلى اتفاقى وو از روى خوش شانسى،، نسخه چاپى كتاب رو خريدم از دستفروش،، مثل اثار ديگر نويسنده دلسردم كرد
نميدانم بانو پارسى پور چرا انتهاء داستان هايش رو اينگونه مبهم رقم ميزند،، دلم مبخواست از حسين شخصيت بهترى ميساخت. -
کتاب از چهار بخش تشکیل شده. سه بخش اول کتاب سه ساختار روایی متفاوت دارد. نثر این سه بخش هم تا حدی با هم متمایز است. بخش چهارم بسیار کوتاه است (در حدود چند صفحه). کتاب یکی از خلاقترین و خواندنیترین رمانهای فارسی است که من تا به امروز خواندم
-
ازون داستانهای تلخ و گزنده که مزهاش رو دیگه دوست ندارم تکرار کنم؛ قلم نویسنده توانا بوداما زهر قلم، ��ذت این توانایی رو ازم گرفت!
قصه حسین از همه بیشتر دردآور بود...
-
تا وسطهای کتاب، جهان سنتی مردسالار به خوبی به تصویر کشیده شده و قوت داستانی خوبی هم داره به نظر من، ولی قسمت پایانی از نظر سبک و نگارش تفاوت فاحشی با بقیه کتاب داره و به نظر من تو ذوق میزنه. هرچند قسمت پایانی به تنهایی میتونست بخشی از یک داستان نمادین و سورئال باشه، ولی قرار گرفتنش در کنار بخشهای اول که کاملا از سبک رئالیسم و روایی پیروی میکنن، به نظر من زیاد جالب نبود.
در کل کتاب خوبیه و کشش داستانی خوبی هم داره. -
دوستش داشتم:)
خیلی:)
#دی_اند -
در مورد "بانوان نویسنده" در وبلاگ گودریدز، یک مطلب کلی نوشته ام و تا اندازه ای به همه ی آثارشان اشاره کرده ام، پس نیازی به "ریویو"ی جداگانه نیست، اگر مایلید، اینجا را بخوانید؛
http://www.goodreads.com/author_blog_... -
این کتاب در سال پنجاهوسه نوشته شده، اما فرقی نمیکنه، الان هم که میخونیش میبینی درد همون درده، حوری و حسین اگر توی دهه نود هم زندگی میکردند احتمالا سرنوشت چندان متفاوتی نداشتند.
شدیدا به یک انقلاب فرهنگی نیازمندیم، نه از نوع سال پنجاه و هشتیاش قطعا! -
از بارزترین آثار ادبیات فارسیِ نگاشته شده در دهۀ 1350،رمانی گرم و تأثیر گذار با دو شخصیت محوری:حسین،جوان روشنفکری که پس از سالها تحمل زندان به خانه باز می گردد و هنگامی که هیچ مأوایی-نه عقیده،نه خانواده و نه عشق- برای خود نمی یابدبه مشروب خواری و هرزه گردی می پردازد و در پیِ این سقوط،می میرد.دیگر شخصیت محوری داستان،حوری خواهر حسین است که مرگ برادر مسیر زندگی اش را تغیی می دهدو وقتی می فهمد که مرد همراهش همان بازجو و شکنجه گر حسین است به مرز جنون رسیده و بالاخره به گورستان پناه می برد
اصلا" سعی کن یک جوری زندگی کنی که هیچ وقت رازی نداشته باشی
آدم با عشق می خواهد به اصل برسد؛و اصل همیشه مرگ است
برای این که می دانم کجا هستم،برای همین آرامم،برای همین هیچ اتفاقی برایم نمی افتد؛هیچ اتفاق بدی.برای همین است که از زور احساسات نمی میرم -
این کتاب را بیشتر از سی بار خوانده ام و برایم یکجور حدیث نفس است ؛ تا به حال نویسنده زنی را نشناخته ام را که چنان درک درستی از زندگی یک دختر ایرانی در یک خانواده متوسط الاحوال داشته باشد....شهرنوش نقبی میزند به درونی ترین لایه هائ روح من.
-
فکر کنم احتمالا این چیزی که می نویسم خیلی مسخره باشه.ولی نمی دونم چرا این کتاب شدیدا من رو یاد کتاب شب هول انداخت
-
راوی داستان حوریه. حوری دو برادر به اسم حسین و علی داره. حسین طرفدار چپهاست و زندان رفته. علی توی آمریکا زندگی میکنه📖
شروع کتاب پر از شخصیته. افراد زیادی از همسایهها و فامیل بهخونهی حوریاینها میان. حسین از زندان آزاد شده ولی بهخاطر افکار متفاوتش با خانواده نمیتونه کنار بیاد و کمکم مریض میشه📖
با اینکه حوری هنوز سنش کمه ولی حسین از عقایدش باهاش حرف میزنه و سعی داره آگاهش کنه و من این قسمتهای کتاب رو خیلی دوست داشتم📖
نویسنده خیلی زود یکی از اتفاقات مهم داستان رو لو میده و من واقعاً دلم نمیخواست اینقدر زود بفهمم که چی شده📖
تمرکز نویسنده کمکم بهسمت حوری میره و ما رو با افکار و شخصیتش آشنا میکنه📖
کتاب حرفهای زیادی برای گفتن داره از خانوادههای سنتی و طرز تفکرشون بهمون میگه، از خرافات و اعتقادات مردم، از تفکر سنتی مردمی که در ظاهر مدرن شدن، از سختیهای زن بودن در جامعهی مردسالار و نویسنده خیلی جاها سنت رو بهچالش کشیده📖
بااینکه خیلی از قسمتهای کتاب رو دوست داشتم ولی خیلی جاها هم همهچی آشفته بود. نویسنده یه حرفی برای زدن داره ولی نتونسته بود بهصورت یه داستان که جذبش بشی درش بیاره📖 -
چه رفت و برگشت های زمانی درخشانی
و در انتها فصل ۴ چه سورئالیسمی در دل رئالیسم آقا، آنهم سال ۵۳!
مرحبا -
چون کتاب ماجراهای ساده و کوچک روح درخت از خانم پارسیپور در گودریدز ثبت نشده و به گمانم همانندی بینظیری با این کتاب دارد اینجا نظرم را مینویسم. در کتاب ماجراها، راوی برخلاف دیگر داستانهای پارسیپور مرد است و داستان به گرد دوست راوی، "حسین" میگردد همچون سگ و زمستان بلند. حسین همان شهید ایدئولوگ و آرمانخواه و همزمان ضدانسان. تب و تاب نویسندگان آن دوران این بوده که ضدقهرمانها را قهرمان نشان دهند. کسانی که میخواهند جهان را دگرگون کنند شده به بهای جان هزاران هزار. خب همان هم شد که میخواستند. این کتاب تابستان پنجاه و هفت نوشته شده و اندیشهها و پیشامدهای آن دوران را به خوبی مینمایاند. اینکه قهرمان، پیشرفتهای اقتصادی ایران را پوچ و استخوان جلوی سگ میپندارد و به دنبال ارزشهایی والا میگردد که خودش هم نمیداند چیست نشان از بی سر و تهی اندیشههای مبارزان آن دوران میدهد. پارسیپور خیلی خوب مینویسد و خیلی خوب شخصیتهای گوناگون را در آورده است. کتاب خواندنیست.
-
کتابی جذاب و خواندنی برائ همه نسلها...........A wonderful read for all generations.
-
. طرز روایت درخشان... کششش عالی و داستان معرکه