Title | : | Momma and the Meaning of Life: Tales of Psychotherapy |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | 0060958383 |
ISBN-10 | : | 9780060958381 |
Language | : | English |
Format Type | : | Paperback |
Number of Pages | : | 272 |
Publication | : | First published August 1, 1999 |
In six enthralling stories drawn from his own clinical experience, Irvin D. Yalom once again proves himself an intrepid explorer of the human psyche as he guides his patients--and himself--toward transformation. With eloquent detail and sharp-eyed observation Yalom introduces us to a memorable cast of characters. Drifting through his dreams and trampling through his thoughts are Paula, Yalom's "courtesan of death"; Myrna, whose eavesdropping gives new meaning to patient confidentiality; Magnolia, into whose ample lap Yalom longs to pour his own sorrows, even as he strives to ease hers; and Momma--ill-tempered, overpowering, and suffocating her son with both love and disapproval.
A richly rewarding, almost illicit glimpse into the therapist's heart and mind, Momma and the Meaning of Life illuminates the unique potential of every human relationship.
Momma and the Meaning of Life: Tales of Psychotherapy Reviews
-
اين كتاب به شكل غيرمنتظره اى به ليست كتاب هاى مورد علاقم اضافه شد ، در حالى كه حتى در ابتدا دودل بودم براى خوندنش.
دوستى دارم كه اكثر كتاب هاى يالوم رو خونده و هميشه فكر ميكردم كتاب هاى بسيار سنگين و پيجيده اى بايد باشن كه ابدا اينطور نيست.
كتاب تشكيل شده از مجموعه ٦ داستان واقعى و تخيلى از تجريبات نويسنده كه به شكل بسيار هنرمندانه اى روايت شده و تاثير عجيبى بر روى خواننده داره. -
This is my favourite book by Dr. Irv Yalom. He is a wonderful writer and teller of stories, but there are many books I enjoy for those reasons, what distinguishes this author? I enjoy reading Dr. Yalom because of the philosophical elements he wraps around the real-life stories of his patients. He makes their problems not only easily understandable, but you sympathise, you identify with their angst.
Each chapter is a story of therapy that begins with his identification with his patient as being-all-of-us-in-it-together and ends with the solving of an existential problem and an easing, if not a cure, of the problem that led the person to Yalom in the first place. He doesn't promise cures, his role is to help the person see clearly their problem and how they can move forward from it. He listens and brings himself and his life to his patients and his books.
One of the reasons I like Yalom so much is that he makes sense. He addresses issues that we all will have to confront in our lives. As an existentialist he doesn't hark back to the dark meanderings of Freud or the archetypes of Jung. He deals with the here-and-now, the as-we-are. Contrasting with him is another modern therapist, Dr. M. Scott Peck, another story-telling author, but one who analyses people and their problems from a spiritual point of view, specifically from a strongly Christian viewpoint. He firmly believes in the existence of evil and the devil. His last book dealt with an exorcism he performed which has to be unique among practising psychiatrists.
I believe that from a viewpoint in the distant future, we will probably look back on today's religions as quaint and interesting myths and folklore, much as we do the various Egyptian, Roman and Greek cults, but the existential problems will still be with us in the same ways as they are today. Birth, death, love, children, friendship, hatred, disease and lack of resources will always be sources of problems. The insights gained from reading Yalom's talk solutions to his patients' problems are equally timeless and universal and that's why I like reading his books so much. -
Momma and the Meaning of Life, Irvin D. Yalom
Psychotherapist Irvin D. Yalom probes further into the mysteries of the therapeutic encounter in this entertaining and thoughtful follow-up to his bestselling Love's Executioner
In six enthralling stories drawn from his own clinical experience, Irvin D. Yalom once again proves himself an intrepid explorer of the human psyche as he guides his patients--and himself--toward transformation.
With eloquent detail and sharp-eyed observation Yalom introduces us to a memorable cast of characters.
Drifting through his dreams and trampling through his thoughts are Paula, Yalom's "courtesan of death"; Myrna, whose eavesdropping gives new meaning to patient confidentiality; Magnolia, into whose ample lap Yalom longs to pour his own sorrows, even as he strives to ease hers; and Momma--ill-tempered, overpowering, and suffocating her son with both love and disapproval.
A richly rewarding, almost illicit glimpse into the therapist's heart and mind, Momma and the Meaning of Life illuminates the unique potential of every human relationship.
عنوانهای چاپ شده در ایران: «مامان و معنی زندگی: داستانهای رواندرمانی»؛ «مامان و معنای زندگی»؛ نویسنده: اروین د یالوم؛ تاریخ نخستین خوانش روز دوازدهم ما آگوست سال 2011میلادی
عنوان: مامان و معنی زندگی: داستانهای رواندرمانی؛ نویسنده: اروین د یالوم؛ مترجم سپیده حبیب؛ با مقدمهی جعفر بوالهری؛ تهران، کاروان، 1386؛ در 342ص؛ شابک 9789648497939؛ چاپ دوم 1389؛ چاپ سوم 1390؛ چاپ چهارم 1391؛ چاپ ششم 1392؛ چاپ دیگر نشر قطره، سال1392؛ شابک 9786001192074؛ چاپ سیزدهم 1395؛ چاپ بیست و ششم 1400؛ موضوع داستانهای روانشناختی از نویسندگان ایالات متحده آمریکا - سده 20م
عنوان: مامان و معنی زندگی : داستانهای رواندرمانی؛ نویسنده اروین دی یالوم؛ مترجم سعید نیکمنش؛ تهران، مصدق، 1396؛ در 320ص؛ شابک9786007436738؛
عنوان: مامان و معنای زندگی؛ نویسنده اروین دی یالوم ؛ مترجم معصومه عباسینتاجعمرانی؛ تهران، نوای مکتوب؛ 1399؛ در 272ص؛ شابک9786008958291؛
عنوان: مامان و معنای زندگی؛ نویسنده: اروین دی یالوم؛ مترجم سمیه شهرابیفراهانی؛ ویراستار احمدرضا مفرحنژاد؛ تهران، نیک فرجام، 1400، در311ص؛ شابک 9786222581251؛
هیچ چیز همانند داستان، در زندگی انسان تاثیرگذار نیست، موضوعی که «اروین یالوم»، نویسنده و رواندرمانگر برجسته ی «ایالات متحده آمریکا» به خوبی درک کرده اند؛ «یالوم» با تکیه بر علم، نظریات، و سالها تجربه اش، از درمان افراد گوناگون، داستانهای کوتاهی آفریده اند، که در کتاب «مامان و معنی زندگی» گنجانده شده اند؛ داستانهایی که نشان دهنده ی توانایی «اروین یالوم» برای انتقال مفاهیم روانشناسی، در قالب جذاب و خواندنی هستند
کتاب «مامان و معنی زندگی، داستانهای رواندرمانی»، شش داستان: «مامان و معنى زندگى»، «همنشینی با پائولا»، «تسکین از نوع جنوبى» «هفت درس پیشرفتهى در درمان سوگ»، «رویایی دوجانبه» و «طلسم گربهى مجار» هستند؛ که چهار داستان نخستین آن، براساس واقعیت به نگارش درآمده، و دو داستان پایانی را «اروین یالوم» براساس خیال خویش نگاشته اند؛ نویسنده با این داستانها، شگفتیها و چالشهای موجود، در رابطه ی مریض و درمانگر را، بیان میکنند، که دستاوردی برای روانشناسی نیز هست
داستان نخست درباره ی تاثیر مادر بر شکلگیری شخصیت فرزندان است؛ در این داستان «اروین یالوم» زندگی زنی نویسنده را به تصویر میکشند که پس از مرگ مادر خویش، رویای او را میبیند؛ این زن که از مادرش بیزار بوده، پس از ده سال، زندگیاش زیر شعاع او قرار میگیرد، و با خود میگوید: (چرا حالا که سالهای سال در خصومتی مداوم با او زندگی کرده ام، باید برایش دست تکان بدهم؟ او خودبین، منع کننده، مداخله جو، بدگمان، کینه ای، به شدت یکدنده و فوقالعاده کم اطلاع بود؛ یک لحظه را هم به یاد نمیآورم که با او احساس صمیمیت کرده باشم)؛
نقل از متن: (به عنوان دانشجوی پزشکی، هنر ظریف نگریستن، گوش دادن و لمس کردن را یاد گرفتم؛ به گلوهای قرمز و ملتهب، پردههای متورم گوش و جوی پرپیچ و خم سرخرگهای شبکیه نگاه کردم؛ به سوت سوفلهای دریچه ی میترال، غلغل رودهها و خس خس بد صدای ریهها گوش دادم؛ لبه ی لغزنده ی کبد و طحال، سفتی کیستهای تخمدانی و پروستات سرطانی به سختی مرمر را لمس کردم)؛ پایان
تاریخ بهنگام رسانی 21/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی -
۴۱۴
کودکانی که مورد بدرفتاری قرار میگیرند، اغلب به سختی از خانواده ناکارآمدشان جدا میشوند. درحالیکه کودکان والدین خوب و مهربان، با تعارض کمتری از آنها فاصله میگیرند. اصلا مگر یکی از وظایف والدین، قادر ساختن کودک به ترک خانه نیست؟
۴۱۸
من و مادرم، گرچه عاشق هم بودیم، هرگز با صراحت از ته دل مثل دو نفر که نسبت به هم احساس گناه و تقصیری ندارند، با هم صحبت نکردیم. همیشه یکدیگر را "مهار کرده بودیم": میان حرف هم می دویدیم، هر کدام می خواستیم آن یکی را بترسانیم، کنترل کنیم و فریب دهیم
۴۲۶
زندگی کردن با مرگ فوایدی هم دارد. میدانم که گرچه حقیقت (نفس) مرگ نابودمان میسازد، تصور مرگ نجاتمان میدهد. این همان حکمت قدماست، به همین دلیل قرنها راهبان در حجرههایشان از جمجمهها نگهداری میمیکردند مونتنی سفارش کرده در اتاقی زندگی کنید که مشرف به گورستان باشد
۴۳۰
آنهایی که بیش از بقیه از مرگ میترسند، کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک میشوند
۴۳۶
دکترها چهشان است؟ چرا نمیفهمند حضور بیریا و صمیمانهشان برای بیمار چقدر مهم است؟ چرا متوجه نیستند درست همان لحظهای که دیگر کاری ازشان ساخته نیست، بیش از هر زمانی به وجودشان احتیاج هست؟
۴۴۹
یادگرفتهام که اگر موضوع بزرگی بین دو نفر وجود داشته باشد و دربارهاش حرف نزنند، درباره هیچ موضوع مهم دیگری هم نمیتوانند صحبت کنند
۴۶۲
هراسی که فرد هنگام اطلاع از ابتلا به یک بیماری کشنده تجربه میکند، با کنارهگیری اطرافیان چند برابر میشود. انزوای بیمار رو به موت، با روش ابلهانه کسانی که میکوشند نزدیکی مرگ را پنهان کنند، تشدید میشود. ولی مرگ را نمیتوان مخفی کرد. نشانهها همه جا هست؛ پرستاران آرام آرام پچ پچ میکنند، پزشکان معالج به بخشهای دیگر بدن توجه میکنند. دانشجویان پزشکی با نوک پنجه به اتاق بیمار وارد میشوند، اعضای خانواده با شجاعت لبخند میزنند و بازدیدکنندگان تظاهر به نشاط میکنند -
کتاب مامان و معنای زندگی به بررسی نکات مربوط به درمان سوگ در قالب داستانی، لحن غیرتخصصی و با محتوای مراجعمحور میپردازه و حتی از همین حیث هم یالوم، اگزیستانسیالیست بودن خودش رو به رخ میکشه.
یالوم در این کتاب شما رو به دنیای اسرارآمیز ذهن یک درمانگر راه می ده که در اون با تعارضات گسترده ای که یه درمانگر حین درمان هر مراجعی گاهی کمتر و گاهی بیشتر با اون ها مواجه میشه آشنا می کنه.
کتاب با معرفی چند مراجع واقعی و چند مراجع خیالی، یک سری موضوعات پایهای و اساسی مربوط به سوگ رو که فکر میکنم نیاز هست هر درمانگری از اونها مطلع باشه رو مطرح میکنه. گرچه خود یالوم در این کتاب تمرکزش رو روی مبحث فقدان گذاشته، اما شما با خوندن این کتاب و از لابهلای تجارب واقعی و ذهنی یالوم به خیلی مسائل دیگه از جمله عشق، ایمان، مذهب، پوچی، دلبستگی، اثرات والدین و خیلی چیزهای دیگه برمیخورید که توجه به اونها خالی از لطف نیست.
همونطور که خود یالوم این کتاب رو مادر همه کتابهاش میدونه، خیلی ساده، فکر میکنم هر درمانگری یک بار باید این کتاب رو بخونه و تو محتوای داستانها عمیق بشه تا مفاهیم ضمنی براش روشن بشن و بتونه تو کارش ازش بهره ببره.
----------------------------------
جملات ماندگار کتاب:
--------برای همه---------
هیچ خدایی در سنگر نیست. خدای مسیحی، خدای یهودی، خدای چینی، هر خدای دیگری، بالاخره یک خدایی لازمه! بدون خدا نمیشه جنگید.
...
میپذیرم ایمان مذهبی، سرچشمه نیرومند آرامش است و تا وقتی چیز بهتری ندارم که جایگزینش کنم، هرگز تضعیفش نخواهم کرد.
...
ما موجوداتی در جستجوی معنا هستیم که باید با دردسر پرتاب شدن به درون دنیایی که خود ذاتا بی معناست کنار بیاییم.
...
با آنکه شب زود فرا میرسد
ما بیشمار بعدازظهر پیش رو داریم.
...
اگر راهی به سوی بهترین باشد، همانا دیدن تمام و کمال بدترین است.
...
هرگز از دانستن اینکه زنگها برای که به صدا درمیآیند به هیجان نیا؛ آنها برای تو مینوازند.
...
--------برای روانشناسان------------
اگر چیز بهتری برای پیشکش و جایگزینی ندارید دفاعهای روانی بیمار را از او نگیرید.
...
درمان کسی که باهاش معاشرت کردی، همیشه درهم برهم از آب درمیآید. بهترین کمکی که از دستم برمیآید، این است که مناسبترین درمانگر را برایش پیدا کنم و به ارجاعش دهم؛ کسی که این خانواده را نشناسد.
...
بیوههایی که بهترین ازدواجها را داشتهاند، فرآیند سوگ و جدا شدن را سادهتر از کسانی پشت سر میگذارند که تعارضهای عمیقی در زندگی زناشویی داشتهاند.
...
تو نمیتوانی حقیقت را به چهره مراجعت پرتاب کنی: تنها حقیقت راستین، حقیقتی است که خودمان کشفش کنیم. -
Recently I've been thinking a lot about Yalom's titular story in
Love's Executioner, particularly this one line I keep circling back to: “Perhaps the function of the obsession was simply to provide intimacy: it bonded her to another—but not to a real person, to a fantasy.”
So wanting to bask again in the author's wisdom, I took the plunge and started Momma and the Meaning of Life. In six enthralling stories drawn from his own clinical experience, Irvin D. Yalom once again proves himself an intrepid explorer of the human psyche as he guides his patients--and himself--toward transformation. With eloquent detail and sharp-eyed observation Yalom introduces us to a memorable cast of characters. Drifting through his dreams and trampling through his thoughts are Paula, Yalom's "courtesan of death"; Myrna, whose eavesdropping gives new meaning to patient confidentiality; Magnolia, into whose ample lap Yalom longs to pour his own sorrows, even as he strives to ease hers; and Momma--ill-tempered, overpowering, and suffocating her son with both love and disapproval.
I knew I'd picked the right time to read this when it opened up with the titular story Momma and the Meaning of Life, recounting a dream of Irvin Yalom discussing with his late mother. Exploring dreams and the message behind them is my Achilles' heel. What took my breath away was their earnest conversation about motherhood by making him understand that his mother is human and him not seeing her as such by upholding too many unrealistic expectations is hurting both of them.
“The way I what? Go ahead. You started—say it—I know what you’re going to say.”
“What am I going to say?”
“No, Oyvin, you say it. If I tell you, you’ll change it.”
“It’s the way you don’t listen to me. The way you talk about things you don’t know anything about.”
“Listen to you? I don’t listen to you? Tell me, Oyvin, you listen to me? Do you know about me?”
“You’re right, Momma. Neither of us has been good at listening to the other.”
“Not me, Oyvin, I listened good. I listened to the silence every night when I came home from the store and you don’t bother to come upstairs from your study room. You don’t even say hello. You don’t ask me if I had a hard day. How could I listen when you didn’t talk to me?”
Oh, what last lines. She knows how to hold her argument; the final comment completely shifted my perspective.
And as I continued my reading of the tales in this collection, I came to realize that his grief for his mother lies at the heart of the following stories. The strong-willed women that followed, all with a formidable presence, left a lasting impact on me.
I took many notes of the conversations shared throughout my reading because it not only made me think and try to understand my own life, but certain phrases were “too important to me to be entrusted to memory.”
I think these stories are so readable and therapeutic to me because, as Yalom put it: “Perhaps they had benefited from spectator therapy: watching someone else work effectively in therapy often primes a patient for good therapeutic work in the future.”
As well as this line that captures it all: “Most of all, I had shown them that there is no such thing as a boring or empty patient—or group. Within every patient, and within every clinical situation, lies the chrysalis of a rich human drama. The art of psychotherapy lies in activating that drama.”
Each story, featuring a strong and multifaceted woman that reverberates off the page, had something show-stopping to say. From Paula's grandiose faith through her terminal illness in Travels with Paula (“I remember once telling you that a compromise cannot exist alone: it breeds, and before long you have lost what you most dearly believe.”), to Irene's grief-stricken state of loss and rage, where I took to heart her deeply specific point about connecting with people. I felt a little off-kilter in the best of ways when I read it:
“When I started seeing you, I was not going to take the risk of losing someone important to me again. I couldn’t go through that. So I had only two choices—”
As she so often did, Irene stopped, as though I should be able to divine the rest of her statement. Although I didn’t want to prompt her, it was best, for now, to keep the flow going.
“And those two choices were?”
“Well, not to let you matter to me—but that was impossible. Or not to see you as a real person with a narrative.”
“A narrative?”
“Yes, a life narrative—proceeding from a beginning to an end. I want to keep you outside of time.”
“Today, as usual, you walked into my office and straight to your chair, without looking at me. You always avoid my eyes. That what you mean by ‘outside of time’?”
She nodded. “Looking at you would make you too real.”
“And real people have to die.”
“Now you’ve got it.”
My head reeled. The point she made on holding eye contact struck a hidden chord in me. Really, truly, with all of my heart, I was awestruck that someone I'll never meet could describe something within me so precisely with one phrase. It's like this
article conveyed, "where I fully understood the power of words and their ability to bring about a strange sort of comfort through shared experience."
It was worth saving this insightful, revealing, painful book to read at the right time, though, the hours passed all too quickly with this to consume. Of course, not all the stories were revolutionary, but each contained something wholesome and uniquely kind that made for a healing and enriching reading experience.
I do have to note, though, that the last two stories dissatisfied me in comparison to the preceding tales, mainly because it wasn't with Yalom as the therapist, rather a random (and fictional) Dr. Lash inserted with no prior introduction. The only thing that doctor made me realize was the fact that having Irvin D. Yalom in our story was a central point in the therapist-patient interactions. Before the out-of-nowhere insert of Dr. Lash, I was under the impression that the patients were the ones that made the story so worthy. But after reading Dr. Lash's average therapy with his patients, it made me appreciate and look at Yalom's approach through new eyes. Dr. Lash feels like the therapist you’d meet in real life, whereas Irvin D. Yalom is the one you want to read about in books; the therapist that challenges your thought process and goes out of his way to make sure you’re both on the same page. It just goes to show that sometimes you got to see the bad to know that the good is underappreciated. But it still threw me off that we didn't receive a warning that the story was fictional until the afterword at the very end. A little heads-up that we were about to explore “the boundary between fiction and nonfiction” would've been much appreciated before I got into the story feeling confused as to who this Ernest Lash was.
On a more positive note, the shortest tale talking to his mother's ghost in his dream and the longest tale describing Irene's raw grief and laments is where I feel this collection really flourishes. I got answers to a questions I didn't even know I had. It’s what I hoped Yalom's writing would evoke out of me, as it did in his previous collection. He has my everlasting admiration in the Nonfiction area.
Lastly, the central theme of disentangling dreams and trying to make sense of them through analyzing every corner was an added bonus for me.
Note: I'm an Amazon Affiliate. If you're interested in buying Momma and the Meaning of Life, just click on the image below to go through my link. I'll make a small commission!
Support creators you love. Buy a Coffee for nat (bookspoils) with
Ko-fi.com/bookspoils
-
کتاب مامان و معنای زندگی اثر متوسط یا حتی ضعیفی بود از دکتر یالوم معروف ، کتاب به نظر من سردرگم و مغشوش بود و پیام نویسنده یا هدف نگارش کتاب را به خواننده منتقل نمی کرد . دکتر یالوم در این اثر سعی کرده است تجربه های خود را به شکل داستان وار برای خواننده بازگو کند . پس در حقیقت آقای پالوم هم نویسنده هست و هم استاد . او سعی می کند مفاهیم روانشناسی را به زبانی ساده برای خواننده بیان کند اما به نظر من کتاب نمی تواند یک اثر جهان شمول باشد ، در حقیقت کتاب مناسب مخاطب آمریکایی و اروپایی ایست که به هنگام روبروشدن با مشکلات روحی ، معمولا به روان شناس یا روان پزشک مراجعه می کنند ، شاید بهترین مثال آنتونی سوپرانو در سریال معروف سوپرانو باشد که برای حل مشکلات جسمی و روحی و به روان شناس مراجعه می کند و بیننده می تواند متوجه شود که روان شناس چگونه با نقب زدن به خاطرات گذشته فرد ، میتواند ریشه های ترس او را پیدا کرده و آن ها را با بیمار رودررو کند . آقای یالوم هم در کتاب به دلهره های اساسی زندگی مانند : ترس از مرگ ، انکار مرگ ، تنهایی ، پوچی ، مواجهه با سوگواری می پردازد و قاعدتا خواننده می بایست که خود را جای بیمار گذاشته و جواب سوالات خود را از دکتر می گرفت �� که در مورد من صادق نبود ، نه سوالات ، سوال های من بود و پاسخ ها نیز ،برای من روشن ، واضح و مفهوم نبود و کمی هم حالت مصنوعی و کلیشه ای در سوال و جواب ها وجود داشت و به نظر من فاقد عناصر لازم برای اثر گذاری بر مخاطب بود .
-
این کتاب رو بهتون پیشنهاد میدم.
به شما که از مرگ میترسین و مرگ براتون مقوله دور و وحشتناکیه.
به شما که اهل کمک کردن هستین و به خودتون که میاین میبینین کمک گرفتن رو بلد نیستین، بلد نیستین به دیگران اجازه بدین کمکتون کنن.
این کتاب رو به شمایی پیشنهاد میکنم که احساس میکنین یه زنجیر دردناک و ناگسستنی با مادرتون دارید و این زنجیر فقط داره آزارتون میده.
و پیشنهادش میکنم به کسانی که از کنکاش درونشون لذت میبرند.
خیلیها میگن این کتابها که روایت داستان های رواندرمانی هستن، مناسب خواننده معمولی نیستن اما من مخالفم. من میگم لازم نیست حتما مراجع و درمانگر باشی تا بخوای یاد بگیری از رابطه گرفتن، از همدلی، از اهمیت دادن، از گوش کردن و بازخورد دادن.
هر رابطه ای که تجربه میکنیم، هر گفتگو��ی که در اون حضور داریم، به نوعی احتیاج به کمک داره... کمک برای پیشرفت اون گفتگو، پیشرفت اون رابطه. و برای من خوندن از داستان های روان درمانی، خیلی میتونه کمک کنه به این هدف برسم.
یه مثال بگم؟ جمله پایین رو بخونید:
من یکی از قوانین بنیادین روان درمانی را زیر پا گذاشته بودم، اگر چیز بهتری برای پیشکش و جایگزینی ندارید، دفاعهای روانی بیمار را از او نگیرید.
به نظر من دونستنش اهمیت داره، مهمه که بدونی و حتی در رابطه با دوستت، این کار رو انجام ندی. که دفاعهای آدمها ارزششون بیشتر از چیزیه که تصور میکنی. چرا؟ چون یاد گرفتم همه آدمها هرلحظه توی جنگ به سر میبرن، و من نباید اوضاع رو براشون خرابتر بکنم. نباید به خودم اجازه بدم که به سمت پرتگاه هلشون بدم. و شاید عملی کردن همین کار کوچیک، برای همهمون قدم بزرگی باشه...
در کارم یاد گرفته ام آن هایی که بیش از بقیه از مرگ می ترسند، کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک میشوند. بهتر است از همه زندگی استفاده کنیم. برای مرگ چیزی جز تفاله باقی نگذاریم، هیچ چیز جز یک قلعه سوخته.
به وقت بیست و یکم اردیبهشت هزار و چهارصد -
رویکرد یالوم در داستانهای این مجموعه، رویکرد متفاوت و به نظرم پرریسکی است. توجه اصلی به یادگیری درمان گر، در فرآیند درمان معطوف است؛ یعنی آنچه بیمار می تواند به درمان گرش بیاموزد. ریشه اصلی این طرزفکر هم در موخره آشکار می شود که یالوم می خواهد در برابر قرائت ارتودکس و مکانیکی از روان درمانی بایستد و روشی دینامیک تر عرضه کند. خطر بزرگ هم زیر سوال رفتن اعتبار روان درمانی، و غیرعلمی شمردن آن است؛ مسئله ای که حتی در اواخر کتاب به آن اشاره می شود. با این حال، یالوم تلاش کرده تا واقعیت ها را بگوید و هم درس و هم داستانی برای خواننده روایت کند
فارغ از ریتم کند و نگاه آموزشی داستانهای ابتدایی، گرچه حتی طولانی ترین آنها در میانه کتاب هم نکات زیادی برای یادگیری داشت، دو داستان خیالی انتهای کتاب برایم جذابیت بیشتری داشتند. بویژه داستان علمی تخیلی نهایی که مسیر فکری جالب و متفاوتی داشت و شاید حتی برای من شنیدنش از زبان یالوم غیرمنتظره بود. به نوعی یالوم اثبات کرد که شاید توانایی بیشتری در خلق صحنه های روان درمانی و بیان پیچیدگی های آنها در قالب داستانهای تخیلی دارد، تا در روایت ماجراهای واقعی. و شاید معروفیت داستانهایش درباره نیچه و شوپنهاور هم به این دلیل باشد -
همانطور که از نام کتاب مشخص است یالوم به تاثیر نقش مادر و ارتباط با وی در زندگی اش اشاره می کند. در این مجموعه داستان آنچه که بیشتر برای من جالب بود بعد شفافیت و واقع گرایی یالوم است گویی داستان نمی نویسد و یک ماجرای واقعی را شرح می دهد. کاری که یالوم خوب بلد است بیان دغدغه ها و اضطراب های شخصی اش می باشد که در این اثر به عنوان یک انسان نه صرفا یک روان درمانگر به آن می پردازد. رگه های مولفه های اگزیستانسیالیسم در داستان به وضوح مشهود است.
نکته جالب دیگر این است که فرزندانی که رابطه بهتری با والدین خود دارند در صورت مرگ آنان کمتر دچار تعارض و ناراحتی می شوند.
تمرکز بر اکنون، دلواپسی های غایی انسان ها، پوچی و تنهایی از مضامین مهم کتاب است.
نحوه ی مواجه با م��گی که یالوم مطرح می کند به نظر قابل تامل است زمانی که می فهمی داری می میری سعی می کنی از زمان حال بیشتر لذت ببری.
به نظرم در آثار یالوم مخاطب ناگزیر به سمت همذات پنداری با وقایع و تجارب سوق پیدا می کند. -
نمیدونم چرا برخلاف کتابایی که از یالوم خونده بودم نتونستم با این ارتباط برقرار کنم.شاید موضوعش برام تکراری بود یا شاید ترجمه خوبی نداشت یا شاید اصلا من تو موقعیت خوبی نبودم برای خوندن این کتاب.
واقعا ناراحت شدم از اینکه هیچ ارتباطی نتونستم بگیرم با این کتاب و خوندنش برام اتلاف وقت بود. -
اولش فکر کردم شاید تعداد کم ستاره ای که در نظر گرفتم به طور غیرمنصفانه ای وابسته و در قیاس با کتاب های دیگه ایه که از یالوم خوندم واگه میخواستم کتاب رو به طور مستقل بررسی کنم شاید به خاطر مفاهیم و دغدغه های ارزشمندش در باب مواجهه با مرگ و سوگ و معنی زندگی بهش سه ستاره میدادم اما کمی که از خوندنش گذشت دیدم همون احساس اولیه من حین خوندن کتاب در مورد ستاره ها بر من غالبه و حتی بدون قیاس با کتابهای دیگه یالوم هم معتقدم پرداخت ها، شخصیت ها، روند درمان و بن بست های مطرح شده حین درمان چندان عمیق، تاثیرگذار، پرداخت شده و ملموس نیست و روایتها بیشتر شبیه به ماکتی از مدل اصلی و خیلی تصنعی و ناملموسن. در نتیجه به همین دو ستاره اکتفا میکنم یالوم عزیزم
-
چند تا داستان کوتاه روانشناسی که واقعی هم هستند از نویسنده روان درمانگر
«ما موجوداتی در جستجوی معنا هستیم که باید با دردسر پرتاب شدن به درون دنیایی که خود ذاتا بی معناست کنار بیاییم.»
«انسان بیش از آنکه از مرگ بهراسد، از انزوای محضی که مرگ را همراهی می کند، می ترسد. ما می کوشیم زندگی را دو نفری تجربه کنیم، ولی هر یک از ما مجبوریم تنها بمیریم. کسی قادر نیست با ما یا به جای ما بمیرد.» -
این سومین کتابی هست که از یالوم میخوانم و هر بار انگشت به دهان شیفته ذهن زیبا و روشن نویسنده میشم. کتابهای یالوم برای من همیشه فقط یک کتاب نیست با اونها تونستم خودم رو عمیقتر بشکافم و جالبه برای ترس از مرگ همسر و دخترم به جلسات روان درمانی میرفتم ولی عاقبت مشکل رو با کتابهای یالوم حل کردم من از عملکرد خودم نسبت به اونها راضی نبودم و این نارضایتی و ترس از تمام شدن فرصت به شکل یک فوبیا در ناخودآگاهم لانه کرده بود.
همیشه با خودم میگم چرا برخی ها میتونند انقد خوب بنویسند و به نظرم بخاطر اینکه آنقدر عمیق زندگی میکنند که وجودشان پر از گنجینه های گرانبهاست و خوشا به حال آنانکه این گنجینه ها رو دریافت میکنند و تجربه نزیسته خودشان را تجربه میکنند.
زندگی جرقه درخشانی است بین دو پهنه تاریکی یکسان،تاریکی پیش از تولد و تاریکی پس از مرگ.
وقتی من هستم مرگ نیست وقتی مرگ هست من نیستم.
میپذیرم که ایمان مذهبی سرچشمه نیرومند آرامش است و تا وقتی چیزی بهتر ندارم که جایگزین کنم آن را تضعیف نمیکنم.
بعضی وام زندگی را نمیپذیرند تا مجبور نشوند بدهی مرگ را بپردازند. -
متاسفانه، خوشحالم که تموم شد. حتی چند صفحه ی آخر رو هم نخوندم دیگه!
اول از همه بابت اسم کتاب دچار گمراهی شدم. فکر میکردم قراره که حول و حوش عنوان کتاب بحث بشه، که خب کمتر چیزی در این باره بود!
دوم این که احساس میکنم اروین یالوم جوهره ی افکار، سبک و مکتبش رو مفصلا توی کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال گفته و بقیه ی کتاب هاش انگاری مشتقات همون هستند.
سوم این که اشتباه از خودم هم بود. زیادی رو دور مسائل روان گیر افتاده ام. نباید با فاصله ی کوتاه کتاب دیگه ای تو این سبک و همین نویسنده انتخاب میکردم. به خصوص که اخیرا درگیر روان درمانی بی فرجامی شدم و مدام در حال نشخوار هستم!
و چیزهای دیگه که توی ذهنم بددلم کرده ان به مسائل روان... -
اگه واقعا پروسه رواندرمانی انقد سطحی و مسخرهس مطابق این کتاب، من به شخصه هیچوقت به یک رواندرمانگر مراجعه نمیکنم.
-
یالوم استاد بزرک روانشناسی و همچنین نویسنده ی خوبی هست . این کتاب هم در خصوص تجربه های درمانگریش و سرگذشت بیمارانش هست که در بستر مرگ یا بیماری هستن و دارن با مشکلات روحی دستو
پنجه نرم میکنند . میتونید به جواب یه سری از سوالاتتون در خصوص مرگ و زندگی و حل کردن مشکلات روحی برسید ولی من نرسیدم چون متن کتاب هرچه قدر هم که روون باشه با نگرش و جامعه ایرانی منطبق نیست اینجا هنوز اونطور که باید و شاید مراجعه به روان شناس جزوی از روتین زندگی افراد نشده و به نظر من سوالات اون سوالاتی نیست که بتونه با سبک جامعه ی ما سازگار باشه و در بر بگیرنش . -
بهش پنج ستاره رو میدم. ریویو هم بعدا براش مینویسم. چون الان روحم تاریکه :(
Ended: 00.07.21 -
این کتاب اولین کتابی بود که در این ژانر خوندم. برای من از این بعد جذاب بود که روایتها و تجربیات یک روانشناس رو در مواجهه با بیمارانش بیان میکرد، و از این جهت گیج کننده بود که گاهی اوقات نمیتونستم متوجه بعضی اتفاقات روایتها بشم که البته برای سطح سواد من در این زمینه باید طبیعی باشه. به جز اینکه از خوندن این کتاب فهمیدم که روانشناسی و مشاوره باید یکی از سختترین کارهای دنیا باشه چون هیچ وقت دقیقاً نمیشه فهمید چی پشت پرده ذهن آدمیه که روبرومون نشسته، فهمیدم که چه کار خوبی هم کردم که به وسوسه نوجوانیم گوش ندادم و روانشناس نشدم چون گویا دنیای پراسترس و کسلکنندهای دارن!
خوندن این کتاب باعث نوشته شدن یک پست اینستاگرامی هم شد که متن زیر بخشی از اون پست هست:
داستان اول این کتاب شرح گفتگوی نویسنده با مادر مرحومش در خواب بود. داستانی که وقتی بار اول خوندمش به نظرم سطحی و تکراری اومد، ولی بعد که دیدم ذهنم بیشتر از بقیه داستانها درگیر همین داستان مونده، فهمیدم چقدر خوندنش برام لازم بوده، چون هر کدوم از ما در ناخودآگاهمون حرفهای نزده و گرههای باز نشدهای نسبت به والدینمون داریم که اگر حواسمون نباشه ممکنه تا آخر عمر مثل وزنههایی روی دل و ذهن و البته رفتار ما سنگینی کنن.
خوندن این کتاب و حرف زدن با خواهرم که اون هم به تازگی مطالب روانشناسی خاصی رو خونده و به شناخت جدیدی نسبت به رفتارهای ناخودآگاه ما تحت تاثیر کنشهای والدینمون رسیده، باعث شد که این روزها مدام در حال مچ گیری از خودم و رفتارهاییم باشم که بدون اینکه خودم حواسم باشه، نشات گرفته از اخلاق و رفتار پدر و مادرمه.
و باید بگم که واقعاً از این حجم تاثیرپذیری ناخودآگاه و این همه واکنشهای مشابه و ترسها و ارزشهای یکسان غافلگیر شدم! انگار با نمونهای مینیاتوری از پدر و مادرم به نام مریم مواجه شدم. مریمی که با نگاهش پدر و مادرش رو ضبط کرده و حتی الان هم رفتارها و آموزههای اونا رو به صورت ناخودآگاه برای خودش تکرار و ارزشآفرینی میکنه. و نکته عجیب اینجاست که گاهی این بازآفرینیها در واقع مورد پسند و تایید ما هم نبوده و ازش ضربه خوردیم، ولی انگار راه و روش دیگهای برای این کار نمیشناسیم که تن به این تکرار ناخودآگاه میدیم.
خلاصه که گاهی اوقات، کتابها به ما یاد میدن که چقدر نابلدیم. و کتابهایی که این چیزها رو به ما یاد میدن بهترین کتابها هستند، چون باعث تلاش ما برای فکر کردن بیشتر و اقدام برای یاد گرفتن بعدهایی جدید از زندگی میشن.
زمستان ۹۷
تهران -
در مورد داستان «طلسم گربه مجار» باید بگم هیچ وقت فکر نمی کردم یکی با تفکر و نگرش یالوم، داستانی تا این حد تخیلی بنویسه :))
همه اش منتظر بودم ته اش یه اتفاقی بیفته معلوم بشه همه چی خواب و خیال بوده :))) -
بسیار بسیار لذت بردم و بسیار بسیار آموختم، پیش به سوی مطالعه ی سایر آثار دکتر یالوم.
-
خوندن این کتاب بعد از درمان شوپنهاور باعث شد از جذابیت و مهم بودش کم شه چون تقریبا در همون فضا نوشته شده . در نتیجه خوندن سالی یک کتاب از آروین د.یالوم فکر میکنم توصیه خوبی باشه .
-
دوتا داستان آخر (رویارویی دوجانبه و طلسم گربه مجار) که واقعی نبودن رو بیشتر دوست داشتم مخصوصا گربهه ☺
-
این کتاب از شش داستان کوتاه که در واقع روایت تجربه های بالینی این روانکاو در درمان بیماران است تشکیل شده است. از این رو در کتاب «مامان و معنای زندگی» آن چه که بر فضای کار حاکم است «روایت» است، روایتی که یک روانکاو از تجربیات بالینی خود از جلسات روان درمانی با بیماران مختلف ارائه میکند. شکی نیست که این روایت جذاب است و خواننده را با خود همراه میکند اما از نظر نظریه و تئوری روانکاوی، کتاب چندان پربار نیست و جز یکی دو مورد، اشاره ای به تئوری ها نمیکند و بیشتر بر روایت کردنِ تجربه بالینی روانکاو تکیه دارد.
از این جهت شاید این کتاب برای روانشناسان جوان و دانشجویان روانشناسی بسیار سودمند باشد، چرا که آنها را با تجربیات یک روانکاو بزرگ در جلسات روان درمانی آشنا می سازد. درواقع اگر چه از عنوان کتاب چنین بر می آید که در این کتاب با مساله «معنای زندگی» روبه رو خواهیم بود، اما این موضوع در کتاب پیگیری نمی شود و خواننده به جز در آخرین بخش (طلسم گربه مجاری) چندان با این پرسش درگیر نمی شود.
اما افزون بر این، خود ِ روایت ها نیز از نظر جذابیت داستانی به خوبی ساخته و پرداخته شده اند و به تعبیری این کتاب از نظر ادبی هم حرفی برای گفتن دارد و خواننده را جذب میکند.
ترجمه کتاب نیز خوب و روان و خواندنی است و خواننده را آزار نمیدهد. -
6 ماجرا از جلسات و کیس های رواندرمانی که اکثرا بر مبنای واقعیت نوشته شده اند
اروین یالوم نویسنده کتاب از روانشناسان مشهور و شناخته شده ایست که از تجربیات خود برای نوشتن این کتاب استفاده کرده است
برای علاقه مندان به مباحث روانشناسی کتاب خوب و جذابی است
6 stories from psychotherapy sessions and cases that are mostly based on reality of
The book's author, Erwin Yalom, is a well-known psychologist who has used his experience to write the book.
The book is good and interesting for those interested in psychology -
با خوندن چندتا کتاب از یالوم به این نتیجه رسیدم که کتاب روان درمانی اگزیستانسیال بهترین و آموزندهترین کتابشه و برای شناخت کل نظریاتش کافیه. بقیه کتابهاش مدام داره همون اصول اگزیستانسیالش رو مثل مرگ، پوچی...تکرار میکنه با داستانهای نه چندان جذاب!
-
کتاب بدی نبود اما از خوندنش لذتی نبردم و در بهترین حالت جزو آثار درجه ی دو یالوم محسوب میشه. این کتاب هم مثل تمام آثار دیگه ی یالوم حاوی لحظات روشنگر و نکات آموزنده ای بود اما احساس میکردم نویسنده در دایره ی تکرار قرار داره. در نهایت باید اعتراف کنم که یک بار دیگه از یالوم ناامید شدم.
-
بین سه ستاره و چهار ستاره مردد بودم. کتاب خوب و تأثیرگذاری بود اما کتابای قبلی یالوم را که خونده بودم بیشتر دوست داشتم: وقتی نیچه گریست و دروغگویی روی مبل.
در رابطه با معنای زندگب هم قبلا انسان در جستجوی معنا از فرانکل را خونده بودم، بعد از خوندن مامان و معنی زندگی، کتاب کشف وجود از رولو می را توی صف خواندن گذاشتم. -
آنچه در این کتاب برای من جذاب و دوست داشتنی است وارد شدن به دنیای یک روان درمان گر است.
شما به عنوان مراجع به یک روان درمانگر یا کسی که هیچ چیز درباره روانشناسی نمی داند یا کسی که جرات نمی کند وارد این حوزه شود، یا حتی به عنوان یک علاقه مند به روانشناسی و خواننده آن، شاید هیچوقت به این فکر نکنید که کسی که توی یک برنامه تلوزیونی یا پشت یک کتاب روانشناسی معروف یا یک سخنرانی پرجنب و جوش، یا به عنوان درمان گر شما دارد تلاش می کند شما را نسبت به قسمتی از آنچه درباره خود نمی دانید آگاه کند، چه درگیری هایی دارد چه مراحلی را پیموده و چه سختی هایی در کار دارد.
نویسنده این کتاب همان قدر که از مطالعات و تجربه های عمیق و موفقیت هایش در درمان های فردی و گروهی می گوید، از سردرگمی و نا امیدی اش از درمان بیماران سرسختی حرف می زند که یک درمانگر کارکشته هم با تمام توان و قدرتش، در درمان آنها حوصله از کف می دهد.
نکته ارزشمندی که در این کتاب توجهم را جلب کرد، نگاه متفاوتی بود که این درمان گر نسبت به بیماران داشت.
او از بیمارانش یاد می گیرد.
اغلب بیمارانی که در این کتاب از آنها حرف می زند دررابطه متقابلی نسبت به او قرار دارند و بارها تاکید می کند که در لحظات عمیقی به شدت تحت تاثیر بیماران قرار گرفته است و آنها روح او را کاویده اند و به او آموخته اند.
حتی در جایی از کتاب بعد از اشاره به زندگی آرام خانوادگی، عدم برخورد با موقعیت های تکان دهنده و دشوار و رودررو نشدن با مصیبت و چالش های روانی عمیق در زندگی خود، به حال بیمارانی که زندگیشان را از اساس متحول می کنند و موقعیت های خطیری چون طلاق، تغییر حرفه، شروع کار جدید و آغاز دوباره را تجربه می کنند، رشک می برد و با خود میگوید: "نگرانم نکند تماشاگر باقی بمانم و ناخودآگاه بیمارانم را تشویق کنم به جای من، دست به اقدامات متهورانه بزنند."
البته توضیحاتی که بعد از این جملات درباره تجربه های خود درنزدیک شدن به تراژدی می گوید بسیار تاثیر گذار و جالب هستند. اما این نگاه متفاوت و صادقانه واقعا مجذوبم کرد.
همین طور درجای دیگری از کتاب درباره روان درمان گری حرف می زند که در یک گروه از درمان گران برجسته به مدت ده سال حضور داشت و هیچ تغییری نکرده بود و تازه این موضوع را ن��ان دهنده "اسلوب درست" درکار خود می دانست. اروین یالوم در این باره می گوید: "داستان این درمان گر تغییرناپذیر همیشه برایم غم انگیز بوده است. زیرا این سوءتفاهم بنیادین را به تصویر می کشد که درمان گران مکانیک هایی هستند که دستگاه ذهن را تعمیر می کنند، ولی خود خود خارج از حیطه آن باقی می مانند..."
بخشی از کتاب که مربوط به یک سمینار "انتقال متقابل" با حضوردرمان گران و بررسی تاثیر بیماران برآنها بود، بسیار برایم جذاب بود و زوایای عمیق تری از آنچه گفتم را برایم روشن تر می کرد.
برخی بیماران و مراجعان را در این کتاب انسان های تکان دهنده و جذابی یافتم که شرح خوب نویسنده از احوالشان و آنچه او به آنها عرضه کرده بود و از آنها دریافت کرده بود، هرکدام درس های عمیقی از خودآگاهی و دانش وجودی بودند. -
“I explain to my patients that abused children often find it hard to disentangle themselves from their dysfunctional families, whereas children grow away from good, loving parents with far less conflict. After all, isn't that the task of a good parent, to enable the child to leave home?”
I have a strange relationship with Yalom. On one hand, I find there's a lot of truth in his stories, on the other hand, he's kind of a pain to read as I find his writing style fairly tiresome.
The patients from his anecdotes are more often than not extremely unlikable and frustrating people (at least to me they are), however, once I get to the end, I almost always feel glad I had the patience to follow through. The stories stay with me for a good while after reading them, I randomly find myself thinking about the characters and their situations.