Title | : | Guignol's Band |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | 0811200183 |
ISBN-10 | : | 9780811200189 |
Language | : | English |
Format Type | : | Paperback |
Number of Pages | : | 284 |
Publication | : | First published April 1, 1944 |
Guignol's Band Reviews
-
Guignol's Band, Louis-Ferdinand Céline
Guignol's Band is a 1944 novel by the French writer Louis-Ferdinand Céline.
Set in the mid 1910's, the narrative revolves around Ferdinand, an invalided French World War I veteran who lives in exile in London, and follows his small businesses and interacting with prostitutes.
It was followed by a sequel, London Bridge: Guignol's Band II, published posthumously in 1964.
تاریخ نخستین خوانش: بیست و چهارم اکتبر سال 2009میلادی
عنوان: دسته ی دلقکها؛ نویسنده: لویی فردیناند سلین؛ مترجم: مهدی سحابی؛ تهران، نشر مرکز، سال1386؛ در394ص؛ چاپ سوم، سال1388؛ چاپ چهارم سال1389؛ شابک9789643059484؛ موضوع: داستانهای نویسندگان فرانسه - سده 20م
دسته ی دلقکها؛ داستان زنهای نان آور خانواده، و مردانی خوشگذران است؛ یعنی داستان زمین خورده ها، و مطرودهاست؛ «دسته ی دلقکها» بهترین کتاب «سلین» نیست، و در طبقه بندی آثارشان، در رده ی سوم آرام میگیرد؛ ولی بیش از آثار دیگر ایشان، ریشه در مکتب ایشان دارد: یعنی همه ی آن عناصری را که ایشان میخواستند، در ادبیات «فرانسه» جا بگذارند، به عریانی، در این رمان دیده میشوند؛ از بهم ریختن قوانین دستوری داستان و متن، و آغاز و پایان رمان گرفته، تا آفرینش شخصیتهایی، که همگی، یا ضد قهرمان، یا شخصیتهایی دوگانه و خاکستری، و یا قهرمانانی هستند، که رفتارشان روان خوانشگر را به هم میریزند! همه چیز شلوغ است، و هیچ چیز سر جای خودش نیست، و همه بر سر رسیدن به حقیقتی، که وجود خارجی ندارد (یعنی همان زندگی)، به سر و کله ی یکدیگر میزنند؛
یکی از کارهایی که «سلین» در این رمان میکنند (البته در «مرگ قسطی» هم دیده میشود) جایگزینی واژه ها، بجای اصوات است، تصویرسازی و زبان طنز راوی، که خود نیز در آنها حضور دارند؛ شادی آور است، و خوانشگر را هنگام خوانش، به خنده وامیدارد؛ راوی نحوه ی تشکیل این دارودسته ی دلقکها را، با مشخصه ی ویژه ی هر کدام، به خوانشگر میشناساند؛ «بورو» که از نظر ایشان، یک فرشته است، کسی نبود، جز یک تلکه باز حرفه ای، که بیست سال پیشتر به «لندن» آمده؛ و پس از آن «کاسکاد»، که نمونه ی مشابهش را، در «مرگ قسطی» شناخته ایم؛ آدمیکه برای خود دم و دستگاهی، درست کرده، و اعتباری برای خویش به هم زده است؛ آن هم اعتباری از نوع اعتماد! به این معنی که هر کدام از دوستانش، که میخواستند به جنگ بروند، همسر خود را، نزد «کاسکاد» میگذاشتند؛ چون آنجا امن بود، و میتوانستند با خیال راحت بروند، و به کارشان برسند! و «کلابن» که بهترین قسمت داستان، مربوط به این شخصیت است، و سپس «سوستن» و «پپه» هستند؛
اسامی محلات پایین شهر «لندن»، در این کتاب نام برده میشوند، و در همگی آنها، راوی نیز، حضور دارد؛ او با زبان بازی ناباورانه، همراه با ترس از جنگ، و گرفتار شدن توسط پلیس، سرخوش است، و هماره تفریح میکند؛ یگانه بودن نحوه ی روایت «دسته ی دلقکها»، با اشاره ها و جملات کوتاه، جذابیت رمان را، بالا برده اند؛
در اینجا هم، «لوئیس فردینان»، از پزشکی سررشته دارند، اما نه به عنوان یک شغل، بلکه گاهی که مجبور شود، از آن سود میبرد، همانند هنگام مرگ «کلابن»، که وقتی دارد میمیرد، یا زمانیکه با «کاسکاد» به بیمارستان میرود؛ ...؛
در این رمان هم، «سلین» همزادی دارند، به نام «فردینان»، که انواع نیش و کنایه، و هزل را، او به کار میبرد؛ اول از همه، قهرمان اصلی را نشانه میرود، یعنی آن اندازه که با دیگران بیرحم است، به خود نیز بیشتر از دیگران میتازد؛ درگیری دائمی این دسته با پلیس نیز، نشان از روحیه ی آنارشیستی شان دارد، و جالب اینکه، همه جا سایه ی تهدید کننده ی پلیس هست، اما این دسته را نمیتواند، به دست بیاورد؛ همه شان تا میتوانند، سر هم کلاه میگذارند، و به هم دروغ میگویند، و رذالت را در حق یکدیگر تمام میکنند؛
اما چه کنند! برای گذران زندگی به هم نیاز دارند؛ مگر نه اینکه «سلین» در جایی گفته بودند: «به ذات بشر بدبین است!»؛ «دسته ی دلقکها» در کنار «سفر به انتهای شب» و «مرگ قسطی»، که هر دو نیز به فارسی ترجمه شده اند، از مهمترین آثار «سلین»، نویسنده ی عصبانی، و سنت ستیز «فرانسه»ی پس از جنگ جهانگیر نخست، هستند
تاریخ بهنگام رسانی 28/09/1399هجری خورشیدی؛ 06/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی -
دیوانه کسی که دل به گُذرا ببندد!
باز هم آقای سِلین.
بعد از کتاب سوم و یه فیلم فرانسوی از سال های آخرِ زندگیش و چندین مصاحبه ش طور عجیبی شیفتهی این بشر شدم و به این نتیجهی کلی رسیدم که سلین عل��وه بر نیمه بیوگرافی نویسی، طوری جادو رو تو یه بخش های کوچکی از زندگیش و نوشته هاش جا می ده که حقیقتاً مبهوت کنندهست و من رو متحییر می کنه.
تو این رمان اتفاقاتی در مغازهی شخصیتی به نام کلابِن میوفته که واقعاً جادوییِ.
در «دستهی دلقکها»، ماجرای زندگیِ پر از نکبت و بدبختی و اتفاقاتِ عجیب و غریبِ فردینان رو تو لندن بعد از مصدومیت در جنگ جهانی اول همراه با چند نفر از دوست هاش شاهد هستیم.
باز هم همون لحن سیاه و بی رحم و چرک و پر از تعفن امّا در عین حال خواندنی، زیبا.
توصیفهای سِلین دربارهی بشر و دنیا :
-امپراطوریِ بشریِ نکبتزده
-تلِ گُندهی سوراخ موشِ پُرِ توطئه
-سرابِ خرابِ هرچی آدمِ ساده لوح
.
.
. -
سلین همیشه سبک عجیب و خاص خودشو داره، تو این کتابم دقیقا همینطور بود. دستهی دلقکها بنظرم بیشتر از اینکه یه داستان باشه، ترکیب چند موقعیته. موقعیتهای مختلفی که با آدمهای متفاوت ایجاد میشه و هر کدوم از این آدمها افرادیان که فردینان باهاشون تو لندن مراوده داره. از جنگ جهانی اول برگشته، از کارافتاده است، و زمانهای کوتاهی رو پیش آدمهایی سپری میکنه که هرکدوم به نوعی جزو تفالههای جامعهاند.
هر موقعیت پر از برخورد، دعوا، کشمش و انزجاره! اما بینهایت توصیف همشون عالیه. درست منحصر به خود سلین و با زبان مخصوص به خودش.
اگر خواستین این کتابو شروع کنین، ۱۵-۲۰ صفحهی اول رو با صبر پیش برین و از کلمات متقاطع و هذیان گوییهای عجیب سلین نترسین؛ چون قراره در ادامه شما رو شگفت زده کنه :)) -
So, did Monsieur Céline's Guignol's Band have me reading on a journey to the end of the night? Was it good enough to deny me a decent sized zzzzzzzzz? Er...no. He seemed more interested in breaking the world record for the novel with the greatest usage of the Exclamation mark. It read like one big slanging match, nothing like the brilliance of his most famous work. Set amongst a bombed out London during WW1, not that you would really know it, as the war hardly features at all. Céline is more interested in the folk hidden behind the scenes, those who don't want to be in the headlights. The drunks, the scufflers, the crooks, the prostitutes, the pimps the dealers, the crackpots, and the French narrator, who wanders the underground aimlessly getting mixed up with these dodgy characters after being discharged due to war injuries.
Considered his funnest novel (I would say more grotesquely humorous than ha-ha, I laughed twice I think) he frantically, like a pitbull on steroids, races around the grubby streets of London with a mixture of gritty realism and farcical mysticism, without following any sort of narrative structure, characters come and go, it's hard to work out sometimes just where and what is happening, but I guess that's the whole point. I am sure he fun writing this, and he does like to give the Brits a good kick in the ribs. But then he probably would've taken the piss out his nearest and dearest given half the chance.
Could you call this cutting edge literature?, of the time, yes, It could easily have been written yesterday, and no doubts a certain Mr Bukowski would have taken to this like a duck to water. It's just, after being so impressed by Journey to the End of the Night a few years ago, this was never in the same league. Giving this three stars seems kind, but to be fair, it did have its moments, but they were few and far between, and by the end I felt disoriented, and muttered to myself "what on earth did I just read!" -
از تو در بارهی سلین می پرسند، بگو: آن رذل از امر پروردگارِ من خارج است
از ریویوی سفر به انتهای شب...آره! از همون لحظه!!!...ملایک هنوز هاج و واج مانده...در حال فرار...نباید اسم سلین را پیششان میبردم...این آدم پر از هیجان است...پر از عصبیت...پر از خشم...یه دفه میبینی زد پر و بال ملایک را هم قیچی کرد...سوزاند!!!...اصلا حالی به حالی است...میخندد به ریش همه...حتی به ریشِ شیطان و...راستی این سه نقطه فرق داشت!!!
خودم هم از فکرهایی که به سر می زند یک جوری می شوم ... مست نیستم ! من هیچ وقت لب به مشروب نمی زنم ... عقل است که توی کله ام قاطی پاتی شده
گرومب گرومب! بادابووووم...ویرانی عظیم!...این جنگ هیچی واسه آدم نمیذاره!!! همه چی رو تو کلهی آدم قاتی پاتی میکنه!!! ولی بچسب به احساست!!! به قلبت!!! از دستش نده!!! حتی موقع جنگ!!! گهمالی کن جنگطلبا رو!!! بذار به همه جوونا بگیم که حکومتها از ما میخوان گوشت جلوی توپ بسازن!!! بندازنمون جلوی تانک و مسلسل!!! بعد از تیکه گوشتامون قهرمان بسازن!!! آقا یه لحظه صب کن!!! وقتی ترکیدم!!! قهرمانی چیست!؟؟ چرا این قوندَر* و جاکشها خودشون نمیرن بجنگن!؟ چرا فقط از خون و گوشت جوونای مردم مایه میذارین!!؟؟ تا بعدش بشیند سر سفره به سلامتی ما شامپاین بنوشند!!! خیابان بزنند به اسم ما!!! آقا نخواستیم!!! میخوام فریاد بزنم اما میدانم بیفایدهاس...خر خر است بلانسبتِ خر
با کوله بار توصیه های پدر و مادر راه افتادیم توی عالم وجود . اما در مقابل مسایل زندگی به درد نخوردند . دچار دردسرهایی شدیم یکی از یکی افتضاح تر
هرچی بابا و ننه گفتن رو فراموش کن...جهانِ انسانها اصلا اون چیزی نیست که تعریف کردن!!! همه میخان یا سرت شیره بمالن و یا خرت کنن ببرن ج��گ!!!...تا به گا هم نری دست از سرت هم بر نمیدارن!!! دنیای کثیفیه...خوب ساخته نشده...همه چیز بر علیه توست...درست مثه محاکمهی کافکا!!! محکومی بدون هیچ مدرک جرمی!!! پس یه کم زندگی کن و هیجان را فراموش نکن!!! ایمان بیاوریم به ذره ای آنارشیست شدن!!! جنگ و مرگ که خودش دارد از راه میرسد!!!...بگذار تا فرصت هست کمی زندگی کنیم
حس و هیجان، یعنی همه چیز!
حس رو داشته باش، توی زندگی!
حس و هیجان یعنی همه چی!
وقتی که مُردی، دیگه هیچ چی نی!
سعی کنید بفهمید! هیجان را بچسبید!...جَستی بزنید! جنب و جوشی بکنید! ها، توی لاک سفت و سختتان! بترکید! یک خرده خودتان را بکاوید خرچنگها! بش��افید! دنیال تپش باشید بابا! جشن و شادیست اینجا! آخر یک کاری بکنید! بیدار شوید!...خدافظ! آدم آهنیهای گُه! خیر سرتان! یا همهچیز را زیر و رو کنید یا بمیرید!
"از فرمایشات ناب حضرت سلین"
___________
*تقریبا همان جاکش در زبان کُردی -
بالاخره تموم شد:)
با تموم کردن این کتاب چند حس متفاوت دارم. اولیش خوشحالی ازینکه تموم شده، دومیش ناراحتی ازینکه خوندنش این همه طول کشیده، و سومیش ایمان به اینکه کتابی هرچقدر هم سخت باشه خوندنش، اگر برای خودت اجبار بذاری، میتونی تمومش کنی
همهی اینا به این معنی نیست که من کتاب دسته دلقکها رو کتاب بدی میدونم. حتی به کسایی که اعصاب قوی دارن و زود خسته نمیشن و بددهنی نویسنده هم کلافهشون نمیکنه، توصیهش هم میکنم.
ازونجایی که این اولین تجربه من با سلینئه، این آشفتگی تو کتاب رو به شخصیت و تیپ داستاننویسی اون نسبت نمیدم، بلکه دلیلشو همونطور که در خلاصههای کتاب هم اومده، جنگی بودن کتاب میدونم. درواقع ضد جنگی بودنش. در طول کتاب یه جور استرس و تنش به آدم وارد میشه، مخصوصا با کلمات مقطع اوایل کتاب که میتونه کاملا گیجت کنه و سر در نیاری که الان چه اتفاقی دقیقا در جریانه. این رو شگرد نویسنده میدونم برای انتقال حس بد ناشی از تو محیط جنگ بودن، یا محیط بعد از جنگ. اما با گذشت زمان بیشتر با کتاب ارتباط برقرار میشه. جملهها از ناقصی درمیاد و بیشتر در جریان ماوقع قرار میگیری.
کتاب دسته دلقکها، مثه اسمش که یه جورایی شبیه اتحادیه ابلهانئه، در صفحات آخرش منو یاد اون کتاب انداخت. شاید، بودن تو دنیایی که همه یه جور احمقی هستن، یا خودشونو به حماقت زدن. البته بااین تفاوت که من قهرمان دستهی دلقکها رو مثل همه و یک دلقک نمیدونم. برخلاف ابلهتر بودن قهرمان اون کتاب نسبت به بقیه
و چیزی هم که تو کتاب پیداست، تنفر از جنگه، که با اینکه برای یک سری افراد نون اضافه داره، اما در کل عایدیای نصیب آدمای نسبتا سالم و عادی نمیکنه
در آخر هم به کسایی که کتاب رو شروع نکردن از ترس اینکه ممکنه نشه تمومش کنن، یا کسایی که شروع کردن و تو صفحات اول گیر کردن، توصیه میکنم یه کم سختی به خودشون بدن و از 20 صفحه اول عبور کنن. چیزی که در ادامه در انتظارشونه، خستگی اوایلشو تا حدی از تن درمیاره:دی
و این به این معناست که من هرچند زمانی طولانی و عاری از کتابهای دیگری رو گذروندم، اما حالا پشیمون نیستم:) -
داستانِ عده ای مهاجرِ بی هویتِ فرانسوی و غیرفرانسوی در انگلستانِ عصرِ جنگ، که نَه جائی در وطن و نَه جایگاهی در غُربت دارند. اگر بخواهم خلاصه ی آنچه هستند، می گویند ومی نمایند را بیان کنم، بِلاشک به شکلِ رویِ جلدِ کتاب ارجاع تان می دهم. صورتِ غم زده یِ افتاده ای که با بَزَکِ خویش انکاری و "هم جهت با جریانِ آب شنا کردن"، به دلقکی شاد تبدیل شده، روی جلد تصویر شده و مَرا در توصیفی کُلی از داستان یاری می دهد. ببینیدش
لوئی فردینان سلین، صاحب قلمی حقاََ و انصافاََ خط شکن است. بگی نَگی کارش در نوشتن چیزیشبیهِ استفراغ رویِ کاغذ است تا غیرِ آن. "سلین"، زشتی ها را میبیند، البته که سوژه اَش را زشت تر انتخاب میکند و تازه بَدتر، به زشت ترین شکلِ ممکن هم مکتوبش میکند
اگر حال خوشی ندارید، افسرده اید، غَم زده اید، عادت به خواندنِ کتابی سراپا قِی و متنی مُهوِع در صَد جمله یِ کوتاه و بُریده بریده پشتِ سَرِهم در یک صفحه را ندارید، قیدِ این کتاب را بزنید که تلخ کتابی است بَس زهردار
ترجمه کتاب، نمره یِ بالایی دارد، مترجم "مهدی سحابی" است و کارنامه یِ تحسین برانگیزش که ترجمه یِ "در جست و جوی زمان از دست رفته" صدرنشینِ آنست، جای انکار و چشم پوشی ندارد -
بقول Sanam
حرفی میمونه!...؟؟ -
کتاب رو دیشب تموم کردم.با شخصیت های سلین ، با قصه های تو در تو و عجیبش ، با آدم های مطرود و تنهاش ، با آدم های در حال گریزش میشه زندگی کرد و ترسید ، میشه ترسید که انگار مجموع اونها در آخر آینه تمام نمای خودتن . انتهای داستان های سلین ترسناکن ، یک جورایی به خودت می رسی ، لت و پار و مطرود و ترسو.
-
«از جاهایی توی عالم آمده بودند زیادی از هم دور! از کشورهای زیادی غریب، زیادی از هم جدا... کلمهی مستهجن مشترکی نداشتند... توهین کثیف تاپالهی اَن گه سندهای که خوب به همهشان بَر بخورد.»
پلات یک خطی کتاب میشه سربازِ مجروحِ از جنگ برگشته برای فرار از جنگ به پااندازها و پتیارهها و بدکارها و مجرمها و مالخرها پناه میبره.
سلین برای من فوق پلاته. پلات داستانهاش برام اهمیت نداره. نثرشه که تبدیلش کرده به یکی از بزرگترین نویسندههای تاریخ و محبوبترین نویسندهی من. سلین با انتخاب کلمات و جملهبندیها و علائم نگارشیش مخاطب رو تا مغز استخون عصبانی میکنه. چون خودش عصبانیه. ادای عصبانیت در نمیاره. تفاوتش با بقیهی نویسندههای مثلا عصبانی همینه. یک لحظه از عصبانیتش کوتاه نمیاد. بخونید سلین رو. از سفر به انتهای شبش بخونید، بعد مرگ قسطی بعد این.
دم مهدی سحابی گرم با این توانایی ترجمه کردنش. دستمریزاد. -
This, with the possible exception of death on the instalment plan, has to be the funniest book ever written. I found my self laughing out loud with tears running down my face more than once a day on my short commute to work. I saw the circle of eyes around my debating calling in the white suits. The too short novel is peopled by his normal prostitutes, anarchists, pimps and thieves. Ferdinand ends up in London with phony papers looking for casscade-the king of the pimps, who sits back and laughs as his fellow pimps enlist--leaving him with an even larger stable of girls to contend with. The girls petty rivalries and jeliousies
-
داستان کتاب از زبان اول شخص یعنی خود سلین و در زمان جنگ بیان می شود . فردینان که یک مجروح جنگی 80 درصد اهل فرانسه است بعد از معافیت از خدمت به لندن می رود و در آنجا در کنار مردی به نام کاسکاد زندگی می کند . مردی پا انداز .... نشانی از برخی کار و کاسبی های دوران جنگ .... زنانی که کسب درامد می کنند ......فردینان وارد مشکلات زمان جنگ می شود و شرایط مختلفی برای زندگی را تجربه می کند و ما را با این شرایط همراه می نماید .... نوعی طنز به همراه نشان دادن لحظات تلخ و سخت زندگی....
طرز بیانش هم یک جور جدید و جذاب بود . جملاتی که دائم در کنار هم ردیف می شدند و در انتهای اکثرشان .... بود و علامت ! خیلی روان و خوشخوان بود . من خیلی از سبک نوشتنش خوشم اومد . بامزه بود و کلا کتاب قشنگی بود دوستش داشتم . قبلا از این نویسنده ، کتاب مرگ قسطی را خونده بودم که اون هم فوق العاده بود . مرگ قسطی داستان زمان کودکی سلین است و دسته دلقک ها داستان زمان جوانی او .
ظاهرا کتاب دسته دلقک ها یک کتاب دو قسمتی است که قسمت اول در سال 1944 چاپ شده و قسمت دوم تحت عنوان "پل لندن" 3 سال بعد از مرگ نویسنده در سال 1964 چاپ شده . دست نویس قسمت دوم هم در همان سال 1944 نوشته شده بوده .
سلین در همین سال 1944 به جرم خیانت تحت تعقیب قرار می گیره و در سال 1945 دستگیر و به مرگ محکوم می شه اما بخشیده می شه و جالبه بدونید دلیلش هم شهرت جهانی این نویسنده نبوده . دلیل بخشش او دلاوریهایش در جنگ بوده . به هر حال فردینان سلین شخصیت تقریبا منفوری بوده . می گن ضد یهود و طرفدار آلمان ها بوده و بخشی از جامعهٔ روشنفکری فرانسه که ضدیت با او را در پیش گرفته بودند،از دادن جایزهٔ «گنگور» به فردینان سر باز زدند و حتی ادبیات او را ادبیات کثیف نامیدند. به هر حال من معتقدم هنر هنرمند از شخصیت اون مجزاست و سلین را به عنوان یک نویسنده شدید دوست دارم . طرح جلد کتاب هم به نظرم خیلی هماهنگ و جدید بود . -
We are in the later days of the First World War. Ferdinand Bardamu is holed up in London with a bunch of French pimps, whores, pawnbrokers, con men, and arsonists. They are all more or less hiding out with bad papers and afraid of being deported to France and the trenches along the Somme.
Louis-Ferdinand Céline is up to his old tricks. The book starts with a Boche zeppelin and airplane raid. Ferdinand is hanging out with super-pimp Cascade, cowering from a run-in with Matthew of Scotland Yard, whose threatening presence is seemingly everywhere. After a big fight between Cascade's stable of prostitutes, Ferdinand runs off to join a friend with a Jewish pawnbroker in Greenwich. That ends when his friend accidentally kills the pawnbroker and deliberately sets fire to his place.
Guignol's Band: Novel is not the best of Celine's novels, but like all of them it is a hoot to read. It ends suddenly when the narrator takes up with a Franco-Chinese magician (?) on the verge of cutting a deal with the British military on a new gas mask.
There is a sequel called London Bridge, which I have not yet read. -
كتاب دسته دلقك ها واقعاً كتاب عجيبيه، كتاب داراي زباني بي پروا و صريحي ميباشد.كتابي كه داستانش در جنگ جهاني اول اتفاق مي افتد و سلين به نحوه باور نكردي داستانش را روايت ميكند، داستان افرادي كه در پوچي تمام قرار دارند. پوچي اي كه ثمره ي جنگ ميباشد.جنگي كه جز بدبختي و تباهي هيچ چيز به همراه خود ندارد و سلين داستان را از زبان قشر فرودست جامعه روايت ميكند و همين باعث ميشود زبان داستان صريح باشد و شايد كساني از كتاب خوششان نيايد به دليل الفاظ ركيكي كه دارد ولي بايد در نظر گرفت كه سلين قرار نيست از زبان طبقه ثروتمند جامعه صحبت كند بلكه قرار است از زبان طبقه فرودست جامعه و مهاجرين باشد .
مهاجرين و افرادي كه از جنگ فرار كرده اند و به اميد زندگي بهتر به سرزمين ديگر امده اند و در بدو ورود همه چيز را تاريك و تو خالي ميبيند.
كتاب داراي شروع باورنكردني ميباشد سلين چنان در اغاز كتاب صحنه نبرد را توصيف ميكند كه باورنكردني است.
البته مترجم كتاب نقش به سزايي در انتقال داستان دارد مترجم كتاب سعي كرده است ترجمه هر چه بيشتر به متن اصلي نزديكتر باشد و به همين دليل كتاب تاثير گذار است.
البته دوستاني كه ميخواهند كتاب را بخوانند بايد صبور باشند . -
دسته دلقک ها سومین رمانی است که از سلین به فارسی ترجمه شده
دسته دلقک ها نگاهی است تلخ و سیاه به مقوله جنگ
آدم های این کتاب مدام درحال گریزند و برای پوشاندن جنایت ها و خلاف های کوچک شان ناچارند به جنایت های بزرگتر دست بزنند.
سلین دراین کتاب به جنگ به عنوان یک جنایت جمعی می نگرد که بر جنایت های فردی سرپوش می گذارد...
برگرفته از"نوشتن واقعیت" روزنامه اعتماد2بهمن86 -
Instagram.com/marco_ketab
#ادبیات_فرانسه 🇨🇵
دسته ی دلقک ها
نویسنده: لویی فردینان سلین
مترجم: مهدی سحابی
نشر: مرکز
برشی از کتاب
تو قربانی یک توطئه شده ی! شکی نیست که بدت را می خواهند! نشان به این نشان که حالت این قدر بدست! تو آدم درستی هستی؟ سئوالی ست که دارد زیر و روم می کند. کلابن به تو بدی کرده بود؟ ازش پول دزدیدی فقط برای مشروب؟ هیچ کس در این باره شاهد و مدرکی ندارد! هزارپا هم! الان زیر مترو افتاده! از قبل هم کوچک تر شده ! تا او باشد که دیگر نامردی نکند! همه این کارهایی که کرده ی زشت و وحشتناک است! باید تاوانش را پس بدهی فردینان! ماتیو هم برای خودش حق دارد! دارد وظیفه اش را انجام می دهد! همه پلیس پشتش است! حرف اش این است! تب و تاب جنایت، بعله! مجازات هم پشتش است! ها، بچه! همه چیز حساب کتاب دارد! جوانیم است که باز به ام سرکوفت می زند! تحریکم می کند! شکنجه م می دهد! همه چیز توی کله ام قاطی پاتی! همه چیز تکان تکانم می دهد!
و اما قصه از چه قراره
زندگی فردینان همچنان درگیر با جنگ و آوارگیه که توو ترس و فرار میگذره. برش رو یکبار دیگه بخونید خودش گویای همه تلخی ها، خشونت، هرج و مرج زندگی فردینان هستن.
اینبار قصه از مهاجرت و پناه بردن زن و مردهای فرانسوی و غیره، بخاطر جنگ از فرانسه به لندن میگه و تحمل سختی ها، آوارگی های غربت توو محله های پایین شهر لندن و اتفاقات تلخ مختلف رو روایت میکنه.
برای من این کتاب به جذابیت مرگ قسطی و سفر به انتهای شب نبود و میشه گفت تا صفحه ۴۰ یا ۵۰ داستان سخت پیش میرفت، اما قلم خاص سلین و نوع توصیفاتی که داره، که خاص خودش هست، مخاطب رو زده نمیکنه از این کند پیش رفتن.
سلین توو این کتاب از کاسکاد میگه. یکی از شخصیت های اصلی داستان که توو کتاب قبلی هم از چنین آدمی استفاده کرده بود. که فکر میکنه آدم خوب و حسابیه اما کم باعث اذیتش نبوده ، همون مثال ایرونی گرگی در لباس میشه. توو داستان ها فردینان همیشه از راه درمان امرارمعاش کرده البته که به درستی پزشک نبود اما میتونست از این طریق گاهی کاری از پیش ببره.
و حرف آخر که لازم میدونم بعد خوندن کتابای سلین بگم اینه که اگه طرفدار کتابای همیشه شاد و انگیزشی و عاشقانه هستید سراغ کتابای سلین نرید که بعد با معرفی های غلط بقیه رو زده کنید. -
مثل مرگ قسطی و بر خلاف سفر به انتهای شب:
خشونت عنانگسیخته، بیدرکجایی متن، وراجی بیاندازه و جایگزینی «سبک/استایل» به جای «فرم و ساختار» صفحات این اثر و حتی سفیدیهای کاغذ رو پر کرده بود. مواجهه با زشتی به قصد زشت کردن دنیای خواننده، که دلیلی نمیشه براش جستجو کرد. تکرار و اطناب در ارائهی پسابهای رفتاری بشر قرن بیستم... اصل زیبایی کار در نیش و کنایههای سلین به آدمیزاد، قرن دیوانگان و جنگ به چشم میاومد که در آثار بد و خوبش همیشه حضور داره.
در مجموع کار زیبایی نبود و کاندید خوبی میتوانه باشه برای نخوندن. -
چون نتونستم تا آخر کتابو ادامه بدم،شاید نظر من قابل قبول نباشه!اما این حقو به خودم میدم که به نمایندگی از همه کسایی که کتاب نتونست جذبشون کنه یه نمره بد بهش بدم....در مقدمه طوفانی این کتاب خطاب به منتقدین اومده شما هرچی میخواین به من بد و بیراه بگین، اما آخرش این کتاب منه که معروف میشه!!! ... منم گول این شهرت و ستیزه جویی سلین رو خوردم!
-
یک اثر نه چندان خوب از سلین دوست داشتنی
دسته دلقکها نشون میده که افراط نویسنده در به کارگیری تکنیکهای شخصی خودش میتونه چه بلایی بر سر اثرش بیاره
البته این نکته هم ناگفتنی نماند که ما ترجمه یک اثر را میخوانیم نه خودش را ولی در کل پیچیدگی روایتها بیش از ظرف تحمل من بود -
پنجاه صفحه از کتاب رو خوندم خواستم کتاب رو از پنجره پرت کنم بیرون ولی کم کم بهتر شد تا اینکه در اواخر کتاب به شاهکار رسید شاید اگر از فرم نوشتن نویسنده خوشم میومد بهش 4 ستاره میدادم
در کل از خوندنش راضیم -
it's cool how celine kills a morbidly obese man and then smokes hash over his corpse, but then it ends on a cliff hanger like All My Favorite Joss Whedon Television Series, why god why
-
آه از سبک مخصوص سلین. جملات سریع. سه نقطه های مکرر در متن. با سلین شما کتاب نمی خوانید بلکه شاهد جریان روان حوادث هستید. مثل یه فیلم. هنر سلین مخصوص خودش است. مخصوص خودش.
-
Readers, friends, less than friends, enemies, Critics! Here I am at it again with Book I of Guignol! Don't judge me too soon! Wait awhile for what's to follow! Book II! Book III! it all clears up! develops, straightens out! As is, 3/4 of it's missing! Is that a way to do things? It had to be printed fast because with things as they are you don't know who's living or dead!
So begins Louis-Ferdinand Céline's third 'proper' novel, published in 1943 if you believe the blurb on the back of the book, but according to Frédéric Vitoux (Céline: A Biography, 1992) (and Wikipedia) was actually published in March 1944. Guignol's Band is vintage Céline, but it's fair to say that he's a problematic writer. I don't want to go in to too much detail but a few facts about the writer should be known before proceeding. First of all he wrote two ground-breaking works before the Second World War, Journey to the End of the Night (Voyage au bout de la nuit) in 1932 and Death on the Installment Plan or Death on Credit (Mort à crédit) in 1936. Following a visit to the Soviet Union he published a pamphlet in 1936, Mea Culpa, attacking communism. Over the next few years he published three more book-length pamphlets that were extremely anti-Semitic —
see here for my review of one of them. Although he wasn't one for joining groups or parties his anti-Semitism and anti-communism meant that he collaborated, to some extent, with the Nazi occupiers. He was at least seen by others as a collaborator and so only months after the publication of Guignol's Band and with the advancement of the Allied powers, fearing for his life, he tried to escape to Denmark with his wife Lucette and their cat Bébert; this period is covered in the trilogy Castle to Castle, North and Rigodoon. He made it to Denmark, was tried in France, in absentia, of collaboration and was allowed to return in 1951. He died in 1961.
As the first sentences quoted above indicate Guignol's Band is only the first part of a longer work; the sequel, London Bridge: Guignol's Band II, was published posthumously in 1964. As with most of his later works Céline takes a while to get going; the book begins with a preface, some disjointed scenes (some brilliant, some not so good) and then slowly some form of narrative develops. Céline developed his own idiosyncratic style, with the three dots and loads of exclamation marks, that annoys some readers but pleases others. I'm, of course, one of the latter and feel his style is perfect for what he's trying to achieve; Céline excels in character studies as well as chaotic and hallucinatory scenes told in an impressionistic style. It's sometimes exhausting reading Céline as the staccato narrative pulls us along at a breakneck speed—but we get the sense that we're going nowhere and really just circling around. Céline amusingly pokes fun at his own style now and then:I'm doddering around like an old bumblebee, I'm all tangled up in the air, Ah sees it, I ain't tellin' things in the right order, what about it! You'll excuse me somewhat, kidding about my memories, digressing from rhyme to reason, jabbering away about my friends instead of showing you around!...Let's go! and let's keep going!...Let me show you around nicely...straying neither right nor left!...
Guignol's Band takes place in London during the First World War where it centres on the London underworld, populated by many shady characters such as pimps, prostitutes, drug-dealers, dodgy cops, charlatans, deserters etc. We are introduced to Cascade, a pimp who is, rather reluctantly, taking on the girls of other pimps who are going to war. Ferdinand, the protagonist of the novel and Céline's alter-ego, turns up to stay with Cascade. It's revealed later in the novel that Cascade Farcy is an uncle of Raoul, someone with whom Ferdinand had made friends whilst convalescing from their war injuries; they had intended to visit London together but Raoul was court-martialled and executed for his self-inflicted wounds. Cascade, however, urged Ferdinand to come anyway.
Ferdinand encounters many strange characters and gets tugged along by events—he's rarely the instigator of any action, he mostly just reacts to the actions of others. There are some amusingly scurrilous episodes such as a fight between two of Cascade's prostitutes resulting in one of them, Joconde, being stabbed in the buttocks by the other one, Angèle. They then have to get Joconde to a hospital without drawing any attention to themselves. Luckily Cascade knows a doctor, Clodovitz, who will help them out without asking questions. Later on in the novel there is another brilliant fight scene between two other characters, Claben, a pawnbroker, and Borokrom, a piano player. As with the fight between Joconde and Angèle it's too long to quote in full but here's a quote from the beginning of the squabble. Claben, the old guy, and Borokrom are in a room above the ground floor shop."You're already drunk, Borokrom!" the old guy answers..."You've been drinking like a hole!"
The fight only ends with the arrival of Claben's maid, Delphine, who prevents Borokrom from bashing his brains out. Borokrom retreats to the room upstairs and plays 'The Merry Widow Waltz' upon request from Claben, who is addicted to music. If this all sounds chaotic and confusing then you will need to prepare yourself for another episode later on, another bust-up, after Delphine comes home with some 'strange' cigarettes. It is even more bizarre and results in the death of one of the characters. Ferdinand escapes but is framed by the others for the murder. He evades the police and encounters an even odder character, called Sosthène, a charlatan; he's French but when Ferdinand first encounters him he is dressed as a Chinaman; one of his job descriptions on his business card is Explorer of Occult Hearths. Still, he is ready to employ Ferdinand who is just thankful to be off the streets.
They're at one another now...
"Like a hole?"...Ah! that's the limit!..."Tell me, what kind of hole? What kind of hole? Ass-hole, is that it?"
It's too outrageous!...Boro gets up! He wants to hear that to his face...what the old guy's insinuating! he's going downstairs...shit! He stumbles...he staggers...He gets to the stairs...His shirt hanging out like a smock, his belly sagging...He's reeling again...Boom!...he tumbles, upsets...rolls down...crashes into the shop...A mess...Right into the whole works...Right into the crockery...The pyramid of fruit dishes...plates! Thunder!...A cataract!...The old boy's choking with fury...The client in front of the counter yelps...she's bleating with horror...She wants to run away...she can't!...Everything falls all over her!...The old guy tries to help her, to pull her out! he yanks at her, by the shoes...he takes a firm stand...ho! hip! hup!...the whole works tumbles down again!...
The book ends in medias res but it continues with the second volume, London Bridge (Le Pont de Londres) which was published in 1964 but not translated into English until 1995. I had read Guignol's Band at least twice before but still enjoyed it as much this time around. I have only read London Bridge once so I am considering reading this again soon. It's about twice as long as Part I and continues Ferdinand's adventures through the dirty streets of war-time London.
-
چقدر این کتاب خلاقیت در ترجمه داره از مهدی سحابی
و اینکه شخصیت دارک و زبان بی پروای سلین رو بیشتر شاهدیم -
سلین زندگی سختی داشت از خانواده و سخت گیری های آنها تا کار کردن پیش رییس های ناجوری که ازارش میدادند , تا رفتن به جنگ و مجروح شدنش , دیدن هر دو جنگ و تجربه کردن خشونت با پوست و استخوانش
داستان کتابهایش هم مثل زندگی خودش تلخ و عجیب هستند
مشخصه آثار سلین صراحت بی پرده و رک گویی و بکار بردن کلمات عامیانه است که نه تنها فضای داستان را ملموس
میکند جذابیت خاصی هم به داستان میدهد
مرگ قسطی را به این کتاب ترجیح میدهم , روایت دسته دلقک ها پراکنده است و در ابتدا خواندن را توام با حس گیجی میکند با تمام اینها سلین را دوست دارم همین طنز تلخ در روایت داستانهایش بدون ادا و اطوار را
ترجمه خوبی داشت از مهدی سحابی
هیچ وقت ندیدم که به کلابن به خاطر رفتار و کردارش , به خاطر بد رفتاری هاش با مشتری اعتراض کنند, در حالی که واقعا آدم لجنی بود , مکار مثل روباه , پلید , متقلب و بی ادب وقتی پای پول و سود و بهره پیش می امد! کثافت متعفنی می شد... حتی یک پنی هم تخفیف نمی داد... مشتری را به صلابه می کشید, خونشان را می مکید ...به اشان اهانت هم می کرد!
آن وقتی که بحران آسمش شدید شده بود و کم کانده بود بمیرد کلی آدم به تکاپو افتادند , می آمدند و دلداریش می دادند براش گل و میوه می آوردند...
بدترین شیاد هایی که از فقر مردم سو استفاده می کننداین جور حیثیت بهم می زنند.... اغلب می پرستندشان , ناز و نوازششان می کنند در حالی که آدم های خوب و مهربان را قتل عام میکنند!
به این می گویند شاهکار! بقیه اش همه ش حرف مفت است.
دسته ی دلقک ها/ لویی فردینان سلین
ترجمه مهدی سحابی
221 -
It's Celine at his most frantic. Some of these scenes, made up of nothing but colorful exclamations, ellipses and gibberish, go on for so long that you start to get motion sick. You start to wonder if he'll even bother with a story at all. Parts of this one are too much, like he's playing a joke on his fans, or critics. Some of it is typically brilliant. Céline's best is better than anybody's, and there's some of that here. I have London Bridge lined up next and I'm willing to take the two as a whole; hence, I'm somewhat reserving judgment on Guignol's Band for now.
If you're not familiar at all with Céline, consider this: I never remember Hunter S. Thompson claiming him as an influence. Perhaps it's because everyone would have made HST for a plagiarist. That should give you some idea. -
Well that was a ride. A pretty strange book following semi-autobiographical character Ferdinand, a world war I veteran who lives in london. This book has alot of great scenes in it, like the opening, a zeppelin air raid, then what follows ~there's pimps, prostitutes, dodgy cigarettes and murder, alot of crazyness but it doesn't quite gel right, alot of it just feels like it's this happens, then this and then this......with no connection. Ending aside (it just ends with no real ending and apparently it picks up right where it ends in the sequel) it was a good read and alot funnier then it has any right to be.
-
You have got to be kidding me... 41 Willesden Green, Willesden Mansions? I used to live at 25 Park Avenue in Willesden Green when I first moved to London in 2012... I'm awestruck, it's a small world, man. Here's to a short life!
Kiss any girl you please! If there's still time! Here's to you! If you live! The rest'll come all by itself! Happiness, health, grace and fun! Don't worry too much about me! set your little heart going! It'll be whatever you put into it! storm or flute! as in Hell! as in Heaven! -
سنم که کمتر بود یه خاطرخواه سفت داشتم که کتابهای سلینرو بهم هدیه داد. نخوندم و نشد که بخونم تا همین دوسال پیش که شب از دندوندرد خوابم نمیبرد و زبان آشفتهی سلین تنها چیزی بود که میشد باهاش ارتباط برقرار کنم. کوبنده و جدا افتاده از هم. به قول خون سیمونه و lilac wineش، like my life. دروغ چرا. دسته دلقکهارو توصیه نمیکنم و نکردم ولی برای من از اون کتابهایی شد که مثل کتاب مقدس گاهی پناه میبرم و چیزی ازش برای روزم بیرون میکشم.
-
طنزی تلخ از وضعیت آشفته ی کشورهای درگیر جنگ جهانی اول از زبون یه فرانسوی که توی جنگ بوده و بعد از مجروح شدن، رفته لندن.
آدمهای عجیب و غریب و تقریبا دیوانه ای که گاهی رفتارهاشون اونقدر مضحک به نظر میاد که نمیتونی جلوی خنده ت رو بگیری.
واقعا اسم کتاب برازنده ی شخصیت های داستانه.