مومیا و عسل by Shahriar Mandanipour


مومیا و عسل
Title : مومیا و عسل
Author :
Rating :
ISBN : -
ISBN-10 : 9789644480409
Language : Persian
Format Type : Paperback
Number of Pages : 261
Publication : First published January 1, 2001

از گرمای زودرس «گوراب» نوشته، از آفتابش كه انگار بنفش می‌تابد، از سردابه‌ای نوشته كه چهل و چهار پله می‌خورد و روی ديواره‌اش نقشی كنده شده و از سگی نوشته كه :«روياهای شامه و گوشش را به همدمش تلقين می‌كند.»... ؛


مومیا و عسل Reviews


  • Shakiba Abedzadeh

    مندنی‌پور نویسنده‌ای است برای خواندن‌های دوباره... نثری که خونِ تازه‌ای به رگ‌های آدم روان می‌کند... داستان‌هایی غریب و فضاهایی اعجاب‌انگیز..
    بهترین انتخاب بود این کتاب برای این روزهای سیاه..

  • Ahmad Sharabiani

    عنوان: مومیا و عسل؛ نویسنده: شهریار مندنی‌پور؛ تهران، نیلوفر؛ 1375، در 261 ص؛ شابک: 9644480406؛ چاپ دوم 1380؛ چاپ سوم 1395؛موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر ایرانی - قرن 20 م

  • محمد یوسفی‌شیرازی

    با پایان خواندن این کتاب،‌ تمام داستان‌های به‌فارسی‌نوشته‌شده‌ی شهریار مندنی‌پور را خوانده‌ام. نثر مندنی‌پور همواره برایم نثری خاص بوده و با گیرایی ویژه‌ای هم‌راه بوده است. به‌راستی در نوشتن، بسیار می‌توان از نوشته‌های او شاعرانگی و پرعاطفه‌نویسی آموخت. مندنی‌پور همه‌چیز را با همین لحن و زبان خاص خودش روایت می‌کند. فرقی نمی‌کند موضوع داستان‌ها چه باشد؛ چه موضوعی عاشقانه در میان باشد، چه موضوعی تاریخی‌سیاسی، چه ماجرایی سراسر وهمی و ناواقعی. حالت شیفته‌وار و خیالین واژه‌ها و جمله‌ها با ته‌مایه‌هایی از لهجه‌ی شیرازی که به متن او هویتی بومی می‌بخشد، در جای‌جای نوشته‌هایش موج می‌زند. وی حتی داستان‌هایی با درون‌مایه‌های جنایی و هول‌ناک را نیز با زبانی شاعرانه روایت می‌کند. البته به‌گمان من، نوشتارهای او بعضاً از این خصیصه تااندازه‌ای افراط‌گونه برخوردارند و گاهی زبان‌ورزی‌های غلیظ و شاعرانه، فهم داستان‌ها را مختل می‌کند. ازسوی‌دیگر، تصور می‌کنم این زبان، با همه‌ی زیبایی و گیرایی‌اش، برای همه‌نوع روایتی مناسب نیست و نوشته‌هایی که به موضوعات جنایی و هول‌ناک یا امور ساده و دم‌دستی روزمره می‌پردازد، با این لحن و بیان، خوب از آب درنمی‌آید. ویژگی دیگر داستان‌های او، عنوان‌های خاص و پرتأثیری است که برای آن‌ها برگزیده شده است. در بسیاری مواقع، محرک من برای خواندن داستان‌ها، عنوان‌های جذابی بوده که نویسنده بر داستان‌هایش نهاده بوده است. در این کتاب نیز با این عنوان‌ها رویارو شدم: «بشکن دندان سنگی را، زیر بال درنا، پسرک آن‌سوی رود، مومیا و عسل، نارنج‌های شریر شیراز، باران اندوهان، مردمک‌های خاک، آوازهای دربادخوانده‌ی داوود، سنبل ابلیس، فصل‌های برزخ، نظریه‌ی پنج‌شنبه، دره‌ی مهرگیا، طوطی پیر بر بام قزاق.» به‌جرئت می‌توان گفت فضای تمام داستان‌های مندنی‌پور، فضایی تیره و یأس‌زده و عاری از شادمانی است؛ به‌گونه‌ای که شاید در میان نوشته‌هایش هیچ داستان یا حتی سطری را نتوان به‌یاد آورد که رنگ‌وبویی از شادی در آن یافت شود. ویژگی دیگر فضاسازی در داستان‌های او، رازآلودگی و ابهامی است که در پرداخت موضوع‌های گونه‌گون به‌کار برده می‌شود. شمار زیادی از نوشته‌های او از بن‌مایه‌هایی اسطوره‌ای و باستانی مایه‌ورند و سبک روایت این‌ها، به‌طوری است که آشکارا اشیا و طبیعت و انسان‌ها، هم‌چون جادویی کهنه، رازآمیز و نافهمیدنی جلوه می‌کنند. این ویژگی نیز بر ویژگی زبان‌ورزی او که پیش‌تر برشمردم، افزون می‌شود و پاره‌ای از متن‌های او را نادل‌نشین می‌کند؛ هرچند نمی‌توان با قاطعیت، زیبایی این رازآلودگی را در بسیاری داستان‌ها منکر شد. درمجموع، می‌توان گفت مندنی‌پور نویسنده‌ای صاحب‌سبک است و دو خصیصه در کارهای او برجستگی بخصوص دارد: یکی زبان به‌شدت شاعرانه و دیگری فضاسازی‌های غریب و ناآشنا. دنیای داستان‌های او، همانند زبانی که برای روایت‌گری انتخاب می‌کند، با واقعیت عینی و ملموس فاصله‌ای بسیار دارد و در سبک خاص او، «خیال شاعرانه» کارکردی پررنگ می‌یابد.
    از این مجموعه، داستان‌های زیر را دوست داشتم:
    پسرک آن‌سوی رود، فصل‌های برزخ، نظریه‌ی پنج‌شنبه.

  • Saman

    مجموعه آثار
    مجموعه داستان «سایه‌های غار»، ۱۳۶۸
    مجموعه داستان «هشتمین روز زمین»، ۱۳۷۱
    مجموعه داستان «مومیا و عسل»، ۱۳۷۵
    مجموعه داستان «ماه نیمروز»، ۱۳۷۶
    داستان بلند «راز» برای نوجوانان، ۱۳۷۶
    مجموعه داستان شرقْ بنفشه، ۱۳۷۷
    رمان «دلِ دلدادگی»، ۱۳۷۸
    مجموعه داستان «آبی ماوراء بحار» ۱۳۸۲
    ارواح شهرزاد (شیوه‌ها و شگردهای داستان‌نویسی نوین)، ۱۳۸۴
    رمان «تن تنهایی» (در دست انتشار

  • Razieh mehdizadeh

    مدت های بسیاری به دنبال این کتاب بودم و پیدایش نمی کردم تا امسال عید که رفتم ایران و مجموعه ی شهریار مندنی پورم را با خریدن دو کتاب مومیا و عسل و هشتمین روز زمین کامل کردم.
    اما این کتاب اصلا ان چیزی نبود که فکر می کردم. یا شاید سلیقه ی من تغییر کرده است. کتاب پر از جمله های فوق العاده و نغز و زبان شاعرانه است. و در میانشان داستان ها و پیرنگ و خط سیر روایی گم می شود.
    .
    .
    داستان اول را که خواندم. " بشکن دندان سنگی" را از عمق خیال پردازی و گم شدن در انتهای خیال و پرسه در حوالی تخت جمشید کیف کردم اما بعد از آنکه این تم به شدت در داستان های بعدی دنبال شد ان اعجازش را از دست داد.
    .
    داستان های منتخب که کنارشان تیک قرمز زده ام : پسرک ان سوی رود. نارنج های شریر شیراز، بشکن دندان سنگی را، آوزاهای در بادخوانده ی داوود، طوطی پیر بر بام قزاق
    .
    داستان اول در فضای اداره ی مرمت و باستان شناسی و کارمندهایی که باید مواظب تخت جنمشید باشند. فوق العاده ست این فضاها.
    " صداهایی می شنوم به غیر از صدای چک چک آب اینجا، هزار سال پیش، پیشتر، زمزمه هایی شده که هنوز مانده، کسی جیغ کشیده، کسی آتش روشن کردهف قربانی ها خندیده اند و.."
    .
    " این صدا رازی دارد که هر کس آن را بفهمد دیگر همه جای دنیا برایش یکسان می شود."
    .
    " اینجا هوا از فصل ها رهاست و همه ی خواب های دنیا رسوب می کنند اینجا. من چشم هایم را می بندم و می بینم شان."
    آخر این داستان نوشته ام" هیچ کس به اندازه ی مندنی پور عاشق شیراز نیست."
    .
    " ماه هم پیر شده است."
    .
    داستان مومیا و عسل را اول انگلیسی اش را خواندم که سارا خلیلی ترجمه کرده بعد هم فارسی اش را و. به نظرم ضعیف ترین و شعاری ترین است و همه ی داستان فضاسازی یک خانه ی قدیمی بزرگ به عنوان نقطه ی قوت.
    .
    داستان نارنج های شریر شیراز را در انتهای داشستان با خودکار قرمز نوشته ام " عاشقانه ای برای پیری"
    .
    باران اندوهان.
    مردمک های خاک " همین است که هست. بی معنا دروغ و من دیگر همیشه همینم که هستم. اینجا مثل خزه"
    .
    آوزاهای در باد خو��نده ی داوود- شبیه نثر و فضای ابوتراب بود.
    . از این داستان خیلی لذت بردم.
    " چشم هایش به رویایی عیتق بسته شدند. هوا بوی بارانی پس از خسکسالی می داد."
    .
    " یک روز دیدیم که لب هایش ریخته اند."
    داستان سنبل ابلیس فضای تخت جمشید. داستان وهی و ایستا.
    فصل های برزخ- به لحاظ فضا به داستان اول شباهت دارد. ستوان و سکوت و اسکلت
    .
    نظریه ی پنجشنبه- داستان عجیب. بازی قائم باشک پدر و دختر و گم شدن دختر برای همیشه
    .
    دره ی مهرگیا- داستان وهی سروان انگلیسی. لهراسب و خزعلی
    .
    نظریه ی چهارشنیه: همسر سوژه مطمئنا از محل اختفا و فعالیت های افرا مطلع است. در اظهاراتش به طرز هوشمندانه ای طفره رفته است. بازداشت و بازجویی.
    نظریه ی پنجشنیه: تایید نظریه ی چهارشنیه. فرزند سوژه محتملا در جریان اختفاست. بازجویی
    .
    تکرار فضای جنازه، اسکلت، تخت جمشید و رویاگون بودنش، سرداب، تار عنکبوت
    " گفتند گوهر هرات شیشه ی ماهرانه ی تراش خورده ای بیش نیست."

  • Setareh Aref

    این کتاب یکی از بهترین مجموعه داستانهای فارسی بود که خوندم. نثر مندنی پور در این کتاب بسته به داستان متفاوت است و نثر داستانهای انتهای کتاب در مجموع دشوارتر و سخت خوان تر از نثر داستانهای ابتدایی و میانی است.
    از منظر موضوع و حال و هوای داستانها امتیاز بالایی که من به کتاب دادم تا حدی با سلیقه من وابسته بود که حال و هوای مالیخولیایی داستانها و در برخی موارد رئالیسم جادویی رو بسیار پسندیدم و فکر میکنم حال و هوای داستانها مطابق سلیقه کسانی که دنبال داستانهای اجتماعی هستن نباشه.
    داستانهای مجموعه رو میشه در سه بخش دسته بندی کرد چند داستان اول همه به نوعی به حیوانات مربوط میشوند و حالتی از اسطوره در خود دارند، داستانهای میانه کتاب به انسانها مربوط میشوند و به ضعفها و ترسها و جنبه کشمکش فردی در انها بالاست. داستانهای انتهای کتاب تا حدی جنبه تاریخی اجتماعی پیدا میکنند و علاوه بر آن از نظر زمانی در دوره ای دورتر میگذرند و بعضا نثر انها نیز قدیمی تر است.

  • Amir Majidi

    3.7

  • آوانگارد| معرفی و بررسی کتاب

    شهریار مندنی‌پور نویسنده‌ای فرم‌گرا است که کارکرد زبان و نحوه‌ی استعمال آن در اثر، بیش از هر ویژگی دیگر در داستان‌هایش دیده می‌شود. نویسنده در مومیا و عسل که سومین مجموعه‌ داستانی اوست هم از این ویژگی بهره برده است. این مجموعه شامل سیزده داستان کوتاه است که با زبانی شاعرانه به وجوه اساطیری اتفاقات روزمره می‌پردازد.

    در پس داستان‌های این مجموعه رویدادهای رنج‌آوری روایت می‌شوند که هستی شخصیت‌ها را به تردیدی ماخولیایی دچار می‌کنند.«زنک یازده ماه را تمام کرده و هنوز بچه‌اش نیامده. بچه توی شکمش زنده است، ولی نه می‌افتد نه می‌آید. می‌گویند صدای گریه‌اش را هم می‌شنوند. من برای آن‌که نشنوم زدم به سردابه.»
    در هر داستان رازی در میان است که معمایی را پیش می‌کشد.«زمان و مکان از ایجاد صدا عاجزند و پیرزن به سوی سقف دست دراز می‌کند و تلاش می‌کند که برخیزد. آنجا در تراوش سرما و نور یخی، پاسخ یک معمای نیم‌قرنی نهفته است.»۲ خواننده برای کشف آن‌چه در لایه‌های روایت نهان است از دالان‌های متعددی عبور می‌کند؛ از هویت، احساسات، تاریخچه‌ و تجربیات شخصیت‌ها.

    وجه دیگر داستان‌های این مجموعه شناور بودن زمان است. خواننده در یک خوانش ممکن است از زمانی به زمان دیگر و از عینیت آن‌چه در حال وقوع است به انتزاع آن برسد. واقعیتی که در دل داستان‌هاست گاهی از اندیشه‌ی کاذب شخصیت‌ها و گاه دیگر از گمان‌هایی تغذیه می‌شود که آن‌ها به حق یا ناحق درباره‌ی مسائل دارند. پس در برخورد با این داستان‌ها نمی‌توان پی حقیقتی یگانه و اصیل بود.

    ***

    بخشی از مرور کتاب «مومیا و عسل» که در وب‌سایت آوانگارد به قلم «درنا فریبرز» منتشر شده است.
    برای خواندن کامل مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید:

    https://avangard.ir/article/516

  • Saman Nourkhalaj

    نثر مندنی‌پور نثر جذاب و گیراییه اما موضوع و ساختار بعضی از داستان‌هاش برای من جذاب نبود.
    داستان‌هایی که دوست داشتم:
    بشکن دندان سنگی را
    زیر بال درنا
    پسرک آن سوی رود
    مومیا و عسل
    دره‌ی مهرگیا

    که دوتای آخر به نظرم بهترین این کتاب بودند.

  • Mehdi Miri Disfani

    مندنی پور در این مجموعه داستان نشان میدهد که فرم نقش مهمی در کارهای او دارد. داستانهای " زیر بال درنا"، "فصلهای برزخ" و "دره مهرگیا" را بیش از بقیه داستانهای این مجموعه پسندیدم.ا

  • Mohsen

    قلم زیبایی دارد. اولین کتابم از این نویسنده بود. ولی خیلی با خود قصه ها ارتباط نگرفتم

  • Zhinoos

    تو آن بیست و پنج سال، فقط می دانستم که باید هرچی توی کله ام هست یادم برود. شما...خانه مان....آشناهامان...هرچی هست...تنها راه دوام اوردن همین بود وگرنه من هم می بریدم...اوایل دست نمی داد، انگار خاطره ها جزو مغز آدم می شوند...رگ و پی مغز و دل آدم می شوند...بعد راهش را پیدا کردم.تلخهایش را گذاشتم‌بمانند...گشتم گوشه و کنار آن اوقاتی که دوست داشتم یک چیزی گیر بیاورم. همیشه هست...خیلی کمک کرد فهمیدن اینکه همیشه هست، یک لکه ای، یک حرف دوپهلو...یک لحظه ی ناخوشایند...همیشه لابلایی هر خوشی یک چیز کوچکی می شود پیدا کرد که بزرگش کنی برای همیشه...
    P50