Marriage and Morals by Bertrand Russell


Marriage and Morals
Title : Marriage and Morals
Author :
Rating :
ISBN : 0415079179
ISBN-10 : 9780415079174
Language : English
Format Type : Paperback
Number of Pages : 208
Publication : First published January 1, 1929

First published in 1985. Routledge is an imprint of Taylor & Francis, an informa company.


Marriage and Morals Reviews


  • Peiman E iran

    ‎دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 178 صفحه و 21 فصل تشکیل شده است... این ریویو را پیش از این برای عنوان <زناشویی و اخلاق> نیز نوشته بودم، که اینجا و برای عنوان <زناشوئی و اخلاق> نیز تکرار میکنم
    ‎به برخی از مطالبِ این کتاب در زیر اشاره میکنم و سپس در موردِ «زناشویی» و «رفتار با جنس زن» چند خطی مینویسم. چون این موضوع، بسیار مهم میباشد و دارایِ اهمیت است... سپاسگزارم که این متن را میخوانید... درود بر «برتراند راسل» و یادش در ذهن و وجودِ ما گرامی باد
    ‎دوستانِ عزیز، مهمترین مسائلی که «راسل» در این کتاب به آنها پرداخته، عبارتند از: زناشویی... فحشاء... عشق در روابطِ زناشویی...خانواده و دولت... آزادی زنان... خانواده هایِ امروزی... ارزش های انسانی و اخلاقی... طلاق... جوامع مادرسالاری... جوامعِ پدر سالاری... و همچنین ریاضت و گناه در روابط
    ----------------------------------------------
    ‎با پیروزی مسیحیت و غلبۀ اقوامِ وحشی روابطِ مرد و زن به چنان خشونتی گرائید که در جهانِ باستان سابقه نداشت، جهانِ باستان هرچه بود، نسبت به زن و انسانیت بی رحم و جانور خوی نبود ... دیگر زنان در زندگی زناشویی حقی نداشتند و جنبۀ جنسیِ زندگی از قوّتِ اهمیت انداخته شده بود... اسقف ها آشکارا با دخترانِ خویش رابطه و سکس داشتند... با اینکه اندیشمندان و فلاسفۀ بزرگ بی بند و باری در زندگیِ زناشویی را اشتباه میدانستند و با آن مخالفت داشتند، اما روحانیان همچنان به برقراریِ روابطِ نامشروع با زنان ادامه میدادند و به زن نگاهِ ابزاری داشته و زنان را بی اخلاق و ناپاک و نفرین شده میدانستند... به عنوانِ مثال هانری سوم «اسقف لیتر» 65 کودکِ نامشروع داشت... خردمندان و اندیشمندان برایِ دفاع از «وفاداری نسبت به همسر» این روابط را غیر قانونی میدانستند و «دو زن گیری» و «چند زن گیری» را نادرست میدانستند، اما کماکان «دیرها» دستِ کمی از فاحشه خانه ها ندارد و تعدادِ بیشماری نوزادان که در چهار دیواریِ این دیرها به قتل میرسند و شیوعِ «زنا» در میانِ متولیانِ مسیحی و یهودی و مسلمان افزایش یافته و اعراب و مسلمین ارزشِ زندگیِ زناشویی را با «تعدد در ازدواج» از بین برده اند. و ��جاوز به زنانِ شوهر دار در میانِ دشمنانِ خود، را با توسل به کتابشان قرآن، درست میدانند، در صورتی که اینکار کثیف و غیر انسانی است
    ‎دوستانِ بزرگوار، باید قدرِ دختران و زنانِ مهربان و بی آزارِ ایرانی را بیشتر بدانیم... دلم به حالِ دختران و زنانِ سرزمینم «ایران» میسوزد، با کلّی خزعبلات و مهملاتِ به اصطلاح عرفانی و مذهبیِ بی پایه و اساس، دختران و زنانِ معصوم را، در دامِ فریبِ خود، قربانی کرده اند و میکنند. این موجوداتِ عزیز و دوست داشتی یعنی "جنسِ زن" ، متأسفانه همواره خود را برایِ یافتنِ مکانی زلال و پر احساس قربانی می کنند... این قشرِ مظلوم، در طولِ تاریخ پی در پی حقوقِ انسانیشان، توسطِ جانورانی به نامِ «مَرد» پایمال شده است
    ‎برخی از مردها و شوهران، در زندگی به اندازه ای به جنسِ زن بی اهمیت هستند و از لحاظِ معنوی به اندازه ای به جنسِ زن بی تفاوت هستند که زنِ درمانده و بیچاره مجبور میشود که به «عیشِ پنهانی» دل ببندد... این مردها و شوهرانِ بیشعور، کتابِ اخلاق را به خاکستر نشانده اند
    ‎جالب است که همین موجوداتی که نامِ خود را «مَرد» نهاده اند، مدام لفظِ فاحشه را برایِ «جنسِ زن» بکار میبرند، در صورتیکه فاحشهٔ حقیقی مردی است که، در زندگیِ خود، از رابطهٔ جنسی با خر و بزغاله ها و بزمچه ها نیز حذر نمیکند، اما تصمیم دارد، فقط با دختری «باکره» ازدواج کند!! دقت کنید، هزار کثافت کاری کرده اند، ولی فقط «باکره» میخواهند
    ‎این مردهایِ نادان، کرویّتِ بیضه هایشان را، با کرویّتِ مغزشان، اشتباه گرفته اند... این نوع مردها کاری کرده اند که من به عنوانِ یک «مرد» شرمسار هستم
    ‎عزیزان و دوستانِ خردگرا، در این سرزمین، دختران و پسرانش، هیچ زمان حماقتِ خود را باور نمی کنند، اما وقتی «ازدواج» می کنند، دیگر نمی توانند حماقتِ خود را پنهان کنند، و یکراست می روند سراغِ دادگستری تا غرامتِ حماقتشان را پرداخت کنند... عزیزانم، در این سرزمین در ازایِ هر هزار نفر درس خوانده ، فقط یک نفر وجود دارد که میتواند درس بدهد. چرا که در مراکزِ آموزشی و دانشگاه هایِ این سرزمین هرآنچه که ارزشِ دانستن ندارد، تعلیم داده میشود، تا ارزش هایِ انسانی را فریب دهند.... بله، متأسفانه در این سرزمین، «مدرّس» پیدا نمی شود، اما تا دلتان بخواهد، «مُقدس» وجود دارد
    ‎منزلتِ زن ، به «سکس» او نیست، عزیزانِ من، جایگاهِ خلقتِ من و شما در رَحِم و زهدانِ همین جنسِ لطیف است... آنان که زن را، ابزارِ «سکس» می دانند، گورِ منزلتِ انسانیِ خود، و نسلِ خود را از پیش کنده اند... ای کاش می شد، شعورِ بعضی از این مردها را نیز، به مانندِ درختان و گیاهان، با کودِ حیوانی و انسانی تقویت کرد و بپرورانیم، تا شاید، شاخه هایشان ، به رویشِ بارِ میوه ای فهیم گردد
    ‎البته این بدین معنا نیست که مرد یا زن طبق سلیقهٔ خود انتخاب نداشته باشند... هیچ ایرادی ندارد که یک مرد زنی را بخواهد که با سلیقه اش جور است و یا زنی مردی را بخواهد که با سلیقه اش مطابقت دارد.. این نگاه ابزاری به جنسِ زن نیست.. خواهشاً این را اشتباه برداشت نکنید... این موضوع با کثافت کاری و تعدد در ازدواجِ مسلمین تفاوت دارد... من کاری به سرزمین های دیگر ندارم، این را میدانم که ایرانی یا نباید ازدواج کند، یا اگر ازدواج کرد باید به یک زن در زندگی پایبند باشد و بس... بیش از یک زن اختیار کردن، چیزی جز حرام زادگی و کثیفی و حیوان صفت بودن نیست
    -----------------------------------------------
    ‎امیدوارم نوشتنِ این مطالب، برایِ شما خردگرایانِ ایرانی، مفید بوده باشه
    ‎«پیروز باشید و ایرانی»

  • Peiman E iran

    دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 178 صفحه و 21 فصل تشکیل شده است... به برخی از مطالبِ این کتاب در زیر اشاره میکنم و سپس در موردِ « زناشویی» و « رفتار با جنس زن» چند خطی مینویسم. چون این موضوع، بسیار مهم میباشد و دارایِ اهمیت است... سپاسگزارم که این متن را میخوانید... درود بر « برتراند راسل» و یادش گرامی باد
    دوستانِ عزیز، مهمترین مسائلی که « راسل» در این کتاب به آنها پرداخته، عبارتند از: زناشویی... فحشاء... عشق در روابطِ زناشویی...خانواده و دولت... آزادی زنان... خانواده هایِ امروزی... ارزش های انسانی و اخلاقی... طلاق... جوامع مادرسالاری... جوامعِ پدر سالاری... و همچنین ریاضت و گناه در روابط
    -------------------------------------------------------------------------------
    با پیروزی مسیحیت و غلبۀ اقوامِ وحشی روابطِ مرد و زن به چنان خشونتی گرائید که در جهانِ باستان سابقه نداشت، جهانِ باستان هرچه بود، نسبت به زن و انسانیت بی رحم و جانور خوی نبود ... دیگر زنان در زندگی زناشویی حقی نداشتند و جنبۀ جنسیِ زندگی از قوّتِ اهمیت انداخته شده بود... اسقف ها آشکارا با دخترانِ خویش رابطه و سکس داشتند... با اینکه اندیشمندان و فلاسفۀ بزرگ بی بند و باری در زندگیِ زناشویی را اشتباه میدانستند و با آن مخالفت داشتند، اما روحانیان همچنان به برقراریِ روابطِ نامشروع با زنان ادامه میدادند و به زن نگاهِ ابزاری داشته و زنان را بی اخلاق و ناپاک و نفرین شده میدانستند... به عنوانِ مثال هانری سوم « اسقف لیتر» 65 کودکِ نامشروع داشت... خردمندان و اندیشمندان برایِ دفاع از « وفاداری نسبت به همسر» این روابط را غیر قانونی میدانستند و « دو زن گیری» و « چند زن گیری» را نادرست میدانستند، اما کماکان «دیرها» دستِ کمی از فاحشه خانه ها ندارد و تعدادِ بیشماری نوزادان که در چهار دیواریِ این دیرها به قتل میرسند و شیوعِ «زنا» در میانِ متولیانِ مسیحی و یهودی و مسلمان افزایش یافته و اعراب و مسلمین ارزشِ زندگیِ زناشویی را با «تعدد در ازدواج» از بین برده اند. و تجاوز به زنانِ شوهر دار در میانِ دشمنانِ خود، را درست میدانند، در صورتی که اینکار کثیف و غیر انسانی است
    دوستانِ بزرگوار، باید قدرِ دختران و زنانِ مهربان و بی آزارِ ایرانی را بیشتر بدانیم... دلم به حالِ دختران و زنانِ سرزمینم « ایران» میسوزد، با کلّی خزعبلات و مهملاتِ به اصطلاح عرفانی و مذهبیِ بی پایه و اساس، دختران و زنانِ معصوم را، دردامِ فریب خود، قربانی کرده اند و میکنند. این موجوداتِ عزیز و دوست داشتی یعنی جنسِ زن ، متأسفانه همواره خود را برایِ یافتنِ مکانی زلال و پر احساس قربانی می کنند... این قشرِ مظلوم، در طولِ تاریخ پی در پی حقوقِ انسانیشان، توسطِ جانورانی به نامِ «مَرد» پایمال شده است
    برخی از مردها و شوهران، در زندگی به اندازه ای به جنسِ زن بی اهمیت هستند و از لحاظِ معنوی به اندازه ای به جنسِ زن بی تفاوت هستند که زنِ درمانده و بیچاره مجبور میشود که به «عیشِ پنهانی» دل ببندد... این مردها و شوهرانِ بیشعور، کتابِ اخلاق را به خاکستر نشانده اند
    جالب است که همین موجوداتی که نامِ خود را «مَرد» نهاده اند، مدام لفظِ فاحشه را برایِ « جنسِ زن» بکار میبرند، در صورتیکه فاحشهٔ حقیقی مردی است که، در زندگیِ خود، از رابطهٔ جنسی با خر و بزغاله ها و بزمچه ها نیز حذر نمیکند، اما تصمیم دارد، فقط با دختری «باکره» ازدواج کند!! دقت کنید، هزار کثافت کاری کرده اند، ولی فقط «باکره» میخواهند
    این مردهایِ نادان، کرویّتِ بیضه هایشان را، با کرویّتِ مغزشان، اشتباه گرفته اند... این نوع مردها کاری کرده اند که من به عنوانِ یک « مرد» شرمسار هستم
    عزیزان و دوستانِ خردگرا، در این سرزمین، دختران و پسرانش، هیچ زمان حماقتِ خود را باور نمی کنند ، اما وقتی «ازدواج» می کنند، دیگر نمی توانند حماقتِ خود را پنهان کنند، و یکراست می روند سراغِ دادگستری تا غرامتِ حماقتشان را پرداخت کنند... عزیزانم، در این سرزمین در ازایِ هر هزار نفر درس خوانده ، فقط یک نفر وجود دارد که میتواند درس بدهد. چرا که در مراکزِ آموزشی و دانشگاه هایِ این سرزمین هرآنچه که ارزشِ دانستن ندارد، تعلیم داده میشود، تا ارزش هایِ انسانی را فریب دهند.... بله، متأسفانه در این سرزمین، «مدرّس» پیدا نمی شود، اما تا دلتان بخواهد، «مُقدس » وجود دارد
    منزلتِ زن ، به «سکس» او نیست، عزیزانِ من، جایگاهِ خلقتِ من و شما در رَحِم و زهدانِ همین جنسِ لطیف است... آنان که زن را، ابزارِ « سکس» می دانند، گورِ منزلتِ انسانیِ خود، و نسلِ خود را از پیش کنده اند... ای کاش می شد، شعورِ بعضی از این مردها را نیز، به مانندِ درختان و گیاهان، با کودِ حیوانی و انسانی تقویت کرد و بپرورانیم، تا شاید، شاخه هایشان ، به رویشِ بارِ میوه ای فهیم گردد

    امیدوارم نوشتنِ این مطالب، برایِ شما عزیزان، مفید بوده باشه
    «پیروز باشید و ایرانی»

  • Ankur

    YOU ARE NOT ALONE!
    As i started reading this 1929 masterpiece from the great Bertrand Russell, this line just kept repeating itself in my brain in a loop!
    Ever since i was a teenager, i hv often wondered how come guilt and pleasure are strongly associated in our society – almost everything that gives you pleasure, is a taboo! Leave alone Sexual thoughts (and thoughts were all we can have), even mundane things like talking to friends (wasting time), eating non-veg/chocolates/etc, drinking or even staying up late nights were all frowned upon, and more often than not, done in great secrecy!
    And here we have Bertrand Russell questioning the very notions of morality regarding sex and marriage and the relevance of males in the society in the future! Phew!
    “Russell argued that the laws and ideas about sex of his time were a potpourri from various sources, which were no longer valid with the advent of contraception, as the sexual acts are now separated from the conception. He argues that family is most important for the welfare of children, and as such, a man and a woman should be considered bound only after her first pregnancy.” (Wikipedia)
    Even today, i don’t think any Indian has the guts to put forth the views Russell has. Imagine the reactions the line such as this will have:
    “Marriage is for women the commonest mode of livelihood, and the total amount of undesired sex endured by women is probably greater in marriage than in prostitution.” (Ch. 11: Prostitution)

    As expected, the book caused a huge furore, and eventually led to Russell even losing a professorship. But, Russell is having the last laugh as the trends that he predicted about Marriages becoming irrelevant and Men losing their importance are largely coming true, at least in the developing world. (Do read the eye popping article – End of Men by Hanna Rosin -
    http://www.theatlantic.com/magazine/a...)
    But the greatest achievement of this book is not, that it is able to predict some trends, but that it dares to question what the prevailing Truth was at that time based solely on rational thought. In India, where its almost impossible to question what your authority figures – parents /priests /teachers /elder brother or sisters /etc – believe and have tried to instil in your brain as the Absolute Truth, this is indeed a MUST READ BOOK.
    If you consider yourself open minded, then don’t wait, go ahead a pick a copy of this book and read it, without getting offended if possible. I dare you to!

  • Elham

    I knew Bertrand Russell first through his autobiography and then some of his essays and Religion and science. This book I think had probably a revolutionary effect in its own time when there were still so many cumbersome laws for marriage, divorce and sexual affairs in Europe and USA. Laws which were fundamentally based on religious superstitions where it was so difficult to change the law unless as Russell says himself those who are now old or middle-aged have died.

    The book starts with a historical discussion on Matriarchal and Patriarchal societies where first the biological father was not clear and children liked by the fathers (the man who lived with the women) and possessed by their mothers and uncles. Then Patriarchal societies came and combined with religions, women were restricted to assure that children had only one biological father. Then it goes to romantic love, starting (mainly) from middle age and reaching its apogee in the romantic movement with Shelley as its chief apostle.

    He truly revealed (and amazed me) his opinions on women in a chapter called "The Liberation of Women". He believed that women in centuries were misunderstood by men and excluded from cultures and now it's their right to express their true selves.

    In future chapters he talked about love, marriage, prostitution and the role of government in families especially fathers' duties.

    I have to say this book-- more than teaching new points to me-- showed me how pacifist philosopher Russell was. He put it into simple and witty words and never compassionates with religious moralities.

  • Elham

    امتیاز اصلی من : 4.5
    از خوندن این کتاب تحلیلی بی نهایت لذت بردم. نگاهِ راسل نگاهی است علمی ، خالی از هرگونه تعصب ، خالی از هرگونه مذهب و با عبارات. برتراند راسل خیلی سال پیش این رو نوشته اما ، میبینم ملت و جامعه ما هنوز درگیر عقاید خرافی و مذهبی هستند ، اما همونطور که خود راسل در این کتاب نوشته بود :
    اگر علم قدمت و حرمتی پیدا کند شک نیست مانند مذهب زندگی ما را در پنجه خواهد گرفت. من پیش بینی می کنم روزی فرا رسد که کسانی که پروای آزادی انسان را دارند ناگزیر علیه استبدادعلم قیام کنند. با این همه اگر بنا است استبدادی در کار باشد همان بهتر که استیداد علم باشد.

    و درجایی درباره عشق مینویسد:

    عشق باید مانند درختی باشد که ریشه اش در اعماق زمین فرو رفته و شاخ و برگش سر به آسمان سوده است ، و طبیعی است وقتی در محاصره انواع تابوها و منع ها و تحریم ها و وحشت های نهانی و سخنان سرزنش آمیز و سکوت ناشی از دهشت و ترس باشد نمی‌تواند رشد کند و بارور شود. عشق زن و مرد و عشق والدین و کودکان به هم ، دو رکن اساسی زندگی عاطفی هستند ، و اخلاق مرسوم در عین حال که یکی را خوار ساخته ادعا می‌کند که دیگری را ستوده و شأن و مرتبت داده است، حال آنکه در حقیقت عشق والدین به کودکان نیز بعلت تحقیر عشق والدین نسبت به هم ، سخت لطمه دیده است. کودکان را که ثمره برخورداری از عشق و انجام تکالیف مشترکند می‌توان به شیوه ای سالم تر و طبیعی تر و ساده تر ، مستقیم تر و در عین حال ثمربخش تر و خالی از غرض تری دوست داشت‌. و این چیزی است که برای پدر و مادری که از نظر جنسی تشنه اند و از نظر عشق با محرومیت دست به گریبانند و در طلب عشق و محبتی که در زندگی زناشویی از آن بی بهره بوده اند دست نیاز به سوی کودکان خویش دراز می‌کنند امکان پذیر نیست ، و همین طلب محبت است که ذهن و فکر کودکان را تباه می‌سازد و همین گرفتاری ها را در نسل بعد بنیان می‌گذارد. ترس از عشق ، ترس از زندگی است و کسانی که از زندگی بیم دارند هم اکنون سه چهارم زندگی را از دست داده اند.

  • Mahdiis

    خیلی خوب بود
    فقط میتونم بگم یک کتاب راهنمای کامل بود. واقعن کامل و جامع در زمینۀ زناشویی

  • Forrest

    Bertrand Russell rocks. The man was one of the last Renaissance men, and this book, written in the late 1920's, addresses the same set of issues that present themselves to society today, many still unresolved.

    I'm not sure that I agree with everything that Russell says in all his writings, but as an observer, critic, analyzer, he has few equals and the lucid manner of his writing makes the reader feel smart.

    Marriage and Morals addresses marriage as an institution as well as a relationship, and examines society's mechanisms for dealing with infidelity, contraception, abortion, 'living in sin', companiate marriage, relationship law, divorce, child rearing. It is particularly relevant today, when we are considering finally extending marriage rights to same sex partners (something he intentionally almost completely avoids), and / or otherwise changing the definition of the marriage relationship to separate the civil right from the religious custom.

    Like most everything I have read by Russell, this book is well researched, comprehensive, eye-opening. He manages to discuss sexual matters like an intelligent adult, using the forced language of his era. It's quaint and polite, yet entirely direct. I could be a model for conversational bravery.

    I love Bertrand Russell. Take my words with a grain of salt, but try and read a few of his essays. It's worth the effort regardless of the subject area.

  • Erika RS

    Marriage and Morals was terrible, but great fun! My margins are filled with disagreeing and occasionally snarky comments. Russell discusses his opinions on the then current state of marriage and on its future.

    You may guess that I disliked the book because of the conclusions Russell draws. However, his conclusions were the smaller factor in my dislike. The larger factor is that Russell conveys the attitude that his arguments are so rational as to be indisputable. He never examines the validity of his unstated assumptions, and he often makes leaps of logic that are incomprehensible. Some of this may be due to our different perspectives; he was writing nearly 80 years ago. Perhaps it was reasonable back then to assume that men were incapable of being faithful; I really am in no position to say one way or the other. From my point of view, that assumption, among many others, seems unfounded at best.

  • Nariman

    کتابی بسیار کامل و جامع در مورد اخلاقیات جنسی ای که توی جوامع مدرن و امروزی لازمه رعایت کنیم.
    یادمه زمانی خوندمش که مدتی بود دیگه مذهبی نبودم اما باز هم خیلی حرفاش به نظرم تابو می اومد . فهمیدم اون موقع که حتی اگر مذهبی و سنتي هم نباشیم چه قدر گاهی نفس کشیدن در فضای سنتی میتونه روی افکار و عقاید ما تاثیر بذاره و چه قدر باید مطالعه کنیم و بدونيم تا خودمون رو از چنگشون رها کنیم.

  • Zahra Dashti

    راسل توانایی خوبی در قضاوت بیطرفانه و منطقی داره. یک سری گزاره داره که در جهان اون (به زعم خودش) صادقه و بر مبنای اون گزاره های صادق ، با قوانین منطق نتیجه گیری می کنه. کاری که از یک منطقدان که بهش عمده زندگی اش رو صرف منطق و اصول بندی اون کرده بر می آید.
    با این همه این کتاب نتایج اشتباه قابل توجهی داره (و صد البته نتایج درست بسیار زیادی) و دلیلش نه نتیجه گیری اشتباه ، که گزاره های ناصادق هست.
    البته این اشتباه عجیبی نیست ، چون راسل این کتاب رو سالها پیش ، بر مبنای نظریات روانشناسی و .... نوشته که صحت خیلی از اون نتایج ، در سالهای بعد رد شده و نظریات و فکت های جدیدی در روانشناسی بیان شده . و طبیعتا از گزاره های کاذب (در ظاهر صادق) ، نتایج اشتباه هم حاصل می شه.
    با این هم نظریات بسیار جالبی داره ، که خیلی هاش من رو قانع کرد و از اون مهمتر شیوه بررسی و نتیجه گیری بسیار منطقی اش با ارزشه ، چون روش فکر و استنتاج رو یاد می کنه ، اون هم از موضع تقریبا بی طرفانه.
    در نهایت اگر توان بی طرف بودن موقع خوندن کتابی رو دارید ، توصیه می کنم کتاب رو بخونید ، چه فارغ از اینکه در نهایت با نظریات راسل موافق یا مخالف یا بی طرف باشید ، از روش استدلالش می تونید لذت ببرید و یاد بگیرید.

  • محمد یوسفی‌شیرازی

    راسل در این اثر با بیانی واقع‌بینانه و به���دور از تعصب، به مسئلۀ جنسی و اخلاق حاکم بر آن پرداخته است. او در این راه به یافته‌های تاریخیِ انسان‌شناسان نیز فراوان تکیه کرده و بحثش را با رویکردی تلفیقی پیش برده است. ازجمله نکته‌های جالب‌توجه، اشاره‌ای است که وی به سه عامل تعیین‌کنندۀ امور جنسی، یعنی غریزه و اقتصاد و مذهب، کرده و براساس آن، رسومی را که در طول تاریخ باتوجه‌به این سه عامل پدید آمده و نیز دگرگونیِ ساختار خانواده از مادرسالار به پدرسالار را بررسیده است.

    به‌اعتقاد راسل، رفتار جنسی در میان آدمیان، برخلاف حیوانات، امری غریزی (یا تماماً غریزی، مثل پستان‌به‌دهان‌گرفتنِ نوزاد) نیست. به���سخن دیگر، آدمی بدون آموزش و کسب آگاهی از دیگران، رفتار جنسی را بلد نیست؛ درصورتی‌که حیوانات خودبه‌خود و برپایۀ طبیعتشان به چندوچون عمل جنسی آگاه‌اند و آن را انجام می‌دهند. از این رو است که باید دربارۀ عمل جنسی و اخلاق حاکم بر آن اندیشه کرد و راهی مناسب در پیش گرفت.

    بخش چشمگیری از گفته‌های راسل مربوط می‌شود به خرده‌گیری‌های او از نظام اخلاق سنتیِ غرب که برپایۀ دین و مذهب و خصوصاً آیین مسیحیت شکل گرفته و لطمه‌های سنگینی به جامعه زده است. به‌باور او، تلقی زشت و ناپسندی که این آموزها در میان مردم رواج داده، به دروغ‌گویی و مخفی‌کاری و احساس گناهِ بیهوده‌ای درزمینۀ رفتارهای جنسی انجامیده و جامعه را سخت به تباهی کشانده است. وی راه چاره را در این می‌داند که هرچه بیشتر از امور جنسی زشتی‌زدایی کنند و تا می‌توانند، به‌ویژه در تربیت کودک و نوجوان، واقعیت‌های جنسی را بی‌پرده‌پوشی بگویند؛ زیرا سربسته‌ماندن چنین اموری نه‌تنها موجب سرکوب آن‌ها نمی‌شود، بلکه کنجکاوی‌برانگیز است و فرد را به امور جنسی حریص می‌کند و پیامدهای زیان‌باری دارد. به‌طور کلی، می‌توان گفت در این‌قبیل موضوع‌ها ستیز عمدۀ راسل با مذهب (خصوصاً آیین مسیحیت) است. در مقابل، او پرچم علم را برمی‌افرازد و خواهان این است که سنجه‌های علمی بر اخلاق جنسی و زناشویی حاکم شود.

    او همچنین در ازدواج، برای عشق ارزش بسیاری قائل است و ازاین‌رو، معتقد است جوانان نباید بدون تجربۀ جنسی ازدواج کنند؛ چراکه با وجود بی‌تجربگی، بسیار محتمل است که شوروهیجان جنسی را عشق و علاقۀ واقعی بپندارند و خود را به دست ازدواجی زودهنگام و کورکورانه بسپارند و پس از چندی که شوروحرارتشان فروکش کرد، خود را به همسرشان بی‌علاقه بیابند. دیدگاه‌های او درباب فحشا و خودارضایی و مشکلاتی هم که به‌طور کلی از رهگذر مسائل جنسی ممکن است برای جامعه پیش بیاید، خواندنی و درخور درنگ است.

    بریده‌هایی از گفته‌های راسل در این کتاب:

    ـ کثرت وقوع احساس شهوت بستگی به وضع جسمی شخص دارد؛ حال‌آنکه موارد و موقعیت‌هایی که موجب برانگیختن چنین احساساتی می‌گردند، بستگی به رسومی دارد که شخص به آن‌ها خو گرفته است. برای یک مرد اوایل دوران ویکتوریا دیدن قوزک پای زن وسیلۀ تحریک بود؛ حال‌آنکه یک آدم امروزی تا حوالی ران زن را هم می‌بیند و احساسی در وی بیدار نمی‌شود. این مسئله‌ای است مربوط به مد لباس. اگر برهنگی باب بود، این هم دیگر کسی را تحریک نمی‌کرد و زنان همچنان که در بعضی قبایل ناگزیرند، اجباراً برای اینکه ازنظر جنسی کشش و جاذبه‌ای پیدا کنند، لباس می‌پوشیدند. همین ملاحظات درمورد نوشته‌ها و تصاویر نیز عیناً صدق می‌کند. آنچه در عصر ویکتوریا برانگیزندۀ احساسات بود، در مردان اعصار جدید احساس برنمی‌انگیزد. عفت‌فروشان و جانمازآب‌کشان هرقدر میزان مجاز جاذبۀ جنسی را محدودتر کنند، به همان اندازه بر قدرت و قوت آن می‌افزایند. نُه‌دهم جاذبه و کشش مواد مستهجن و صور قبیحه معلول احساسات نادرستی است که اخلاقیون درزمینۀ مسائل جنسی به جوانان تزریق می‌کنند. یک‌دهم بقیه یک امر فیزیولوژیکی است که درهرحال و تحت هر قانونی به‌نحوی از انحا جلوه می‌کند. (۱۱۲تا۱۱۳)

    ـ زمان پدران ما شوهر هیچ‌گاه انتظار نداشت که زنش را لخت ببیند و زن نیز اگر چنین پیشنهادی به وی می‌شد، چیزی نمی‌ماند از وحشت قالب تهی کند. این طرز برخورد هنوز هم بیش از آنچه تصور می‌رود، شایع است و حتی در بین کسانی هم که از این حد گذشته‌اند، مقادیری از این قبیل خویشتن‌داری پابه‌پا می‌کند. (۱۲۱)

    ـ یک دختر مهذب اگر ازنظر جنسی قوی باشد، چنانچه به وی اظهار عشق شود، قادر نیست طلب همسری را از جاذبه‌های سطحی جنسی تمیز دهد و به‌سهولت ممکن است با اولین مردی که میل جنسی را در او بیدار کند، ازدواج نماید و بعد وقتی عطش جنسی اطفا شد، دریابد که دیگر وجه مشترکی با او ندارد. هم در طرز تربیت دختر و هم در شیوهٔ تربیت پسر، از کلیهٔ امکانات استفاده می‌شود تا اولی بیخود و بی‌جهت کم‌رو و ترسو بار آید و دومی آماده باشد که در تماس‌های اولیهٔ جنسی سر از پا نشناسد و بی‌مقدمه و به‌طور ناگهانی اقدام به عمل کند.
    هیچ‌یک از آن دو اطلاعی از مسائل جنسی لازم ندارد و بسا اوقات عدم موفقیت‌های اولیه‌ای که زاییدهٔ همین بی‌خبری است، ازدواج را ازلحاظ جنسی بر هر دو ناگوار و مؤانست و همکاری طرفین را چه ازلحاظ روحی و چه ازنظر جسمی دشوار می‌سازد. زن عادت نکرده است به‌صراحت از مسائل جنسی سخن گوید. مرد نیز جز در گفت‌وگوی با سایر مردان یا در جوار فواحش، به چنین چیزی عادت ندارد و لذا در مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئلهٔ زندگی مشترک خود با ترس و کم‌رویی دست‌به‌گریبان‌اند و اغلب ناگزیر سکوت اختیار می‌کنند. زن اغلب ارضانشده بیدار می‌ماند و حتی خواست و تمایل خود را درست درنمی‌یابد؛ حال‌آنکه مرد به این نتیجه می‌رسد که در ارضای خواهشی که دارد، فواحش از زن مشروعش بهتر و گشاده‌دست‌ترند. سردی‌ای که از جانب زن ابراز می‌شود، شاید حتی در حین عمل نیز ناراحتش می‌کند و از این بابت نیز رنج می‌برد که نمی‌داند چگونه خواهش و میلش را برانگیزد و تمام این‌ها نتیجهٔ سکوت و کتمان و تلقی نادرستی است که از رفتار شایسته داریم. (۲۶۲تا۲۶۳)

    کتابنامه: زناشویی و اخلاق، برتراند راسل، ترجمۀ ابراهیم یونسی، چ۳، تهران: اندیشه، ۱۳۴۷.

  • Farha Crystal

    "Marriage is for women the commonest mode of livelihood, and the total amount of undesired sex endured by women is probably greater in marriage than in prostitution.” - Prostitution

    He nailed it and the fascinating part was he wrote this book in 1929.

  • Brian

    I have been looking for /Marriage and Morals/ for years. Bertrand Russell is one of my favorite writers and philosophers. The book is legendary as an Ur-text for the polyamory movement. Several witty quotes have come from it. When I found a used American first edition in a second-hand bookstore in Ithaca, I was overjoyed.

    After reading it, I was disappointed, but I should not have been surprised. It was not Russell's best and he knew it. He himself considered it a non-academic work intended for a popular audience with a limited attention span. As such, it was one of the few works he let lapse out of print in his lifetime, further contributing to its rareness.

    That said, I'm glad I bought it and I read it. Written in 1929, he explored the institution of marriage as a social issue. He establishes that some form of sexual ethic is necessary for social stability, but industrialization and urbanization has rendered the traditional basis of marriage obsolete and the state plays a growing role in family relations, despite the opposition of those who seek to defend traditional marriage on religious grounds.

    Marriage is about property, not about love, and after the obligatory chapter on the idyllic life of the Trobriand Islanders, Russell establishes the connection firmly in Western society. Marriage was established to control and subjugate women and ensure the perpetuation of patriarchal order. With birth control and the right to vote, women were being liberated--yes, Russell uses the phrase "women's liberation" and in many ways was a first wave feminist along with his second wife, a prominent soffragette and birth control advocate. Russell views monogamy as abnormal and unnatural. There is really nothing here about homosexuality, but his arguments against traditional marriage can be easily adapted to support same-sex marriage.

    Russell tears apart Christian ethics about marital morality, exposing its hypocrisies and contradictions through its rigid dogma of controlling women and inducing guilt about sex. Christianity--as well as the other Abrahamic religions of Judaism and Islam--create unhealthy, morbid and brutal view of natural sexual behavior.

    I won't go into detail about his meandering exploration of the alternatives. He takes Freudian psychology as scientific fact. Even if what he wrote was relatively enlightened about women for the 1920s, it seems sexist now. What's worse is his chapter on eugenics. He was a supporter of forced sterilization for the good of humanity. Stupid, inferior people should not be allowed to breed. Somehow that strikes me as wrong. Much as I agree with the principle that people who are unfit to parent should not give birth, I do not feel like the state should judge and that women's rights over their bodies should be a positive one. That is, women should not only have the right to terminate any pregnancy they wish for whatever reason they see fit, they should also be permitted to give birth if they so choose.

    Russell goes on to make several racist remarks. Again, for the 1920s, what he said was quite mild and equivocating. However, he cites empirical evidence that supports that some races have higher intelligence and other capabilities than others. Ouch. Before his death, I think he recanted those views, but now I'm not sure.

    That's bad enough, to find that one's intellectual hero has some views that are completely discredited or repugnant. The writing is hasty, poorly formulated, and filled with repetitive anecdotes that are not even that funny the first time. It is a work into which he put little thought and moved on. His conclusion is anti-climactic and in many ways does not logically follow his premises. I expected better from one of the premier logicians of the 20th century.

  • Mitchell

    I am now convinced that Bertrand Russell can write about anything. This book is about more than the title suggests - it's a look at the past and future of sexual ethics and patriarchal society in general, as well as marriage in particular. Although some of the theories he cites are outdated (e.g. Freudian psychology), it is amazing how accurate some of his predictions turned out to be.

  • پیمان عَلُو

    ........................................................................................................................................:


    شايد بعدا پُرش كردم!

  • P.J. Sullivan

    Said Russell, "There is no country in the world ... where sexual ethics and sexual institutions have been determined by rational considerations." In this book he suggests that the system in vogue in Western civilization be amended by the application of rationality to sexual practices. This got him into a whole lot of trouble! And what did he mean by rational applications? That is what this book is about. His views were often controversial, but he argued them with formidable logic.

    On page 96 Russell states that marriage need not “exclude other sex relations.” This upset many people. He calls for sexual freedom among childless couples, and divorce by mutual consent. He approves of trial marriage among the young, assuming the effectiveness of contraceptives. He decries the irrational guilt, inhibitions, and taboos that are "embodied now in the spontaneous moral judgments of most of us." He prescribes sexual freedom as the remedy to prostitution. Of course, relationships that produce children call for a much stricter ethic. Published in 1929, this book knew nothing of HIV-AIDS and the changes it brought, but most of its arguments stand up well to the test of time. His views on population seem outdated because the demographics have changed and contraceptive technology has not advanced as he thought it would.

    A provocative book, whether or not you agree with his views.

  • Ehsan  Movahed

    گویا کتاب در زمان انتشارش در سال 1929 به خاطر جسارتش بحث برانگیز بوده ولی می‌شود دید که با گذر زمان بسیاری از اصلاحاتی که راسل برای اخلاق زناشویی در این کتاب ارائه میدهد به تحقق پیوسته (در غرب لااقل) مانند تسهیل در طلاق، نگاه به ارتباط جنسی به عنوان امری طبیعی و نیازی مثبت و آوردنش به سطح آگاه جامعه، رابطه پیش از ازدواج، و بحث برانگیزتر از همه، امکان بر عهده گرفتن مسئولیت پدری و مادری در قبال فرزند هرچند والدین، شریک جنسی و عاطفی دیگری داشته باشند درحالت غیر ایده‌آل البته


    ویژگی اصلی کتاب آوردن شواهدی از جوامع مادرسالار و پدرسالار و همچنین تاثیر تاریخی عقاید مسیحی و نشان دادن این است که چطور اخلاق و سنت‌های زناشویی و جنسی، ریشه در تاریخ دارد و به هیچ وجه مطلق نیست.

    از متن:

    در مناسبات زن و مردی که با شور و حرارت و صمیمیت به هم عشق می ورزند کیفیتی است که ارزش آن قابل قیمت‌گذاری نیست و بی خبری از چنین کیفیتی مایه بدبختی و بیچارگی هر آدمی ست. به نظر من نظام اجتماعی باید چنان باشد که درک چنین لذتی را مقدور سازد، هرچند این لذت می‌تواند نه به صورت هدف و منظور عمده‌ی زندگی بلکه به صورت جزیی از اجزای ترکیبی آن باشد

  • Betül

    Russell explains the main reasons of why the societies denigrate sex and gives some useful clues to educate children about sex and to prevent the making sex the fixed idea for them. We can say that some of the ideas of the author is not valid for today's society but his point of view for contemporary morals is admirable: "Its not about an individual's getting hold of oneself about sex (because animalistic sexual desires can be transformed into useful actions, especially via education) but getting hold of oneself about restricting others' freedom."

  • Shima Masoumi

    راسل در اين كتاب نگاهي متفاوت به ارتباطات جنسي، عشق، خانواده و زناشويي مي اندازد و با بررسي تاريخي بنيان خانواده و تاريخچه ي به وجود آمدن اخلاق جنسي نظريه اي جديد و متفاوت در مورد زناشويي ابراز مي كند. به شخصه بسيار از خواندن اين كتاب لذت بردم. لذتي كمي و بيش خودخواهانه كه من هم چقدر با راسل موافقم و كمي متاسف شدم كه چرا چيزي كه راسل سال ها پيش درك كرده بود هنوز تا اين حد ناشناخته مانده!

  • Μαρία

    Η σεμνοτυφία των μεγάλων είναι το αποτέλεσμα της αισχρότητας των μικρών.
    Ό,τι διδαχτήκαμε με σύμπλεγμα,μυστήριο και κρυφά νοήματα συνδέθηκε με κάτι το απαράδεκτο,περίεργο,πονηρό.
    Λάθος διαπαιδαγώγηση,πολλά ταμπού,γάμος και ευτυχία σα να μην πέρασε μία μέρα:γεμάτοι μεσαιωνικές προκαταλήψεις-προλήψεις και φρενοβλαβιώσεις-ξεπνευματοποίηση και σήψη.

  • Michelle

    I can't claim to agree with all he says, but the process of re-thinking what is taken for granted is of paramount importance! This is an impressive example by one of the greatest thinkers of recent history.

  • Lewis Manalo

    Essential to the human.

  • Ehab mohamed

    عزيزي القاريء، إذا وقعت على الترجمة العربية لهذا الكتاب، فاعلم أن مترجمه (نظمي لوقا) قد خان النص الأصلي والقاريء والكاتب بل خان نفسه، ومارس نوع من الرقابة الأبوية الشنيعة واختار ما يوافق توجهاته الخلقية وأغفل ترجمة أكثر من فصل من الكتاب أهمها (البغاء، وزواج التجربة، وتحسين الجينات)

    ولا أدري كيف يقبل مترجم على ترجمة كتاب موضوعه وجوهره وأساسه قائم على نقل رؤية أخلاقية شخصية لفيلسوف عن أخلاقيات الزواج والجنس في العصر الحديث، ثم يقتطع في الترجمة ويتغاضى عن ترجمة فصول كاملة نظرا لمعارضتها لرؤيته الأخلاقية! ... إذا كان على نظمي لوقا أن يكتب لنا كتابا يبسط فيه رؤيته الأخلاقية ولا يشوه رؤية فيلسوف من أعظم فلاسفة القرن العشرين.

    يبدو برتراند راسل في الترجمة العربية شرقيا أكثر من الشرقيين فهو يدعو إلى أهمية الأسرة وأنها مؤسسة وظيفتها تنشئة الأطفال وليست مهمتها فقط الحب المتقد واللقاءات الجنسية بل أن علاقة الود الناشئة عن طول المصاحبة ورابط الاطفال يعتبرا أهم من رابطة الحب الرومانسي التي سرعان ما تخبو.

    ولكن هل هذه كل آراء راسل؟! ... بالنسبة للمترجم كان لا بد أن يتأدب راسل وتكون هذه آرائه ولا يتخطاها وإذا تخطاها فلنخرصه ولا نترجم ما قاله! ... ولكن راسل أيضا مع حرية العلاقات الجنسية قبل الزواج بل يرى أنها من أشد الأمور عقلانية، إذ لا يعقل أن لا يسبق مؤسسة عظيمة كالزواج تجارب جنسية تمهد للزواج وتجعله أيسر وأسهل، كما يرى في حرية العلاقات الجنسية قبل الزواج وسيلة للقضاء على البغاء ومخاطره، كما يؤيد نوع من زواج (التجربة) أشبه بزواج المتعة يرتبط فيه الطرفان بموجب عقد خالي من المسؤوليات ولا يكون الزواج ملزما إلا مع الحمل وتوقع الأطفال, كما أنه يؤيد تعقيم المصابين بخلل عقلي وذلك لتحسين النسل ولا يمانع في مد هذا التعقيم إلى المجرمين المتمرسين والمنحرفين أخلاقيا إذا ثبت بدليل علمي يقيني ثبت في وجه الزمان أنهم قطعا سينقلون جيناتهم لنسلهم.

    وبعيدا عن الترجمة - التي جاءت بديعة بالمناسبة فيما اقتصه الرقيب - أقصد المترجم - واختاره ... فإن راسل كما هي عادته - حتى وإن لم تتفق معه - قوي الحجة، واضح البيان، ساخر وجذاب ويضمن لك المتعة العقلية.

  • Ollie

    Bertrand Russell is well known for being a provocative and controversial writer. While I'm sure this has caused him many "falls from grace" throughout his long life, his writings on marriage and the morals in particular did so in a more concrete way, like costing him a position at the City College of New York.
    Reading Marriage and Morals, it can be understood why this happened, as his views are quite progressive for someone writing in 1929.

    There are several interesting points brought up in this book. The most interesting one to me (or the one that stuck with me the most) is his analysis on where a matriarchal society would lead. Russell argues that men's role in the family (as far as actual function is concerned) has been mostly to provide safety and protection to the child (since who knows what sort of violence and dangers a child in prehistoric times is exposed to), but that since has shown to be unnecessary due to the creation of a state and humanity generally living in safer times. As such, men's role is technically trivial except of course to providing DNA. Russell argues that women are perfectly capable of raising a child on their own, as long as we can expand the role of the state to provide not just safety, but the required living conditions for the mother. And if we were to carry the function of the state even further, children can be raised by state facilities completely devoid of family. Of course we're talking strictly in the sense of the biological role of a mother and father.

    Russell then raises the question of whether children being raised in a an environment lacking parental love, or parents being deprived of their children would really make anyone happy. Maybe this is why we have the family unit and why we have marriage. Very compelling stuff, indeed.

    Aside from this recurring idea, Marriage and Morals also looks at aspects of life such as patriarchal systems (and the outlook that children are the closest thing we have to individual immortality), Christian ethics in marriage (and the great influence the apostle Paul has had), the application of romance to love and marriage, the liberation of women (which can be brought upon simply by educating them), divorce (and its bringing about the dissolution of the family by depriving children of their parents), and many more.

    Written in Russell's trademark wit and simplicity. Marriage and Morals offers complex and important ideas that are as important today as they were 80 years ago.

  • Joshua

    This book started out great. I found myself agreeing vigorously with ol' Bertie like I always do. Unfortunately, the late chapter on eugenics really detracts from the value of this book, and I found it quite shocking that someone whose writings and ideas I have admired so much could write that chapter. However, I still think this book is worth reading. Russell was way ahead of his time, and he makes many good arguments about the history and future of sex, open relationships, marriage, families, and morals.

  • Michael Christopher

    Russell's predictions were a little off, because some trends weren't readily apparent at the time he was writing... but his analysis of some of the problems that were plaguing Western society at the time was as precise as an autopsy, and his work remains relevant as many of those problems are still plaguing us today. It's a shame that his work isn't required reading in more schools.

  • Dan

    If a person tells me he has been to the worst places I have no reason to judge him; but if he tells me it was his superior wisdom that enabled him to go there, then I know he is a fraud.
    Ludwig Wittgenstein

  • Prithvi Shams

    Brilliant book, hard to believe this was written in 1929. This book is the perfect medicament for the disease that is the intensely repressed sexual tension rampant in the societies in the Indian sub-continent and the whole of the Muslim world.

  • Nachikethas

    Every time I read one of Russell's books I am assaulted by a strong feeling of regret that I didn't come across them sooner. Better late than never, as they say. This book is a sparkling companion to "The Conquest of Happiness".