Title | : | On Love |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | 0802142400 |
ISBN-10 | : | 9780802142405 |
Language | : | English |
Format Type | : | Paperback |
Number of Pages | : | 194 |
Publication | : | First published November 1, 1993 |
The narrator is smitten by Chloe on a Paris-London flight, and by the time they've reached the luggage carousel, he knows he is in love. He loves her chestnut hair and pale nape and watery green eyes, the way she drives a car and eats Chinese food, the gap that makes her teeth Kantian and not Platonic, her views on Heidegger's Being and Time - although he hates her taste in shoes.
On Love plots the course of their affair from the initial delirium of infatuation to the depths of suicidal despair, through the (Groucho) "Marxist" stage of coming to terms with being loved by the unattainable beloved, through a fit of anhedonia, defined in medical texts as a disease resulting from the terror brought on by the threat of utter happiness, and finally through the nausea induced and terrorist tactics employed when the beloved begins, inexplicably, to drift away.
Alain de Botton is simultaneously hilarious and intellectually astute, shifting with ease among such seminal romantic texts as The Divine Comedy, Madame Bovary, and The Bleeding Heart, a self-help book for those who love too much. He is schematically flawless, funny, funky, and totally engaging.
Filled with profound observations and useful diagrams, On Love displays and examines for all of us the pain and exhilaration of love, asking, "Can we not be forgiven if we believe ourselves fated to stumble one day upon the man or woman of our dreams? Can we not be excused a certain superstitious faith in a creature who will prove the solution to our relentless yearnings?"
On Love Reviews
-
Imagine one of your close friends - let's call him AB - has recently embarked on an intense and tumultuous relationship.
You like hearing his take on things. Since AB is introspective and curious, he is able to describe his experiences to you in fascinating detail. Since he studied philosophy, he can relate his insights to you in a wider frame of thought.
That's the tone of this book. It's not pretentious, or mushy, or a how-to. Just a quiet, devastating examination of how we act when in love.
Whether the story is completely true or not is beside the point. What's important is that you can relate your personal experience - or that of your friends - to elements in the story.
The chapter that resonated like a hammer blow for me was the "I-confirmation" chapter, which describes how your image of yourself is affected by the person you're with.
You cannot help but be struck by the quality of the writing. Resist the urge to speed-read this short, efficient book - go back and pick up all the words. It's exactly as long as it needs to be: every sentence is there for a reason and has a quietly valuable point.
I am not exaggerating when I say that everyone who is likely to touch or speak to anyone of their preferred sex should be required to read this book. And then reread it on a yearly basis. Couples should be sent this book by the government at the three-month milestone.
Read AB's deft, unfussy novel and further understand your own lusts and weaknesses, so your relationships can be better. What could be more important?
n.b. This book is called 'Essays in Love' for the non-US market. -
Essays in Love = On Love, Alain de Botton
Alain de Botton, is a Swiss-born British philosopher and author.
His books discuss various contemporary subjects and themes, emphasizing philosophy's relevance to everyday life. He published Essays in Love (1993), which went on to sell two million copies.
In the Essays in Love, the narrator is smitten by Chloe on a Paris-London flight, and by the time they've reached the luggage carousel, he knows he is in love.
He loves her chestnut hair and pale nape and watery green eyes, the way she drives a car and eats Chinese food, the gap that makes her teeth Kantian and not Platonic, her views on Heidegger's Being and Time - although he hates her taste in shoes.
تاریخ نخستین خوانش: روز پنجم ماه مارس سال 2016 میلادی
عنوان: جستارهایی در باب عشق؛ نویسنده: آلن دو باتن؛ مترجم: گلی امامی؛ تهران، نیلوفر، 1394؛ در 228ص؛ شابک 9789644484780؛ موضوع: عشق و فلسفه از نویسندگان سوئیسی تبار بریتانیا - سده 20م
الیاس کانتی نویسنده ی «بلغاری بریتانیایی» نویسنده کتاب «کیفر آتش» میگویند: «دیدن ورای آدمها آسان است، ولی ما را به جایی نمیرساند»؛ پایان نقل؛
به سخن دیگر، چه آسان به دیگران خرده میگیریم؛ آیا آنگاه که عاشق میشویم، شاید به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در آن فرایند، و آن لحظه، خواسته ایم، دیدن ورای آدمها را، نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق، دو گزینه ی برابر هم باشند، آیا عاشق شدن ما، به این دلیل نیست که، میخواهیم از بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر عشق «در نگاه اول»؛ نوعی گزافه پردازی، نسبت به معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافه پردازی، که ما را از منفی نگری همیشگیمان جدا میکند، و تمرکز و نیرویمان را، رو به کسی میکند، تا چنان باورش بداریم، که هرگز، حتی خویشتن خویش را، چنان باور نداشته ایم
کتاب «جستارهایی در باب عشق»، داستان زن و مردی است که به صورت تصادفی در یک پرواز کنارهم قرار میگیرند؛ آشنایی آنها از یک مکالمه ی معمولی آغاز میشود و تا آنجا پیش میرود که تصمیم میگیرند پس از پرواز هم یکدیگر را ببینند و در طول داستان ارتباطشان نزدیکتر میشود
نقل از متن: (وقتی عاشق میشویم، تصادفهای طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی، پنهان میکنیم؛ هرچند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجیمان کاملا تصادفی و ناگزیر، غیر ممکن است، اما اصرار میورزیم که این رخداد از ازل، در طوماری ثبت شده بوده، و اینک در زیر گنبد مینا به آهستگی از هم باز میشود؛ سرنوشتی میبافیم، تا از اضطراب ناشی از این واقعیت، که هر حکمتی در زندگیمان، هر چند اندک، ساخته ی خود ما هست، نجات پیدا میکنیم، و فراموش میکنیم، که طوماری و طبعا سرنوشت از پیش تعیین شده ای، وجود ندارد؛ اینکه چه کسی را در هواپیما دیدار بکنیم یا نکنیم حکمتی جز آنچه خودمان به آن اطلاق میکنیم، ندارد؛ به عبارت دیگر، میخواهیم از اضطراب ناشی از اینکه کسی زندگینامه ی ما را ننوشته، و عشقهای ما را بیمه نکرده است، پرهیز کنیم؛ اشتباه من در این بود که میان سرنوشت عاشق شدن، با سرنوشت عاشق شدن به شخصی خاص را، فرق نگذاشته بودم؛ خطا در این بود، که تصور میکردم این «کلوئه» است و نه عشق، که اجتناب ناپذیر است؛ لیکن برداشت جبرگرایانه ی من، از ابتدای ماجرایمان، دستکم یک چیز را ثابت میکرد: اینکه من عاشق «کلوئه» بودم؛ نهایتا لحظه ای که درمییافتم، ملاقات یا عدم ملاقات ما دو نفر، تصادفی بیش نبوده، لحظه ای بود، که دیگر احساس یک عمر به سر بردن با او را، از دست میدادم؛ در نتیجه دیگر عاشقش نبودم)؛ پایان
تاریخ بهنگام رسانی 12/06/1399هجری خورشیدی؛ 27/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی -
داستان خیلی ساده ست. دختر و پسری که در پروازی از پاریس به لندن کنار هم نشستند اتفاقی با هم آشنا میشن و به سرعت هم عاشق میشن. حالا قراره ما این زوج رو از این نقطه شروع تا نقطه پایان همراهی کنیم.داستان غیرعادی نیست چه بسا که تو زندگی روزمره خودمون و اطرافیانمون هم بارها با مواردی از این دست مواجه شدیم. این همه جذابیت و عمق اثر از کجا میاد که رها کردن کتاب حتی برای لحظه ای هم ناممکن میشه؟
ریزترین احساسات، برخوردها، حرف ها و واکنش های درگیر در این رابطه آنالیز میشن. انگار که عشق رو از زیر عدسی میکروسکوپ فلسفه تماشا می کنین و اینجاست که کتاب تبدیل میشه به اثری ترکیبی از رمان (فیکشن) و تحلیل های فلسفی (نان فیکشن) با چنین قلم جذابی
دوباتن زبان گیرا و شیرینی داره. رها کردنش برای من سخت بود. گاهی از این همه دقت و توانایی نویسنده برای توضیح و تفسیر ریزترین موارد درگیر تو یه رابطه به وجد می اومدم...مواردی که غریب نیستند و اتفاقن خیلی آشنان . مواردی که هم می دونیم و هم شاید باهاشون برخورد داشتیم ولی هیچ وقت اینطور موشکافی شون نکرده بودیم
از این اثر نه کمک های روانشناسانه خوددرمانی برای بهبود روابط رو انتظار داشته باشید و نه نقل قول ها و تحلیل های فلسفی سنگین...فرض کنید آینه ای دست گرفتین و خودتون رو تماشا می کنید. همون چیزی که هستین! نه کمتر و نه بیشتر...فقط قراره نگاهمون به عشق جزیی تر و متفکرانه تر و هوشیارتر بشه
هرچند خوندن این کتاب رو به همه توصیه می کنم ولی به گمانم این اثر دو باتن برای دو گروه لذت بیشتری خواهد داشت: اونایی که به تازگی درگیر عشق شدند و اونایی که به تازگی از یه رابطه عاشقانه جدا شدند
پ.ن: اگه دوست دارین تا حدودی محتوای کتاب دستتون بیاد می تونین یه نگاهی به استتوس هام از این کتاب بندازین
;) -
وقتى كتاب را مى خريدم، تصورم اين بود كه بيشتر حول ماهيت و چيستى عشق است، تحليل هاى مختلفى كه بزرگان علم و فلسفه در مورد معناى عشق كرده اند.
اما كتاب در حقيقت ارتباطى به خود عشق ندارد؛ بلكه به مسائل مختلفى مى پردازد كه يك زوج در طى رابطه ى عاشقانه دچارشان مى شوند؛ اين كه عاشق در معشوق چه مى بيند، يا چطور به شناخت نسبت به هم مى رسند، يا چرا روابط سرد مى شوند و مسائلى از اين دست.
البته به اين ترتيب، كتاب كاربردى تر است، اما چيزى كه من دنبالش مى گشتم نيست. -
Oh god, what a slimy, patronising, pseudo-intellectual “romantic” De Botton was. The fact this book was published at all, let alone accoladed, says everything about how society dismisses the immature, condescending treatment of women by men.
I shuddered through the entirety of the book. I’ve met these kinds of men before in academia - those soft, overly-analytical men who hide their blatant disregard for female intellect through over-romanticisation of them and unspoken digs about how she doesn’t rise to his standards, intellectually and aesthetically.
Chloe, the poor woman subjected to this relationship in De Botton’s life, is scrutinised by this self-loving, self-proclaimed philosopher for her choices of jam, her reading material, her shoes, and her CLEAR inability to reach his intellectual depths. Of COURSE, the jam is about Marxism; the fact she questioned him so sternly about it sent him into a rage (followed by a self-pitying cry alone in a room).
Her style choices clearly symbolise a psychological incompatibility - my god, what do I see in her - he asks himself in yet another one of his continuous ego-stroking “philosophical” delvings. He was so disturbed by her choice of shoes that he instigated yet another toxic and meaningless fight which turns “comically” physical.
Oh dear, it seems like we have another Byronic, middle-class “romantic” who’s frustrated that the women in this world aren’t meeting the standards set by Rossetti’s paintings. But I thought life imitated art - cried the young “philosopher”.
And then, then, while reading a Cosmo magazine (something which Botton clearly turns his nose up at), she has the AUDACITY to ask him to turn down his beloved Bach which he’s playing. How DARE she want silence to read in - how dare she put her desire to read this filthy, contemporary, uneducated source of literature above listening to a master of ART. She clearly doesn’t understand.
Yet, he holds onto her and doesn’t know why. She’s clearly inferior to him in every sense of the word. Perhaps it’s their “endearing” teasing of one another that keeps them together (albeit the digs are somewhat on the nose and are clearly rooted in unspoken distastes they have about one another, but the health of this dialogue isn’t brought into question).
To add spice to the relationship, they each follow the method of making the other one jealous (philosophically sound sir, your Cambridge professors would be proud at the depth of thought you gave to this method). But he feels a deep sense of lack in his relationship because Chloe isn’t everything he wants her to be (damn women for being so imperfect), so he (admittedly) incites fights with her, removes himself emotionally and physically from her and plays mind games - as any great, academic philosopher would, you know. They teach that at Cambridge
Then, pièce de résistance of emotional manipulation, he “terroristically sulks” against the “immoral” Chloe who had rejected the clear love and comfort he gave to her in abundance, he pens a suicide note and overdoses on Vitamin C tablets.
He gleefully imagines Chloe’s distraught reaction to his death, and how she would blame herself for ‘not understanding’ him. But he survived (obviously), which is fortunate, as he realised much later that he would have been “too dead to derive any pleasure from the melodrama of my extinction”. What a lovely chap. How the women weren’t throwing themselves at him after this I have no idea.
Perhaps I’ve got a bias towards this type of character, but De Botton is emblematic of thousands of self-professed “intellectual” men out there. Obviously, not all, but as someone who has been around a lot of them (platonically), I know the type they are. They love themselves too much to love another - they’re infatuated with their own perceptions, knowledge, academic credits and status to see past the reflection in the water and acknowledge anyone else.
These men bemoan that no one understands them, that everyone else at university is too juvenile to engage in the high arts with them, and they daydream of smoking cigarettes out of a Parisian window whilst a naked woman in black and white lies awaiting their lover - because she has nothing else to do but lie there, pining for him.
These men like to shoe-horn in philosophical theories into the list of reasons why they’re single, despite being hopelessly romantic, and name drop poets and authors they relate to. They think they are charming, irresistible, unimaginably more intelligent than any woman could ever comprehend and magnetic. When, in reality, intelligent people stay miles away from these needy, egoistic, dripping men, as their very poeticism which they pride themselves so highly on comes across as so inauthentic and inorganic that it makes our skin shudder and we gag, just a little bit, before picking up another book and looking elsewhere.
#notallmen, but not going to lie, De Botton does you dirty in this book. -
ترجیح میدهم در مورد این کتاب مروری کوتاه بنویسیم که خوانده شود. ای کاش کتاب عنوان بهتر یا حتی بازاریتری داشت که بیشتر جلب توجه میکرد و بیشتر خوانده میشد. به نظرم اگر روبات نیستید و احتمال میدهید عاشق یا علاقمند کسی شوید (یا بودهاید)، لازم است این کتاب را بخوانید.
کاش این کتاب را در نوجوانی خوانده بودم
از ناماش برمیآید که مجموعه مقالاتی فلسفی دربارهی عشق باشد. اما چنین نیست. آلن دو باتن در این کتاب ماجرایی عاشقانه را از زبان اول شخص با دیدی موشکافانه تعریف و تحلیل میکند. بسیار کاربردی، و ساده و روان است. تمام رابطههای عاشقانه کمابیش شبیه هماند. با خواندن این کتاب گویی در حال مرور خاطراتمان هستیم.
هدف کتاب توهمزدایی، تقدسزدایی، آسیبشناسی و در کل مواجهی آگاهانه و بالغانه با عشق است. آگاهی و بلوغی که معمولاً هیچکداممان نداریم یا بسیار دیر کسب میکنیم؛ در نتیجه بسیار آسیب میبینیم. فکر میکنم اگر این کتاب را در نوجوانی یا دست کم قبل از ۲۰ سالگی خوانده بودم، زندگی متفاوتی میداشتم و آدم دیگری میبودم.
آگاهی و بلوغی که نداریم
آنچه خودمان، رمانها، فیلمها، ادبیات و هنر، ناخودآگاهانه یا خودآگاهانه معمولاً در مورد عشق در حال بازتولیدش هستیم و هستند، به شدت آلوده به توهم و تقدس کورکورانه، و مغالطات بچهگانه است. چنین روند تولید فلهای و ویرانگری در فرهنگ نیمهسنتی و در حال گذار ما، با جدیت و قدرت تقویت نیز میشود.
در جایی زندگی میکنیم که از کودکی با حصارکشی بین دو جنس، با ناآگاهی و عقده نسبت به روابط عاشقانه بزرگ میشویم. تمایلات طبیعیمان تعیبر به گناه و نجاست میشوند. فرهنگ و سنتمان در بهترین حالت، میکوشند خواستههای زمینی و انسانیمان را از نو با ملاتی سرشار از توهم و تقدس و عرفان بسازند، گمراهمان کنند و مانع دستیابی به بلوغی و آگاهیای شوند که به شدت به آن نیازمندیم.
پینوشت:
پیرامون بند ماقبل آخر
این مقاله را بخوانید از دوباتن با عنوان «رمان عاشقانه راهی مطمئن برای نابودکردن عشق است». نسخهی صوتی همین مقاله
اینجا در دسترس است. -
دوباتن از اون دست نویسنده هایی است که معتقده که فلسفه را باید زیست و در این کتاب هم به دنبال مقوله ای رفته که شاید همه ی ما تجربه اش کرده ایم،"عشق"! نثر دوباتن جذاب و گیراست به طوری که حتی خواننده نه چندان علاقه مند به مباحث فلسفی رو هم با خود همراه خواهد کرد
در این اثر دوباتن در قالب داستانی ساده از آشنایی تا خاتمه یک عشق را روایت می کنه اما آنچه کتاب رو بسیار جذاب می کنه احساس همذات پنداری است که در خواننده بر اثر تحلیل های موشکافانه ی و نوع نگاهش بر پیچ و خم ها و ژرفای احساسات عاشقانه به وجود میاره یا حتی ممکنه باعث بشه به رابطه ای که تجربه کردید از منظری متفاوت نگاهی بی اندازید
اگر در حال گذراندن یک رابطه عاشقانه هس��ید خواندن این کتاب بسیار لذت بخش خواهد بود و شما را به یاد بسیاری خاطرات و اتفاقات مشترک خواهد انداخت، اما اگر رابطه عاشقانه ای را به تازگی از سر گذراندید زخم های کهنه ای را برایتان باز کرده و بخش هایی از کتاب چون نیشتری بر قلبتان خواهد نشست. چنانچه دوباتن در قسمتی از کتاب می نویسد: تنها تفاوت میان پایان عشق و پایان زندگی این است که، حداقل در مورد دوم،خیالمان راحت است، این آسایش خاطر را داریم که بعد از مردن چیزی حس نخواهیم کرد. در مورد عشق چنین آسایشی وجود ندارد، چه کسی می داند که پایان یک رابطه لزوما پایان عشق و قطعا پایان زندگی نیست -
من توقعم ازین کتاب و کلاً از آلن دوباتن بیشتره. توی بعضی کتاباش تونسته واقعاً منو درگیر کنه، توی بعضی از کتاباش فقط به نکاتی وارد شده و منو رها کرده. اینجا خیلی خیلی خیلی در حد جستار مونده، که نمدونم تازه در همون حد هم خوب بوده یا نه. از طرفی نمیشه خیلی بهش ایراد گرفت، چون دوست داره فلسفه رو ساده کنه و توی زندگی بیاره که این کارشو واقعاً دوست دارم. فقط اینجا گاهی سطحی و یهکم... ابلهانه؟ سادهلوحانه؟ میشد. شاید چون انسان همینطوری هم هست جداً. بههرحال فکر میکردم خیلی بیشتر به عشق میپردازه تا یه سری درگیریهای عامۀ بین زوجها با یه نگاه نیمهفلسفی. -
و عشق یك بیماری بدخیم روحی بود...
داستان زیبا، کوتاه و جالبیه که در عین سادگی نکته های خوبی را منتقل میکند. اکثر انتظارات اشتباه یک فرد را وقتی که فکر میکند عاشق شده است و این عشق چقدر خاص خود او و طرف مقابل است را با نثری ساده و گیرا به نمایش می گذارد.
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...
بخش مشکلات داستان فقط از زاویه دید شخص اصلی روایت میشود و در نتیجه خواننده اشراف کامل به نظر فرد مقابل نداشته که این امر باعث میشود تا انتهای داستان علت رفتار فرد مقابل مورد پرسش باشد که در نتیجه آن تعلیق خوبی را به همراه دارد.
معشوقه ام بودی و هستی و نخواهی بود...
پایان داستان عالیه... اینکه چگونه انتظارات اشتباه، باعث بروز مشکلات در دراز مدت میشه. در نهایت باید بگم که کتاب خیلی خوبی بود. در عین سادگی، موفق شد نکات واقعا خوبی رو انتقال بده. کاش این کتاب رو وقتی جوان بودم، کسی بهم پیشنهاد میداد. شاید اگه قبلا خوانده بودمش، تصمیمات دیگه ای میگرفتم. -
بعضی کتاب ها هستند که باید آن ها را حتما خواند، حتی اگر سالی فقط یک کتاب می خوانید. به نظر من این کتاب رو باید هرچندسال یکبار دوباره خوانی کرد، ممکنه هر کسی بنا به تجاربش در درک مرحله ای از این کتاب تواناتر باشد. کتاب پر از حقایقی است همه تجربه اش کرده اند چون هر انسانی عاشق شده و یا خواهد شد.
-
"کتاب خوب چه کتابیه!،چنتا کتاب خوب به ما معرفی کن!،فک میکنی الان چی بخونم"!...اینا سوالاتیه که از خیلیا شنیدم و اما بنظرم جوابش بر میگرده به حال و موقعیتمون تو اون لحظه،تو یه زمانی یه کتاب میتونه یه شاهکار باشه در صورتی که همون کتاب شاید چند وقت دیگه معمولی و مسخره باشه یا برعکسش. این کتاب همون حرفایی رو زد که دلم میخواست بشنوم همون حرفایی که دایم تو ذهنم مرور میکنم اما قادر به بیانش نیستم و این یعنی انتخاب یه کتاب خوب تو یه زمان مناسب.
جستارهایی در باب عشق اثریه از روابط عاشقونه در" ابتدا و اوج و فرودش".اینکه چطور عاشق میشیم و اول رابطه فکر میکنیم کل ستاره ها و کاینات و تقدیر و... دست به دست هم دادن تا مارو بهم برسونن و این حس تا اوج رابطه وجود داره و بعد ازون وارد یه جاده یکنواخت میشیم و گاها ممکنه به این فکر بیفتیم که اگه به رابطه عاشقونه متعهد نبودیم این شانسو داشتیم که از عشق افراد مختلفی بهره ببریم و سر آخر سقوط رابطه از طرف یکی آغاز میشه.درین لحظه فرد ترک شده باید بین سرخوردگی و تنفر از خودش و عشق و ارزشگذاری شخصی یکی رو انتخاب کنه تا بتونه درد جدایی تحمل کنه و کم کم همه اون خاطره ها کمرنگ میشن تا یه فرد جدید وارد زندگی بشه و ما با اینکه میدونیم خاصیت عشق رنج بردنه بازهم تا وقتی زنده ایم این سیر اوج و فرود طی میکنیم و با خاطراتش گاهی میخندیم و گاهی چند قطره اشک میریزیم.
پ.ن:نکته جالب اینه که نویسنده این کتابو تو سن 23 سالگی نوشته و مهسا 22 ساله حداکثر کاری که میتونه انجام بده اینه که تا حدودی حرفای این فیلسوف و نویسنده رو درک کنه! -
خيلى از آلن دوباتن شنيدم و اكانت توئيترشو يه مدت دنبال ميكردم تا اينكه همه توئيتاش شد درباره حماقت برگزيت.
ترجمه كتاب خيلى خوب بود و اين تنها نكته خوب كتاب بود. هميشه از كتاباى دستور زندگى بده ى نصيحت كن خيلى بدم اومده و نميخونمشون، چون زياد از نويسنده شنيده بودم وقتى تو كتابخانه دوستى ديدم كتابو ازش خواستم بهم قرض بده، بهر حال كتاب از زبان مرده و شروع و تموم شدن يه رابطه است و نظراتش رو اون لابه لا ميگه، خسته كننده است، آموزنده نيست -
Jesus. What an insufferable read. If I weren't somewhat committed to the book club that assigned this, I would have given it up on page 2. Obnoxious, shallow, pseudo-philosophical, full of clichés and, most notably, boring. Horrifyingly boring. I normally don't get 'fed up' with a book after reading 3 pages, but I did with this one, and it's surprising that I made it all the way to the end.
In my defense: I really try hard to resonate with authors' perspectives when reading such books. I go into books with an open mind, I read positive reviews, I try to see what people have liked about books, I try to learn the things people have learned with those books, but sometimes I just can't. This is one such case.
The only semi-positive thing about this nonsense: The book does have some quotable lines that I lingered on for more than a second and thought about. But those are rare sights and certainly not worth reading the whole book for.
در مورد ترجمهی فارسی کتاب که کمی ورقش زدم و بعضی جاهایش را خواندم: ازش دوری کنید. هم خروار خروار سانسور دارد (که طبیعی است، ولی مقدار زیادی از ریزهکاریهای رابطه و حرفها و پیام نویسنده با سانسور از دست میرود) هم غلطهای فاحش. اگر خیلی اصرار داشتید این مسخره بازی را بخوانید (که اصلا توصیه من نیست!) حداقل رحم کنید و انگلیسی بخوانید. -
رابطه ی توصیف شده در کتاب به نظر من سطحی تر ازونی بود که بشه بهش گفت عشق. حتی به جرات میتونم اسمشو بذارم دوستی خیابونی. این دو تا آدم از مسیر یه سفر با هم دوست شدن و نویسنده اصلا سعی نکرده بود از عمیق شدن این آدمها در دنیای همدیگه و تاثیر ماندگاری که آدمها روی عمق شخصیت ، رفتار ، نگاه و بینش هم میذارن صحبت کنه. صرفا اخلاق های روزمره ا ی رو که میتونه از طرف یه دوست هم جالب باشه، توضیح داده بود. مشکلاتی که راوی داستان بعد از خیانت معشوقش بهش دچار شد از نظر من پاسخ های بسیار ساده روان شناسی داشت اما تو یکی دو صفحه، بی اهمیتی درمان روان شناسانه رو هم زیر سوال برد و به سادگی به دختر دیگه ای دل بست! تنها نقطه جذاب کتاب برای من، تحلیل های فلسفیش بود که اونا هم به نظرم ان چنان عمیق نبودن، صرفا فلسفیدن های مشترکی رو داشتم باهاش.
-
نمیدونم چرا. اما همهی ما انگار به خوردن آشغالگوشتهای فستفودها علاقه داریم. هر چقدر هم دورهی دوری داشته باشیم یک روز این پرهیز رو میشکنیم و میریم سمتش.
قصهی من و دوباتن هم تکرار همون قصهست. جز کتاب هنر سیر و سفرش که واقعا دوستش داشتم، با خوندن هر کتابش مدام با خودم میگم دیگه این آخری بود و باز اما انگار...
هیچ درکی نمیتونم داشته باشم از برداشت کسانی که لذت بردن از خوندن این کتاب. روایت روانکاوانهی رابطهای آبکی که بخاری از اندیشه روشه و تلاش میکنه «آگاه» بکنه مخاطبهاش رو. کاری که _فارغ از درست یا غلط بودن نفس آگاهیبخشی در قالب روایت داستانی_ ناتوان از انجام دادنشه.
صمیمانه بخوام بگم هیچ برداشتی ندارم از کتاب. هیچ خالی -
به طرز واقعا عجیبی دوستش داشتم و از جملههاش، از تشریح وضعیت و حس و حالهاش لذت وافر بردم. همذات پنداری کردم، خندیدم و اشک ریختم.
میدونم که شاید اون چیزی نباشه که اسمش میگه و فلسفی و یا عمیق نباشه. اما من با خوندنش کیف کردم. :) -
کتاب خوبیه؛ به افرادی که درگیر روابط عاطفی هستند پیشنهادش میکنم.
*ترجمه رو دوست نداشتم و سانسور هم زیاد داشت -
جستارهایی در باب پایان.
دو نوع موسیقی داریم. مخدر و شکنجه
این قطعا نوع دومشه
برو بچه قرتی نیا، پرونده من وزن توئه. ببین کی شده رقیب ما.
ولی لیلا عاشقشه، لیلا باهاش زندگی میکنه. لیلا وقتی فهمید نمیدونم درباره ی چی حرف میزنه جوری متعجب بهم خیره شد انگار من کسیم که با جاروی خیس داشته استفراغ بچه از روی زمین جمع میکرده.
از آسمون میترسی؟
پایان عشق، بی درد تر از شروعش نیست. ولی رهایی ای که به دوش میکشه از پرواز اعجاب انگیز تره
دستاتو نگاه کن. واضح تر. وجود داری؟
با خودت حرف بزن. شبا و روزا، روزا و شبا. لیوانای شکسته رو دور خودت جمع کن و زیر پتو صگلرز بزن. کجا میخوای بری؟
دِ از آسمون بترس دیگه لعنتی، مگه نگفتی ستاره ها میبارن امشب؟
سارتر میگه
نه میتوانیم بمیریم؛ نه میتوانیم زندگی کنیم ... نه می توانیم همدیگر را ببینیم؛ نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم.
به تنگنای عجیبی افتادهایم !..
ولی خب اون بزرگوارم آدم بود. کصشر میگفت
برای اون معیارای احمقانه ای که بالات بردن بمیرم؟
بالارو نگاه کن، پنبهریز و صابون تفسیر المیزان جمع شده روی سقف. صندلیا دیگه به پت پت افتادن
سطحی بودم، سطحی دیدم. سطحی رفتار کردم
با یه کوله بار ادعا، کوتاه نگاه میکردم
ایزدان، فرشتگان، رب النوع های خاک سرخ، صور های روان چشمه زار، پریان بی خانمان جرگه ها، نیمه خدایان آتش دزد، سرگشتگان نکتار اللهی، مرا به خود بخوانید. دستانم را رها نکنید، کنار نکشید. من برای شما، جان و تنم در اختیار رودخانه. روح و روانم برای ماهی ها. رهایم نکنید
اگر روزی کنار دریا مینشستم، به این روز نمی افتادم. خودش گفت. شاعران از شهر های ساحلی جان سالم به در نمیبرند. من که شاعر نیستم، دریا پسم می زند. اگر نیم روزی در خیابان می گریستم اینجا نبودم. آغوشی که مهربانت بود، قطعه قطعه ات می کرد. به ماهی ها گفتم. مرا ببخش
راهکارش چیست؟ شاهکلید جامه در سرمه روانش کدامین کلام است؟ گفته بودم خدایان خنیاگرانم میشوند، حالا تورا برای بارکشی برده اند. غریو نبرد برای من بود، زرین نشان. تورا چرا هدف کرده اند؟
ماه را پایین کشیدم. نورش از خورشید بود. بدون خورشید، تکه قرص بی جلایی در دستانم ماند
بازماندگان، چرا بی موهبتید؟ یافته شدگان، خانهتان کجاست؟ تک رقصنده ی مهتاب، حالا که موسیقی را کشتی با چه میرقصی؟
کاش فرای آن بودی. کاش
غروب را نگاه کن. تو اینجا بمان، من به دنبال خورشید میتازم. -
”Mahal mo ba ako dahil kailangan mo ako o kailangan mo ako dahil mahal mo ako?” (“Do you love me because you need me or do you need me because you love me?”) is what the character of Claudine Barretto asks the character of Piolo Pasqual in Olivia M. Lamasan’s 2004 movie Milan. This is my favorite Tagalog love story movie and this question is one of those that Alain de Botton (born 1969) tried to answer in his book On Love: A Novel (2006), also earlier published as Essays on Love in 1993.
This thin red-colored book is a timely and appropriate Valentine’s read for everyone who wants to know more about the mechanics of falling in and out of love. It reminds me of Erich Fromm’s The Art of Loving which was a required reading in my college days at the De La Salle University. However, since Erich Fromm (1900-1990) was a psychologist and a social philosopher, his approach in his book was more theoretical and profound. De Botton probably thought that a landmark book on love like Fromm’s could not be duplicated so he mixed theories and a fiction in this book On Love and oh dear he did it so beautifully.
With my little knowledge on philosophy (from my reading of my Sophie’s World mainly), De Botton impressed me with what the modern and ancient philosophers, psychoanalysts and anthropologists (Plato, Freud, Kant, L. K. Hsu, Fisino, etc) and even Jesus say about love. His love story (he used first person narration) with a girl called Chloe is rather typical but he interspersed the plot with those long-held theories about love or rather what happens to us when we fall in and out of love.
Twice I laughed out loud while reading this book. But primarily, it kept my interest high particularly during the falling out part. I am a sucker of sad books and people who used to love each other with the standard breakup lines you deserve someone better or it is me, not you are still, for me, among the saddest lines human being ever put up on this planet. In fact, when Chloe was breaking him, I remembered the many heartaches I had during my younger years. But I am not telling you those as they are still too painful (kidding) for me to recall.
I had searched among my tbr what would be the appropriate Valentine’s read this year and before I picked this book, I was considering Emily Bronte’s Wuthering Heights. I just did not find my copy. Maybe it is in the bottom of my tbr pile. Anyway, this morning, my brother gave me a newspaper cutout with the header: Bronte beats Shakespeare for romantic lines. Apparently, there was a survey on the most romantic lines and British voters chose this from Wuthering Heights: ”Whatever our souls are made of, his and mind are the same.” Maybe not many British voters have not read De Botton (a Swiss) but I guess there should be a line or two that should have been nominated from this book. However, the one that I find most interesting is this:"Every fall into love involves the triumph of hope over self-knowledge. We fall in love hoping we won't find in another what we know is in ourselves, all the cowardice, weakness, laziness, dishonesty, compromise, and stupidity. We throw a cordon of love around the chosen one and decide that everything within it will somehow be free of our faults. We locate inside another a perfection that eludes us within ourselves, and through our union with the beloved hope to maintain (against the evidence of all self-knowledge) a precarious faith in our species."
Happy Valentine’s Day everyone! -
نمیخوام تمومش کنم.
نمیتونم تمومش کنم.
این کتابو خیلی وقت پیش شروع کردم. خیلی وقت پیش. از زمانی که ... تا زمانی که ... و بعد از اون، آن و آف سراغش رفتم و هربار دو صفحه خوندم و چندتا جمله توی دفترم یادداشت کردم و روی کاغذ با نویسنده بحث کردم و روی استیکی نوتهایی که همه جا میچسبوندم سوالای بی جواب میپرسیدم و دلیل میاوردم و رد میکردم و... و هربار برای مدتی کنارش گذاشتم. بعد دوباره حس میکردم نکنه چیزی از دست بدم. و برمیگشتم. از ترجمهی ناباورانه ناشیانه و بی دقت به نسخه انگلیسی پر لغت پناه بردم. و از نسخه انگلیسی آبکی به زبان مادری.
نه!
نشد!
نمیتونم!
نمیخوام!
نه این کتاب واقعا سطحیه، نه من خیلی متخصص و بلد هستم. این کتاب مال من نیست. برای من آبکیه، بی منطقه، مسخره و بچهگانهست. چیزی نداره یادم بده. اصلا از همون صفحههای اول به سلامت عقل نویسنده شک کردم. آیا این داستان واقعی بود؟ آیا دوباتن در رویارویی با یک زن همینقدر سادهلوح، ناآگاه و احمقه؟ آیا این داستانی آموزنده و غیرواقعی بود؟ آیا دوباتن مرد داستان رو ابله و نابلد آفریده؟ چرا رابطه رو در حد آبنباتچوبی پایین آورده؟ موقع خوندش یه چیزی ته دلم مدام حس احمق بودن میکنه به خاطر تایمی که واسش میره. مغزم بهم تشر می��نه اون همه کتاب و مقاله مورد علاقهتو انبار کردی اینو بخونی که به هیچ دردت نمیخوره؟! نظرم نسبت به دوباتن پر از تردید شده جوری که مدام از خودم میپرسم اصلا یارو فیلسوف بود؟ چی بود؟ و دوباره مجبورم چک کنم. پس چرا اصرار به تموم شدنش کنم؟
بار کتابای انبار شده و نیمهخونده و به سرانجام نرسیده کم کم داره نفسمو بند میاره.
احمقِ درونم با اصرار ازم میخواد حالا برم سراغ کتاب «شغل مورد علاقه»ش.
من اما دلم میخواد نارنیا بخونم...
کی پیروز میشه؟ -
Boy meets girl, they fall in love, they fall out of love. Between these major beats, Alain de Botton traverses enough philosophical ground to make that old story entirely his own. It's a love story, of course, but it's intellectual more than it is romantic. It's not about some guy's fortunate/unfortunate heart, it's about a brain (with an impressive classical education) trying to come to terms with said heart.
And it's fun. And almost too quotable. I don't rush to mark up many of my books, but this one had me struggling to find a pen multiple times.
Here's a personal favorite: “There is a certain tyranny about perfection, a certain exhaustion about it even, something that denies the viewer a role in its creation and that asserts itself with all the dogmatism of an unambiguous statement. True beauty cannot be measured because it is fluctuating, it has only a few angles from which it may be seen, and then not in all lights and at all times. It flirts dangerously with ugliness, it takes risks with itself, it does not side comfortably with mathematical rules of proportion, it draws its appeal from precisely those areas that will also lend themselves to ugliness. Nothing can be beautiful that does not take a calculated risk with ugliness.” -
این بار نسخه ی صوتی رو گوش دادم و لحن دلنشین گوینده در فهم بیشتر کتاب خیلی تاثیرگذار بود
خوانش اولم تحت تاثیر تبلیغاتی که برای کتاب میشد، بود ولی در خوانش دوم چون از تاثیر تبلیغ و رسانه به دور بودم، راحت تر تونستم درکش کنم -
Đọc cuốn sách này sao cho đúng và tiết kiệm thời gian nhất?
Nếu bạn vừa chia tay xong: Đọc 5 chương cuối.
Nếu bạn vừa chia tay xong và đang muốn tự sát: Đọc đoạn cuối cùng chương 21.
Nếu bạn đang trong một mối tình phức tạp và muốn dừng lại: Đọc từ chương 17 trở đi.
Nếu bạn đang đắm chìm trong men say tình yêu: Lật mục lục, coi thử mình đang ở giai đoạn nào và đọc ở chương đó.
Thế còn nếu bạn ế mòn ế mỏi, nhìn giang hồ yêu đương rần rần, lòng đau như cắt, hoặc đơn giản là nếu muốn biết sao tụi nó có thể yêu nhau nhiều thế, hoang mang về việc mình vẫn chưa yêu ai: Đọc từ đầu đến khi chán : ))
Rate 4 sao vì cái kết , không thì nó chỉ tầm 3 sao rưỡi thôi. -
thường khi yêu thì không luận còn khi luận thì không yêu, đằng này, vừa yêu lại vừa luận, rõ là chỉ có đồ quái gở mới làm được trò này. Alain de Botton không phải Bottom là một tay quái gở như thế.
sách thích hợp để đọc vào những ngày mưa và những ngày thứ tư, những ngày nắng và những ngày thứ ba, trong rạp xi-nê, trong công viên, trên bãi biển hoặc trong phòng ngủ, hay bất cứ lúc nào muốn lãng mạn một tí, tỏ ra sâu sắc một tí, hay đơn giản để thưởng thức cái giọng đểu đểu một tí :) -
Sách miêu tả một cách tinh tế, chi tiết và tỉ mỉ các cung bậc tình yêu dưới góc nhìn của triết học. Phù hợp cho những bạn nào thích ngẫm nghĩ suy tư về tất cả những vấn đề rắc rối nhập nhằng nhiều mâu thuẫn và phức tạp của tình yêu. Sách viết vui, hài hước, và có nhiều chỗ thể hiện những góc nhìn sâu sắc vào thực tế đời sống, diễn giải và áp dụng triết học vào những mặt rất đời thường, vốn là điểm mạnh của Alain de Botton.
Một số điểm mình thấy thú vị:
- Minh chứng tốt nhất cho lòng trung thành dành cho nhau là sự bất trung khủng khiếp của chúng tôi dành cho mọi người khác (khi hai người yêu nhau, họ dành khá nhiều thời gian thảo luận về sự khủng khiếp của kẻ khác).
- Tình yêu đi kèm sự xóa nhòa và đẩy lùi các ranh giới, vốn có thể là điểm bắt đầu các rắc rối.
- Tình yêu dựa trên các trải nghiệm san sẻ mà ở đó sự thân mật có cơ hội bắt rễ. Chúng tôi trải qua nhiều trải nghiệm khác nhau - những người mình gặp hay những thứ mình thấy, làm, nghe, đến - giúp tạo ra một di sản chung. Sự thân mật nhắc nhở rằng chúng tôi đã tạo ra một thế giới chung của nhau.
- Tất cả mọi người đều gửi trả một cảm xúc khác nhau về bản thân chúng ta, bởi chúng ta đều ít nhiều trởi thành người như họ nghĩ. (Đó là lý do tại sao má nghĩ mình nóng tính và mình thường có vẻ hành động nóng nảy trước mặt má, trong khi không hay làm vậy với người khác).
- Dán nhãn người khác luôn là một quá trình trong im lặng. Hầu hết mọi người không công khai áp đặt lên chúng ta những vai trò, họ chỉ đề nghị chúng ta tiếp nhận chúng qua phản hồi của họ, và bởi vậy lén lút ngăn cản chúng ta đi ra ngoài bất cứ khuôn đúc nào họ gán cho ta.
- Thường không có những lý do vững chắc cho việc yêu hay không yêu một ai đó. Điều này khiến cho sự nhập nhằng càng thêm khó hóa giải (khi mâu thuẫn xảy ra, người ta có thể nhìn vào tất cả những mặt hạn chế của người kia để mà quyết định không yêu nữa).
- Khi cô ấy không còn yêu tôi nữa, tôi bị lấn át bởi cảm giác phản bội, phản bội vì một hiệp hội tôi đầu tư vào quá nhiều đã tuyên bố phá sản mà không cần biết cảm xúc của tôi ra sao.
- Khó khăn của việc quên một người được nhân lên bởi sự sống sót của quá nhiều thứ ở thế giới bên ngoài mà chúng tôi đã chia sẻ cùng nhau, và cô ấy quấn bện ở trong đó.
-Tất cả chúng ta đều thông minh hơn khả năng mình có thể, và việc ý thức về sự điên rồ của tình yêu chưa bao giờ cứu ai đó thoát khỏi hủ bại.
- Sự đối đầu giữa khôn ngoan và đối cực của khôn ngoan, vốn không phải là sự ngu dốt (thứ dễ cải thiện) mà là việc không thể hành động dựa trên những gì người đó biết là đúng.
Quyển sách này nên được đọc bởi những người có ý định tự tử vì thất tình, bởi nó làm rõ sự mâu thuẫn trong suy nghĩ về hành động ấy. Nói chung là khá hay. Nhưng mình hơi thất vọng một chút do mình đã hy vọng hơi sai rằng nó sẽ đưa ra những triết lý về việc nên yêu như thế nào. Luận Về Yêu chỉ miêu tả khắc họa và diễn giải một cách cặn kẽ về những tâm lý phức tạp, điên khùng và kỳ lạ của tình yêu trần thế, chấp nhận tình yêu như một vòng xoay tròn của những hạnh phúc và đau đớn bất tận, của sự mất lý trí và rồ dại, chứ không dạy ta biết cách yêu như thế nào cho khôn ngoan và bền vững. Nhưng đây là vấn đề ở sự mong đợi của mình, chứ không hẳn là vấn đề của quyển sách. Việc của mình là tìm một quyển sách khác. -
خیلی خوبه، خیلی!
ترکیب داستان روزمره ی آدما و گفتن نکته ها، بنظرم بهترین حالته و چه خوب گفته شده تو این کتاب -
Since reading The Consolations Of Philosophy and Status Anxiety by Alain de Botton, I've been on the look out for more of his books.
In Chicago on business a few weeks ago, I managed to find a copy of On Love used for about $7 (and a rare copy of The True Believer by Eric Hoffer for $3, not to brag or anything). Check out After-Words Bookstore on E. Illinois if you get a chance.
[Aside: It's really hard to locate books by Mr. de Botton in a used bookstore. First of all he could be filed under "D" or "B." Second of all he could be in Philosophy, Essays, Belles Lettres (whatever the hell that is), Fiction, or Literary Criticism. So that's 10 possible places to look. I did find the one about Proust in Lit Crit, but it wasn't used.
Second aside: Normally I would have just downloaded all of his books onto my Kindle and read them all, but they aren't available on the Kindle.]
Where was I? Oh yeah. On Love is the type of book that I love -- a painfully analytical narrator going through every detail of more or less universal experiences. Other books along those lines that come to mind: The Rachel Papers by Martin Amis, The Mezzanine by Nicholson Baker, and Pleasant Hell to a certain extent.
In the case the experience put under the brain-microscope is the beginning, middle, end, and aftermath of an approximately year-long relationship. What makes this book so interesting is that the narrator is armed with a classical education and a thorough grounding in philosophy. So while he is in the middle of an argument or even while making love, he breaks from the plot and launches into a pages-long discourse about some related topic like the boundaries of the self or the morality of unrequited love.
These discourses are what made the book so engaging and interesting to me. Some of my favorite examples: 1) a comparison of the early stages of a relationships and the French and Bolshevik Revolutions, 2) the fear of an imaginary hybrid Zeus/Freud that is in control of his life, 3) how some teeth are Platonic while others are Kantian. This may sound a little precious, but I assure you it is not. It is the main substance of the book, not some obnoxiously facile David Foster Wallace footnote stunt.
Another thing I loved about this book was the occasional hilariously understated sentence that struck me as very British. For example, "By contrast with the history of love, the history of philosophy shows a relentless concern with the discrepancy between appearance and reality." Gibbons himself couldn't have said it better.
I enjoyed the last third of the book the most, despite a strong desire to smack the narrator upside the head during this part. (That's why the book gets 4 stars -- 5 stars doesn't seem right if you want to smack the main character.) I've been through some pathetic break ups before but nothing even close to this. I find it hard to believe that someone carrying most of Western Civ around in his head couldn't get it together more quickly than that. But that's the point of the book, isn't it? -- no amount of analysis or reason or plain old *thinking* is going to be a match for a force like love. -
من نمیدونم چرا این کتاب باید جزو دسته فلسفی قرار بگیره
به نظر من هیچ رنگی از فلسفه نداشت حتی در سبک ترین و کم ترین حالت
بیشتر یک داستان خیلی معمولی بود که به عنوان پاشنی یک قسمت هایی سعی کرده بود دست به آسیب شناسی این رابطه بزنه و حتی یک جاهایی شبیه درس اخلاق میشد
خب به نظر من خیلی موفق نبود و خود داستان عاشقانه هم آن چنان جالب توجه نبود به تنهایی
بعضی ها میگن این کتاب براشون مفید بوده و چیزهایی درباره رابطه یاد گرفتن
چه خوب
برای من که ابدا اینطور نبود و چیزی بهم اضافه نکرد و چیز به یاد ماندنی ای هم نداشت
فقط یک کتاب معمولی بود که تموم شد و رفت -
مهم نیست عشق را تا به حال تجربه کرده اید یا نه و یا حتی شکست خورده اید. جستارهایی در باب عشق بیش از آنچه از عشق و ماهیت آن برایمان بگوید، از کنش ها و واکنش هایمان در تجربه ی حقیقی یا مضحکانه ی مان از عشق می گوید.
آلن دوباتن استادِ مخلوط کردن به جا و اندازه ی دانسته هایش است، در عین اینکه فلسفه ای را مطرح میکند، داستانش را هم نقل میکند، آدم ها و کارهایشان را از منظر روانشناختی توضیح میدهد و از هنر و تاریخ و سیاست هر کدام به مقدار لازم به حرف هایش اضافه میکند.
عشق بهانه بوده یا شاید عنوانی فریبنده برای جذب خواننده، حرفهای مهم تری در این کتاب میتوان یافت. -
I discovered that I don't know a lot about myself, yet I have not decided whether this is good, or bad...
You would expect that, by age, you would find answers to solve at least, - half of the mysteries that ruled your Univers.
You solve some, but, immediately, behind them, ten other heads appear, like in fairy tales...And so, you take it from the beginning, relentless, tireless.
Who am I ? At this question, Botton just lays a new layer of fog, beyond all your certaintes, until now.
" If being in agreement with yourself is considered the essential criterion of the moral personality, then seduction made me to fail the ethical test."
How, and when - you lack authenticity ? And how many of us replace the question " who am I " with " who am I for her/him "?
After all, Botton tells you that your heart is uneasy and blind enough to take it all the way out, with the same awareness of loss of lucidity, and so, from a point onwards , - of authenticity.
Sure, the books can define you, the music you listen to. But the list of books continues, you read on, convinced you will find, after all - an answer.
You know there is another book on the shelf,and, therefore - a new search.
At Botton I see a dismantling of the mechanism of love;
" You built your "new religion" - when you fell in love, on false grounds. " - he said. You find out that the first rule of flirting is that what is said, is never what is thought .
But, is Botton right?
Maybe we're just breaking the rule, when we become aware of the authenticity we have given up.
If, in reality, you do not fall in love, facing to a glass of wine, it means you didn't shake your skepticism yet, in wich case you could start writing a book, as a reply to Alain de Botton.