برنامه ‌ریزی در ایران ۱۳۵۶-۱۳۱۶ by مسعود نیلی


برنامه ‌ریزی در ایران ۱۳۵۶-۱۳۱۶
Title : برنامه ‌ریزی در ایران ۱۳۵۶-۱۳۱۶
Author :
Rating :
ISBN : 964185545X
ISBN-10 : 9789641855453
Language : Persian
Format Type : Paperback
Number of Pages : 310
Publication : Published January 1, 2017

در مورد این‌که کشورهای مختلف از جمله ایران، به چه نحو اداره می‌شوند، تصمیمات مهم چگونه اتخاذ می‌شود و آن‌چه در عمل اتفاق می‌افتد تا چه حد به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم با سیاست‌های اتخاذشده ارتباط دارد، به‌رغم ارزش بالای یادگیری، اطلاعات زیادی وجود ندارد. تجربه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که برنامه‌ریزی در ایران به‌عنوان نمونه‌ای قابل تعمیم از شیوه‌ی حکمرانی، دربرگیرنده‌ی اطلاعات مفیدی در این زمینه است. عملکرد سازمان برنامه و بودجه نیز در نقش دستگاه تنظیم‌کننده‌ی برنامه‌های میان‌مدت و بودجه‌های سنواتی و به‌مثابه محل تلاقی آرمان‌ها و آرزوهای سیاستمداران در یک طرف و منابع و محدودیت‌ها در طرف دیگر، حاوی جلوه‌هایی آموزنده از سقف کیفیت حکمرانی در ایران است. لذا تحولات تاریخی برنامه‌ریزی به‌عنوان جلوه‌ای از محتوای حکمرانی و سازمان برنامه و بودجه به‌عنوان شاخصی از کیفیت نهادی آن در ایران، درس‌های بسیاری برای آموختن دارد که در این کتاب به بخش‌هایی از آن پرداخته شده است.


برنامه ‌ریزی در ایران ۱۳۵۶-۱۳۱۶ Reviews


  • Amin

    از آن کتابها که با ایده ای خوب شروع می شوند: بررسی تاریخ اقتصادی معاصر از منظر فعل و انفعالات سازمان برنامه و بودجه. و حتی یک قدم جذاب تر هم در مسیر این ادعا برمیدارند که می توان به اقتصاد سیاسی ایران پی برد اگر روابط دربار و سازمان دقیق شویم، که این خود آینه ای است از شرایط تصمیم گیری در مملکت. و به دلایلی و شاید نیاز به فوریت وجود چنین متنی، جلد اول را چاپ کرده اند و جلد دوم مرتبط با دوران پس از انقلاب را به زمان دیگری سپردند

    داستان در اوایل با خلاصه ای از هر کدام از دوره های پنج گانه برنامه پیش می رود و حرفهای کلی و خواندنی تا حدی انتظارات را برآورده می کنند، گرچه شاید خواننده کنجکاو منتظر جزئیاتی است که قرار است در بخش دوم کتاب ارائه شوند. اما ناامیدی از همین جا شروع می شود، متنی که بیشتر شبیه پروژه دانشجویی شلخته و بی ساختار است و به سبک نوشته هایی که در دانشگاه نقد می کنیم، دریایی از اطلاعات و جدول را بدون تحلیل کافی در اختیار مخاطب قرار می دهند. نقش دکتر نیلی در این میان مشخص نیست و انتظار چنین متنی هم از ایشان نمی رود. اما امیدوارم بازبینی در انتشار چنین متنهایی داشته باشند که احتمالا الگویی برای دانشجوهای آتی حوزه اقتصاد هم خواهند بود

  • Hamidreza Aziminia

    خلاصه کتاب:
    فصل اول کتاب، مقاله‌ی بلندی است که تحلیل نویسندگان را از روند تاریخی برنامه‌ریزی توسعه در ایران نشان می‌دهد. محور این تحلیل، تحولات سازمان برنامه در خلال نگارش برنامه‌های عمرانی است و تمرکزی بر نقش دیگر نهادها (همچون وزارت اقتصاد و بانک مرکزی) ندارد. در این چارچوب داستان برنامه‌ریزی توسعه در ایران عملا داستان چالش تکنوکرات‌های سازمان برنامه با سیاسیون و بروکرات‌هاست.
    در برنامه‌ی اول عمرانی،کشور درگیر ناآرامی سیاسی بود و برنامه‌ی عمرانی معنی نداشت. از برنامه‌ی دوم ریاست جدید سازمان، ا��والحسن ابتهاج سعی در تجدید ساختار سازمان داشت. دوره‌ی او، اوج چالش سازمان برنامه با سیاسیون و بروکرات‌ها بود. در آن دوران سازمان برنامه معمولا از چشم‌انداز بهینگی اقتصاد (که محدود به دانش و دغدغه‌های کارشناسان آن بوده) به مسائل نگاه داشته و بر اولویت‌بندی طرح‌ها و توجه به محدودیت منابع اصرار داشت. از دیگر رو سیاسیون (به‌صورت خاص شخص شاه) در افق دیگری سیر می‌کردند و دغدغه‌ی تاثیر پروژه‌های توسعه‌ای بر قدرت خود را داشته‌اند. بروکرات‌ها نیز سازمان برنامه را به مثابه‌ی رقیبی نگاه می‌کردند که منابع و پروژه‌های مجزا داشته و با کارشناسانی که ادعای تحصیلات بالاتر و درک بهتر مسائل را دارند، ممکن است جایگاه آن‌ها را بدزدد. این دوره‌ی چالش با تحدید اختیارات سازمان برنامه و تبدیل آن به یکی از زیرمجموعه‌های تحت فرمان نخست‌وزیر و استعفای ابتهاج به پایان رسید. در تعادل جدید سازمان پذیرفت که مسائل مربوط به ارتش، نفت و وزارت خارجه را به‌صورت کامل به شاه واگذارد و از دخالت در آن زمینه‌ها بپرهیزد. در نتیجه سازمان در چالش با شاه، با عقب‌نشینی کامل، تنش‌ها را پایان داد. چالش با بروکرات‌های دولت نیز با ادغام بودجه‎ی جاری و عمرانی پایان یافت. در چارچوب جدید امور اجرایی به‌صورت کامل به وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌ها سپرده شد و سازمان برنامه اختیار تخصیص تمام منابع را در چارچوب بودجه‌ی سنواتی در اختیار گرفت. در دوره‌ی جدید برنامه‌ی سوم و چهارم نوشته شد و ثمرات نسبتا ملموسی بر بهبود شاخص‌های اقتصاد کلان کشور داشت.
    مرحله‌ی دوم چالش سازمان با شاه و دولت، در ابتدای برنامه‌ی پنجم رغم خورد. برنامه‌ای که با اصرار شاه و همزمان با افزایش قیمت نفت، کاملا تغییر کرد و استعفای رییس وقت سازمان (خداداد فرمان‌فرماییان) را در پی داشت. در این مرحله نیز سازمان به برنامه‌ی مطلوب شاه تن داد. پس از برنامه‌ی پنجم فرصتی برای چالش دوباره باقی نماند و انقلاب شد.
    در بخش دوم کتاب، بستر سیاسی، اهداف و عملکرد برنامه‌های اول تا پنجم با تفصیل بیشتری شرح داده می‌شود. در هر بخش این فصل، اهداف و عملکرد هر برنامه بررسی و آسیب‌شناسی می‌شود.

    نکات قابل تامل:
    کتاب عملا شامل دو بخش بود که الزاما ارتباطی به یکدیگر نداشتند. فصل اول و دوم می‌توانستند به‌صورت مجزا در قالب یادداشت بلند، مقاله علمی یا هر قالب دیگری منتشر شوند؛ بدون اینکه خلا بخش دیگر حس شود. از طرف دیگر دلیل فصل‌بندی مطالب کتاب، ارائه‌ی منظم مطالب برای درک بهتر مخاطب است. به همین دلیل به نظر من، دو فصل برای یک کتاب 300 صفحه‌ای کم بود.
    در مقدمه کتاب ذکر شده که جرقه‌ی نگارش کتاب از پروژه‌های درس اقتصاد ایران دکتر نیلی به بهانه‌ی انحلال سازمان برنامه در سال 86 زده شد. با توجه به این امر، عملا دو بخش کتاب بدین صورت قابل توصیف است: در فصل اول تحلیل تاریخی مسعود نیلی از روند برنامه‌ریزی در سال‌های پیش‌از انقلاب و در فصل دوم، محتوای مدون پروژه‌های دانشجویان درباره‌ی عملکرد برنامه‌های عمرانی اول تا پنجم ارائه‌شده است. در بخش دوم انبوهی از اطلاعات ارائه‌شده بود که نویسندگان برخی از آن‌ها را تحلیل کرده بودند و از کنار برخی گذشته بودند. برخی از جداول و نمودارها همپوشانی داشت. برخی اطلاعات (مانند روند قیمت اجاره که متغیر نماینده‌ای از وضعیت بازار زمین و مسکن است) برای برخی دوره‌ها ارائه شده بود و در تحلیل برخی دوره‌ها غایب بود. به‌صورت کلی، به نظر من نظم و قالب‌بندی فصل دوم نسبت به اطلاعات زیاد آن کافی نبود. این امر موجب می‌شود که اطلاعات به‌صورت نامنظم در ذهن مخاطب چیده شود و عملا آنچه هدف نویسنده بوده؛ در ذهن مخاطب نقش نبندد.
    هر کتاب (اعم از تاریخی و...) سه نوع محتوای "ایده"، "اطلاعات" و "تحلیل" در اختیار ما قرار می‌دهد. ایده‌ی کتاب، خوب ولی ناقص بود. ایده‌ی کتاب تمرکز بر نقش سازمان برنامه و برنامه‌های عمرانی در توسعه ایران پیش از انقلاب بود. با این حال برداشت من این است که اذهان عمومی علاقه‌مندان به تاریخ اقتصادی ایران معاصر، نقش وزارت اقتصاد دهه 40 (مخصوصا در دوران وزارت علینقی عالیخانی در سال‌های 41 تا 48) را مهم‌تر از سازمان برنامه می‌داند. فارغ از اینکه برداشت امروز ما چقدر درست است؛ شایسته بود نقش دیگر نهادها نیز در فرایند توسعه پیش از انقلاب مورد واکاوی قرار می‌گرفت. کتاب اطلاعات خوبی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد که متاسفانه به دلیل نظم غیربهینه‌ی ارائه‌ی آن‌ها، احتمالا به خوبی به مخاطب منتقل نشود و خواننده فقط از آن‌ها عبور کند.
    بسیاری از تحلیل‌های تاریخی در مورد عملکرد اقتصاد ایران تلاش دارند تعادل‌های رخ‌داده در طی سالیان دهه 30 تا 50 را در چارچوب بازی بین سیاست‌مدار و تکنوکرات تحلیل کند. این بازی در دهه‌ی 40 به تعادل نسبتا رضایت‌بخشی رسیده بود که با شوک درآمدهای نفتی، قدرت چانه‌ی سیاست‌مدار بسیار افزایش یافت و بازی به تعادل دیگری رفت و همچنان در همان تعادل مانده است. در این چارچوب تمام مشکلات به پای شاه نوشته می‌شود و تراژدی اینگونه به پایان می‌رسد که اگر شاه به حرف تکنوکرات‌ها گوش می‌داد؛ بسیاری از مشکلات رخ نمی‌داد. با وجودی که اشتباهات شاه در آن دوران غیرقابل کتمان است؛ اما نسبت دادن همه‌ی اشتباهات به شاه، به مثابه‌ی محاکمه‌ی فرد غایبی است که توانایی دفاع از خود را ندارد و ممکن است ما را به اشتباه بیاندازد. این روایت برای من به عنوان یک مخاطب مبتدی تاریخ اقتصاد ایران، کامل و قابل پذیرش نیست. آیا تکنوکرات‌ها در تضاد کامل با فرامین و حتی تحلیل‌های شاه بودند یا اینکه مخالفت با دستورهای غیرعقلایی شاه امروز مد شده است؟ بالاخره برنامه‌ی پنجم با امضای رییس وقت سازمان برنامه منتشر شد و نمی‌توان تمام مسئولیت آن را بر عهده‌ی شاه گذاشت. در مورد روابط شاه و ابتهاج، ما می‌دانیم که شاه از ابتدا با ابتهاج رابطه‌ی خوبی داشت و در تنش‌های ابتهاج و دولت، جانب ابتهاج را می‌گرفت. چه شد که شاه اعتمادش از سازمان برنامه و ابتهاج سلب شد؟ آیا واقعا برنامه‌های سوم و چهارم برنامه‌های خوبی بودند و عملکرد رضایت‌برانگیز آن‌ها ناشی از تدبیر تکنوکرات‌های دهه 40 بود یا اینکه بذر اولیه مشکلات دهه 50 در برنامه‌های دهه 40 کاشته شد؟ کتاب "برنامه‌ریزی در ایران 1316-1356" با وجودی که در همان چارچوب معروف است؛ اما پای خود را از تحلیل‌های رایج فضای رسانه‌ای اقتصاد ایران فراتر گذاشته و به برخی از کاستی‌های برنامه‌های سوم و چهارم اشاره دارد. کسری بودجه مزمن و اتکا به بانک مرکزی برای تامین آن که به بیماری مزمن اقتصاد ایران تبدیل شده؛ از برنامه‌های سوم و چهارم آغاز شد. با این حال بنظر من جذاب‌تر بود که کتاب به این بُعد بیشتر می‌پرداخت.