Title | : | Le Neveu de Rameau |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | 2080701436 |
ISBN-10 | : | 9782080701435 |
Language | : | French |
Format Type | : | Mass Market Paperback |
Number of Pages | : | 249 |
Publication | : | First published January 1, 1805 |
Le Neveu de Rameau Reviews
-
(Book 967 From 1001 Books) - Le Neveu de Rameau = La Satire Seconde = Rameau’s Nephew = The Second Satire, Denis Diderot
Rameau's Nephew, or the Second Satire or The Nephew of Rameau, is an imaginary philosophical conversation by Denis Diderot, written predominantly in 1761-2 and revised in 1773-4.
The narrator has made his way to his usual haunt on a rainy day, the Regency Café, France's chess mecca, where he enjoys watching such masters as Philidor or Legall. He is accosted by an eccentric figure: I do not esteem such originals. Others make them their familiars, even their friends. Such a man will draw my attention perhaps once a year when I meet him because his character offers a sharp contrast with the usual run of men, and a break from the dull routine imposed by one's education, social conventions and manners. When in company, he works as a pinch of leaven, causing fermentation and restoring each to his natural bend. One feels shaken and moved; prompted to approve or blame; he causes truth to shine forth, good men to stand out, villains to unmask. Then will the wise man listen and get to know those about him.
برادرزاده رامو - دنیس دیدرو؛ انتشاراتیها: (سازمان کتابهای جیبی، فرانکلین، البرز)، ادبیات فرانسه؛ تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و سوم ماه ژوئن سال1974میلادی
عنوان: برادرزاده رامو (رامئو)؛ اثر: دنیس دیدرو؛ برگردان: احمد سمیعی، تهران، سازمان کتابهای جیبی، فرانکلین، سال1346، در235صفحه، و اندازه11س.م، در16.5س.م.، نشر البرز نیز کتاب را در سال1368هجری خورشیدی، منتشر کرده است؛ موضوع داستانهای نویسندگان فرانسه - سده18م
گفتگویی است بین «من - یک فیلسوف»، و «او - برادر زاده ی رامو (رامئو)» که آموزگار موسیقی و از یک خاندان اشرافی است؛ از دیدگاه «هگل»، در «برادرزاده رامو (رامئو)»، اثر «دنیس دیدرو»، با قهرمانی روبرو هستیم، که نمونه ای از انسانهای انگل سده ی هجدهم میلادی، در جامعه ی «فرانسه» است؛ اما این قهرمان، وجودی دو پاره، میان آگاهی والا، و آگاهی پست نیز دارند؛ او میداند (در جامعه ای که ملاکش طلاست، روح نسبت به خود غریبه میشود، و هر چیزی در واقع عکس آن است که خود را مینمایاند)؛ نویسنده یکی از بزرگترین اندیشمندان «فرانسه» بوده که با گذشت بیش از دو و نیم سده، هنوز آثارشان از تازگی و روشن بینی ویژه ای، برخوردار است؛ این اثر گفت و شنود پر از کنایه ای بین یک فیلسوف و یک عیار کولی صفت است، و در آن از موضوعاتی همچون «تربیت کودکان»، «ماهیت نبوغ»، «ثروت» و «��اداری» و دیگر رویدادهای مهم زندگانی بشر سخن به میان میآید؛ نویسنده در روز پنجم ماه اکتبر سال1713میلادی در «لانگر فرانسه» چشم به این جهان بگشودند؛ پدرشان در زمینه ی ساخت و فروش آلات برنده کوشش داشتند، و در تجارت نیز مردی فیروزمند بودند، «دیدرو» آموزش نخستین سالهای خویش را نزد دانشمندان فرقه ی «یسوعی» بگذراندند؛ و در همان دوران بود، که به خوانش کتابها باورمند شدند؛ و در این میان آثار کلاسیکی همانند «هوراس» و «هومر»، در نزد ایشان دل انگیزی ویژه ای پیدا کردند، «دیدرو» در سال1732میلادی با دریافت درجه ی فوق لیسانس در رشته ی ادبیات و فلسفه، از دانشگاه «پاریس»، آموزش خویش را به پایان بردند، و با اینکه پدرشان ایشان را به آموزش در رشته ی پزشکی یا حقوق پیشنهاد میکردند، ایشان بیشتر زمان خود را به خوانش کتاب و خوشگذارنیهای شبانه سپری میکردند
تاریخ بهنگام رسانی 11/03/1400هجری خورشیدی؛ 30/01/1401هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی -
یک اثر کلاسیک با ترجمه به شدت خوب و قوی
برادرزاده ی رامو گفتگوی طولانی بین دو نفر است که خیلی سخت حرف میزنند و بسیار پر ارجاع.🥵
خجالتی نمیکشم از اینکه بگویم با یکبار خواندن، نمیشود حرف های دقیق نویسنده را فهمید.🤷♂️
احساس میکنم باید در فضای تئاترها و ارکسترهای قرن ۱۸ فرانسه زندگی کنم تا این اثر را بفهمم.😎
اثر را نه فلسفی میدانم و نه جدلی اما گاه گاهی نکاتی جالب را زیبا بیان کرده بود.🤗
عمده بحثش این بود که دقیقا زمانی که فکر میکنی یک چیز شر مطلق است به خیر بودنش پی میبری و برعکس.🤕 -
"هرکس به دیگری ای نیاز داشته باشد،مستمند است و حالت به خود میگیرد. ....به عقیده من انچه شما رقص بزرگ پانتومیم گرایان می نامید،رقص عمومی و بزرگ جهان است."
"قبول دارید که من همانیکه بودم باقی مانده ام؟... بددختانه همین طور است. امیدوارم این بدبختی چهل سالی ادامه داشته باشد.برنده کسی است که اخر میخندد."
خب برادرزاده رامو گفتگو خیالی است با یک فیلسوف.... برادر زاده رامو ویه فیلسوف... گفتگویی سراسر اشفتگی .البته جز بیست صفحه پایانی که فیلسوف مزبورکمی اندیشه هایش رادر قالب سوم شخص بصورت ذهنی بیان کرد؛ این باعث میشد داستان سر و شکلی بگیرد و از پراکنده گویی یک نفره خارج شده؛ کمی شخصیت فیلسوف رنگ بگیرد و رامو را بهتر بشناسیم .سوال های فیلسوف درپایان کتاب کاملا جهت دار بوده.... در کل اثری است بسیار خسته کننده... از دیدروبعید بود.... به دوستاران فلسفه و اثار قرن هجده امی توصیه میکنم .باقی دوستان با اندکی مصلحت اندیشی کلاه خود قاضی کرده به سراغ اثاربهتر از این میروند... اثری است مخصوص گرم نمودن چشم قبل خواب!!!!:( ... یکم این جمله بندی اخر تند و بی رحمی بوده... دوستان جدی نگیرید متاسفانه ،نویسنده نتونسته مونولوگ یا دیالوگ نویسی خوب باشه. همین واقعا ازار دهنده است ؛دیالوگ ها اصلا ارتباطی ندارن با هم. سوال یه چیزه و رامو برای خودش داره یه قصه دیگه میگه. اگه کل کتاب قراره یه مونولوگ باشه باید قدرت و انسجام کافی برای نگه داشتن مخاطب داشته باشه که این اثر فاقدش بوده... دیدرو من رو ببخش هیچ کتابی برای گرم کردن چشم نوشته نشده.تونویسنده ی خوبی هستی فقط زیادی خلاق بودی... اطاله گویی زیاد... ،دیدرو جان
ان بالا نوشته شده که تو قراره همیشه افرینده ی ژاک باشی، خالق منحصرژاک... همین و بس .:)))) -
دیالوگهای شخصیتهای متفاوت و دو روی یک سکهی «من» و «او»، که اگه حضوری بین دونفر انجام میشد مطمئناً بحث و درگیری پیش میومد، اما کتاب به سادهترین وضع ممکن گفتگو رو پیش میبره و جایی رها میکنه، که تو میمونی و عجایب تفکرات افراد. همیشه عاشق این ویژگیم که کتابها به آدم یاد میدن: شنیدن صحبتهای شخصیتها بدون قضاوت؛ شنیدن محض و رد شدن.
-
_
در مقابلِ بزرگان هیچ نقشی بهتر از نقش دلقک نیست. مدت های مدید دلقکِ شاه یک عنوان رسمی و منصبی در دربار بود،اما در هیچ زمانی عنوان و منصبی به نام حکیم و دانا در دربار وجود نداشت. من در این لحظه دلقک برتَن و بسیاری دیگر از جمله خود شما هستم؛یا شاید شما دلقک من هستید:کسی که خردمند است دلقک ندارد؛ پس کسی که دلقک دارد خردمند نیست؛ و اگر خردمند نیست پس دیوانه است ولو اینکه شاه باشد، دلقکِ دلقکش است.
_
کتاب گفتگویی است میان «من»، فیلسوفِ راوی، که آشکارا خودِ دیدرو است و «او»، دیوانهای خردمند، خبرهای در هنر موسیقی و نوازندهای متقلب، که به هزار چهره در میآید، و برادر زادهی ژان فیلیپ رامو، موسیقیدان و نظریهپرداز معروف است. گفتگویی فلسفی پیرامون نقد جامعه، نقد هنر، نقد اخلاق. گفتگویی که زبانآوری دیدرو را به بهترین شکل نشان میدهد.
دیالوگها به مانند کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش گفتگوی دو نفره است و پر از نیش و کنایه و بعضا طنزآلود که تقابلی است بین آرمان گرایی و اندیشه فلسفی و واقع گرایی و وضعیت موجود.
.
شما هیچ وقت انتظار رفتار ناشایست و خباثت و پلیدی را از افراد شناخته شده و مقبول و به نوعی نوابغ را ندارید، ولی رامو عقیده دارد که هیچ کس بدون دست زدن به این اعمال و رفتار نتوانسته به جایگاههای برتر دست یابد و همین عدم انتظار باعث می شود تا نبینیم رفتارهای ناشایست، فساد، ریا، دروغ و دیگر ناپسندیات را.
رامو می گوید وقتی می توان از ابله بودن افراد به نفع خود استفاده کرد دلیلی برای تلاش برای رسیدن به مقام و منزلت وجود ندارد. آموزش امری اشتباه است و کسی که در مقام آموزش قرار می گیرد باید عمرش را در این راه گذاشته باشد پس هیچ فرد زنده ای لایق آموزش به دیگران نیست چون به تکامل نرسیده است. این چنین دیدگاه ها در کتاب بسیار است.
.
از خواندنش بسیار لذت بردم و در تک تک خطوط و لحظاتش غرق شدم، البته اکثر نظرات راجع به این کتاب به مانند نظر و دیدگاه من نیست و به اندازه من لذت نبرده اند. اگر فلسفه را دوست دارید این کتاب را حتما بخوانید. -
Classics Cleanup Challenge #10
“I'm an inexhaustible sack of impertinence."
I loved this! What a philosophical discourse -
کتابی بی نهایت خسته کننده. و بسیار گیج کننده. اوایل و اواخر کتاب خوب بود ولی وسطش و سخنرانی های طولانی برادرزاده رامو کسل کننده بود. اسامی شخصیتهایی که در موردشون حرف زده میشد خیلی زیاد بود و باعث نامفهومی میشد...به نظرم کتابی اومد که دوره اش تموم شده.شاید هم چون من کتابای فلسفی کم خونده ام این حس رو داشتم....
-
IO sono il Filosofo. Mi piace stare per conto mio e osservare il mondo dall’alto dei miei princìpi morali. “M’intrattengo con me stesso a ragionar di politica, d’amore, di filosofia, e il mio spirito, abbandonato a tutte le sue voglie, sa di poter seguire in pieno libertinaggio la prima idea che si presenta, come i nostri giovani scapestrati dietro alle cortigiane. I miei pensieri sono le mie puttane.”
Un giorno m’imbatto in LUI. E’ Rameau, nipote del famoso musicista Rameau. LUI, il nipote, è triste: oppresso dal genio dello zio, ha fallito come musicista, ed è appena stato cacciato dalla casa dove esercitava un mestiere molto diffuso in quell’epoca e non solo in quell’epoca: il buffone, l’adulatore, il lecchino.
Inizia così un dialogo molto divertente, durante il quale LUI si agita, fa le imitazioni, fa mille smorfie, si lancia in discorsi molto acuti di teoria musicale, da gran esperto. Qual è il suo scopo? Ammette di essere un fannullone, un inetto, un parassita, “un uomo servizievole che allevia con la varietà ai mariti il disgusto dell’eterno coabitare con le loro mogli”. E si confessa apertamente con me: “sono invidioso, sono un mediocre e me ne dolgo, una povera nullità, ma voi avete sempre dimostrato un certo interesse per me, perché sono un buon diavolo, che in fondo disprezzate, ma in fondo vi diverte”. In effetti IO, ascoltandolo, non so se ridere o indignarmi.
E Diderot? Inizialmente pensavo che stesse completamente dalla mia parte, dato che IO sono il Filosofo, ma poi durante il dialogo ho notato una certa simpatia dell’autore per LUI. A un certo punto Rameau mi dice: “Fare il buffone: non c’è ruolo più conveniente presso i potenti. Io sono il buffone di molti, il vostro forse in questo momento, o voi forse il mio”. Ecco, qui ho capito che probabilmente i ruoli non sono così definiti …
Rameau in fin dei conti ammette di avere tutti i difetti che gli vengono assegnati e che sono presenti in buona parte della società. Ma non è un ipocrita. E anche il lettore, che adesso sta scrivendo queste quattro righe, si è preso nota solamente delle parole dette da LUI, segno che quello che LUI dice è più interessante di quello che affermo IO che sono il Filosofo.
Un testo molto attuale, una satira sulla società di ieri, di oggi, di domani e di dopodomani. IO, il Filosofo, rimango senza parole di fronte a certe sue uscite. “Come elevarsi, affinarsi, capire, pensare, sentire, frequentando persone come quelle cui bisogna vedere e piacere per vivere? E voi credete che queste cose, dette e ridette mille volte e ascoltate tutti i giorni accendano l’animo a cose egregie?”
E il lettore ride (amaro) … -
خیلی خوب بود
همونجور که تو مقدمه ش اومده کتاب بیشتر به اثر فلسفی میخوره تا به رمان، داستان روایت برخورد دو نفر در کافه ای در پاریس و گفتگوی طولانی شون درباره فلسفه، هنر، اخلاقیات و ... است. بحثای جالبی توش مطرح میشه. -
دیدرو را با ژاک قضا و قدریاش دوست دارم، هرچند آن کتاب هم رمان به شکل متعارف امروزیاش نبود. برادرزادهی رامو هم بیشتر مجالی ست برای نویسنده تا نظراتش را راجع به اخلاقیات و آنچه در واقع در زندگی روزمره اتفاق میافتد بیان کند. کل کتاب گفتگوییست بین من -یک فیلسوف- و او - برادر زادهی رامو که مدرس موسیقی و در واقع طفیلی خانوادههای اشرافیست.
خواندنش خالی از لطف نیست و هر از گاهی با بعضی دیالوگهای جانانه به تحسین وادارتان میکند. -
از اون کتاباست که دوباره برمیگردم بهش و بخشهایی که علامت زدم رو میخونم.
مکالمه
مکالمههای بیهراس سرراست. -
Όσο ενδιαφέρον έχει το διακεκριμένο φιλοσοφικό έργο του Ντιντερό ή καλύτερα ο σπουδαίος διάλογος μεταξύ ενός φιλοσόφου (και όχι του ίδιου του συγγραφέα) κ ενος 'περιεργου τύπου', άλλο τόσο ενδιαφέρον παρουσιάζει και η περιπέτεια ανεύρεσης του αρχικού χειρόγραφου και της δημοσίευσης του εκατό περίπου χρόνια μετα το θάνατο του.. Βρισκόμαστε λοιπόν στο 1890, στην Γαλλία, στον Σηκουάνα, σε ένα ιστορικό όπως αποδεικνύεται παλαιοβιβλιοπωλείο, όπου τυχαία ένας βιβλιοθηκάριος ψαχουλεύοντας για μουσικη, ανακαλύπτει το πρωταρχικό και πληρες κείμενο του εργου– γραμμένο μαλιστα καλλιγραφικά από τον ίδιο τον Ντιντερό-!!! ..Ένα άλλο ημιτελές ωστόσο χειρόγραφο, είχε πέσει τυχαία στα χέρια του Γκαίτε, το 1804, του άρεσε χαρακτηριζοντας το 'Κλασικό έργο ενός εξόχου άντρα' και το μετέφρασε περικόπτοντας ωστοσο κάποια τολμηρά κομμάτια.
Το ‘Ο ανιψιός του Ραμω’ δεν έχει κάποιο ορισμένο χρόνο συγγραφής ..Εικάζεται βαση φειδωλών αλλά αρκουντων πηγων ότι γράφτηκε μεταξύ 1761-1776, έχοντας ως κυρίαρχο μοτίβο έναν πολυθεματικο διάλογο του ανιψιού ενός πρωτοπόρου μουσικού της εποχής κ ενός φιλόσοφου σε ένα καφενείο. Ο ανιψιός, ένας άνθρωπος γεμάτος ελαττώματα, αγροίκος, τρελός, τεμπέλης, αποτυχημένος αριβίστας αλλά καθόλου υποκριτής, με λόγο χωρίς υπεκφυγές και με περίσσεια ειλικρίνεια κ συνέπεια ..Σε αυτόν τον ιδιότυπο διάλογο εκπροσωπεί το ‘Εγώ’, σε μια δεύτερη ανάλυση ομως εκπροσωπεί και απογυμνώνει το περήφανο ‘Εγώ’ όλων, το ‘γνώθι σ’ αυτόν’, ενθυμίζει λέξεις, στάσεις και πράξεις που ορίζουν το είναι μας και που θάβονται με τιμή και δόξα σε ένα κατάμαυρο συρτάρι της μνήμης μας, το οποίο ανασύρεται συχνα-πυκνα μονάχα για να γεμίσει εκ νέου ..Ο φιλόσοφος ‘Εκείνος’, υπέρμαχος της αρετής, άνθρωπος του καθήκοντος και της καλαισθησιας, έχει περισσότερο έναν διδακτικό ρόλο όπου εκμαιεύει περισσότερο κ δευτερευόντως αντιπαρατίθεται με την την σοφία, την γνώση, την ηθική. Η δοκιμασία στην όποια υποβάλλεται από την ΄παράσταση΄του Ανιψιού, όπως και οι επαΐοντες αναγνώστες, ηθικολόγοι και ενάρετοι, είναι η μεγαλύτερη που έχει υποστεί μέχρι εκείνη την μέρα.
Η ευφυΐα και η χρησιμότητα της στην κοινωνία, η αξία της αρετής, της γνώσης καθως και η ορθή διαπαιδαγώγηση και εκπαίδευση των παιδιών, η ευμετάβλητη φύση της ηθικής, η δύναμη του χρήματος και της εξουσίας, η φτώχεια, η συνειδηση, η αγωγη της ψυχης, η μουσική, όλα αυτά και αλλά τόσα μικρά ή μεγάλα που συνιστούν την ευτυχία και ορίζουν την ύπαρξη ή όχι ενός ατόμου τίθενται στο μικροσκόπιο ενός σκωπτικού και κυνικού διαλόγου όπου οι στιγμές δράματος, σοβαρότητας, ωμής ειλικρίνειας, γέλιου και γελοίου, κωμικού κ τραγικού συνυπάρχουν στις σωστές αναλογίες.
Υ.Γ. Το ιστορικο, γνησιο και πληρες χειρογραφο του Νιντερο που βρηκε ο βιβλιοθηκαριος Geoges Monval στο παλαιοβιβλιοπωλειο του Παρισιου, βρισκεται εκτοτε στη Δημοσια Βιβλιοθηκη της Νεας Υορκης ..Αυτο το κειμενο αποτελει κ την πηγη μεταφρασης ολων των μεταφραστων, καθως κ της Σασα Τσακιρη που απεδωσε με εξεχόντα ζηλο κ συνεπεια, μεσω των εκδοσεων Καστανιωτη, την δικια της ελευθερη αποδοση και οπτικη στο πολυπαθο και κλασικο εργο του Ντιντερο. -
Der philosophische Dialog von Denis Diderot in der Übersetzung von Johann Wolfgang von Goethe, gelesen von Christian Brückner: das ist sprachlich und akustisch natürlich schon wie Pudding=Löffeln, einfach herrlich!
Trotz allen Witzes (natürlich im doppelten Wortsinn) hat mich der Dialog auf die Länge inhaltlich leider nicht so ganz mitgenommen, was wohl daran liegt, dass der einst im Mai von mir so geliebte Zynismus inzwischen überhaupt nicht mehr meine bevorzugte Geisteshaltung ist. -
Ahlak ve eğitim konularını odak noktasına alan "Rameau'nun Yeğeni / Rameau's Nephew / Le Neveu de Rameau", haksız yere kazanç sağlayan zenginleri dolandırarak bir nevi Cicero'nun belirttiği gibi adaletin olmadığı bir dünya düzeninde kendi adaletini yaratan Rameau'nun bir nevi kendiyle yüzleşmesini okuyoruz. Diderot'nun Rameau'yu yanlış yaptığına ikna etmeye çalıştığı kitapta karakterin piyano eğitimi vermek yerine öğrencilerini lafa tutarak para kazanması üzerinde duruluyor. Bunu yaparken de karakterin kendini kabul ettirme ve beğendirme isteğinin yani bir diğer deyişle yetersizlik ve onaylanma şemalarının altı çiziliyor. Başlarda Rameau'ya hak verseniz de diyalog sebebiyle kendinizi bile sorgulamaya başladığını eserde doğrunun yolundan ayrılmamanız gerektiği belirtiliyor. Zengin olmanın tek yolunun adaletsiz ve ahlaksız davranışlar sonucuna bağlayan kıskanç ve mutsuz Rameau'nun aksine Diderot, daha umutlu bir portre çiziyor. Okuması kolay olmasa da oldukça düşündürücü bir eser. Tam notum: 3,5/5.
10.07.2018
Amsterdam, Hollanda
Alp Turgut
http://www.filmdoktoru.com/kitap-labo... -
Œuvre cruciale, Le Neveu de Rameau a permis à Diderot de trouver son propre en se libérant de son rôle un peu guindé de philosophe dans le dialogue qu'il imagine avec ce fou de Jean-François Rameau, musicien raté mais comédien génial, l'écrivain règle bien des comptes avec ses adversaires, fait une satire virulente de la société de son temps et s'interroge sur la postérité. Puzzle truqué à plusieurs figures, inapte à renvoyer une image simple de l'auteur, ce texte bizarre et fulgurant qui éclata comme une bombe au beau milieu de la littérature française, selon l'expression de Goethe, est aussi un manifeste de l'art nouveau.
Mais je ne l'ai pas aimé trop bien. Tant pis à mon avis. -
برنده کسی است که آخر میخندد.
-
در میان درگذشتگان، همیشه چند نفری هستند که موجب يأس زندگاناند.
-
اگر تمام مردم عالم را با تقوا و فیلسوف متصور شوید، باید اذعان کنید چهقدر جهان بهغایت اندوهناک میگردد.ص57
راوی داستان در کافه ای در پاریس با فردی آسمان جل و الوات نشسته و در مورد فلسفه، موسیقی و موضوعات دیگر صحبت میکند.دیدرو از این طریق به بعضی دشمنان خودش با نامهای واقعیشان کنایه میزند.کتاب خوشخوان است و میشود در عرض چند ساعت خواندش -
Toogpraat voor (ver)gevorderden.
-
از متن کتاب :
_
در این سخنان خیلی نکته هاست که در فکر انسان جای دارند و طبق آنها رفتار میکند؛ اما به زبان نمی آورد. در واقع این بارزترین تفاوت میان این مرد و سایرینی است که پیرامون مان داریم. او به عیوبش که دیگران هم آنها را دارند اعتراف میکرد؛ اماریا نمی کرد. از سایرین نه بیشتر پلید بود، نه کمتر، فقط صراحت و منطق بیشتری داشت، و گاه ژرف اندیشتر در فساد. از این فکر که فرزندش زیردست چنین معلمی چه از کار درخواهد آمد، لرزه بر اندامم می افتاد. به وضوح با این نظریه های تربیتی که با چنین دقتی از روی آداب و رسوم جامعه ی ما تقلید شده بود خیلی در فساد ترقی میکرد، مگر پیش از وقت، دستی جلوش را بگیرد.
--------------------------------------------------------
اگر قرار باشد که او مرد نیکی شود، جلوش را نمی گیرم. اما اگر نطفه اش گرایش داشته باشد که چون پدرش یک بی سروپا بشود، زحمات من برای اینکه مردی شریف شود برایش بسیار زیانبار می شود: زیرا اگر تعلیم و تربیت مدام سر راه پرشیب سقوط نطفه قرار گیرد او به سوی دو نیروی مخالف کشیده می شود و راه زندگی را کج و کوله خواهد رفت، چنان که جمعیت زیادی را می بینم که هم در خیر و هم در شر ناشی اند. ما اینها را بی بو و بی خاصیت مینامیم و این صفت بدترین صفت است و بی هنری و حداکثر حقارت را تداعی
می کند. یک لات آسمان جل یک لات بزرگ است، میانمایه نیست. اگر بخواهم در نطفه ی پدری اش دخالت کنم وقت خیلی زیادی لازم است و بهترین سالهای عمراو به باد خواهد رفت. فعلا کاری به کارش ندارم، می گذارم نزدم بیاید. در رفتارش دقیق میشوم، از همین حالا شکمو، چاپلوس، شیاد، تنبل و دروغگوست. حدس می زنم به نیاکانش رفته است.
---------------------------------------------------------
نظر شخصی :
عادتی که دارم اینه که قسمت هایی از کتاب و علامت می زنم که بعد ها دوباره بخونمش، و تقریبا کل این کتاب و علامت زدم که حتما دوباره بخونمش. بسیار زیبا
همراه با ترجمه ی بسیار خوب از مینو مشیری. -
“La virtud se hace respetar, y el respeto es incómodo. La virtud se hace admirar, y la admiración no es divertida. Yo trato con gente que se aburre y tengo que hacerles reír. Ahora bien, son el ridículo y la locura los que hacen reír, por lo tanto tengo que ser ridículo y loco; y aun cuando la naturaleza no me hubiera hecho tal, lo mejor sería parecerlo”
Una lectura totalmente dominada por la moralidad, la cual navega entre preguntas encontradas y debatidas. Entre Él, el sobrino del músico francés Jean-Phillipp Rameau, quien fuera un influyente en la época barroca, y Yo, que a todas luces es Diderot a través de este personaje que materializa las singularidades filosóficas que derriba de sus pensamientos, y que se hace discutible entre ambos. Si es por la moral de la que se sirve el texto, atendiendo a un doble significado, debemos decir, que para su plano explicativo se monta en carro de la sátira, pues esta ofrece una manera de entender las normas y los valores, denunciando sus transgresiones por parte de las personas viciosas.
Este relato satírico en forma de dialogo entre un cínico, impulsivo y feroz personaje, El sobrino de Rameau es una metamorfosis de ser, que vive al día, que pulula como una sombra los cafés de la capital, como bien lo describe el narrador. Para él todos los días no son iguales, o mejor dicho para quien se planta en una esquina con la esperanza de ver que le depara el día, y se da cuenta, que el personaje ayer mostraba toda la bajeza, lo harapiento, su pobreza, de buena a primera al día siguiente muestra su opulencia. Triste o alegre según las circunstancias. “Su primera preocupación por la mañana cuando se levanta es saber dónde comerá; después de comer piensa dónde irá a cenar.” Y por otro lado a un filosofo tranquilo y sereno, dividido entre la ira y la admiración.
Un excelente texto del cual subyace un eco de la controversia desencadenada por Les Philosophes, una comedia satírica de Charles Palissot, interpretada con éxito en 1760 en la Comédie Françoise, y de la que Diderot fue el objetivo principal. Durante el diálogo con el sobrino, Palissot y la camarilla antifilosófica, con la que la verdadera palma del sobrino estaba relacionada, se discute ampliamente. Sin embargo, los anacronismos identificables en la trama indican que el proceso de escritura puede haberse extendido hasta alrededor de 1780.
Si algo interesante tiene el texto, son las interaciones que se dan entre ambos personajes, donde plantea muchos temas, donde se atacan a todos los persoanjes del momento, financieros y opositores a la Enciclopedia en el famoso café de la Regencia, ‟así como Paris donde están puesta la mirada del mundo, este lugar es la puesta de las miradas en Paris. Lugar donde el juego de ajedrez es el pasatiempo, donde el silencio o el bullicio son recreado por varios personajes con apodos sigilares.” El sobrino de Rameau se le permite dar su punto de vista como mendigo sobre la corrupción de la sociedad, representada en forma de imagen, el de la pantomima, mientras que el filosofo amplia la reflexión sobre el hombre y la comedia universal
“Hay dos procuradores generales: uno muy cerca vuestro, que castiga los delitos contra la sociedad. La Naturaleza es el otro. Ella se encarga de todos los vicios que escapan a las leyes. ¿Os entregáis a la orgía del sexo?, seréis hidrópico. ¿Sois un crápula?, seréis tuberculoso. ¿Abrís vuestra puerta a pícaros y vivís con ellos?, seréis traicionado, burlado, despreciado. Lo mejor es someterse a la equidad de esos juicios y decirse a sí mismo: Hecho está, reaccionar y enmendarse o seguir siendo lo que uno es, pero bajo las susodichas condiciones.” -
Cet excellent ouvrage de Diderot a été connu du public d’une très étrange manière. Ce n’est, en effet, qu’en 1805, par le biais d’une traduction allemande (faite par nul autre que Goethe) qu’il sera publié pour la première fois. Pour ce qui est de la version originale, elle attendra encore plus de quinze ans avant de paraître.
On y trouve le récit « biographique » d’une rencontre entre l’auteur et Jean-François Rameau. Bien que les deux hommes soient tous deux fatalistes, qu’ils ont tous deux réussi à vivre en prodiguant, avec succès, un enseignement, sans connaître leurs sujets, l’interlocuteur de Diderot, resté à l’ombre de son oncle (aussi bien dans l’histoire que dans le titre du livre), manifeste de manière éclatante une opposition dialectique complète au moralisme de philosophe propre à Diderot. Pour l’un, il vaut mieux « se renfermer dans son grenier, boire de l’eau, manger du pain sec, et se chercher soi-même » (171), pour l’autre, la rage de ne pas être son oncle tout en portant son nom l’entraîne à mépriser la grandeur qu’il sait ne pas avoir pour faire le fou, se perdre dans l’instant présent et pratiquer une sorte de culte de l’argent. Comme il dit : « Que le diable m’emporte si je sais au fond ce que je suis. » (109)
Bref, Foucault a eu beau jeu d’y trouver un symbole du rejet de la déraison dans la folie par la raison morale au XVIIIe siècle dans son Histoire de la folie à l’âge classique.
L’ensemble est très élégamment écrit, avec beaucoup de jolies formules très fortes, comme on en trouve si souvent chez Diderot et se termine … d’une manière dont je ne vais pas vous gâcher la surprise … jusqu’à un certain point puisque je vous en donne tout de même la dernière phrase : « Rira bien qui rira le dernier » (187). -
The great mystery about
Rameau's Nephew is: What was its author,
Denis Diderot, thinking? The work is in the format of a philosophical dialogue between "I" (presumably Diderot) and "He" (Jean-Francois Rameau, nephew of the composer Jean-Philippe Rameau). This nephew is a ne'er-do-well, an unabashed lounge-lizard who tries to make do by toadying up to people who will feed him so that he doesn't have to make a living based on more respectable talents. At one point, he tells Diderot:In your eyes I am an abject, despicable creature, and sometimes I am in my own eyes too, but only occasionally. I congratulate myself on my failings more often than I deplore them. You are more consistent in your scorn.
Not entirely. At times Diderot, while on one hand deploring the young Rameau's behavior, appears to be bemused, and perhaps wondering if it was perhaps he himself who had taken the wrong path.
I believe that it is this ambiguity which makes Rameau's Nephew interesting. -
I read the German translation provided by Goethe with an appendix which helped to grasp the idea of the book, then just reading. With lot of background knowledge on the people mentioned it is very hard to understand, which is worsened by the complex/old German language used by Goethe.
But the part where the author/the 'ich' discusses the non-ethical, but only pragmatic approach to life by Rameau's Nephew, reads like an introduction and illustration of Nihilism to modern or should I say to the postmodern reader like me. Originally meant to make fun of 'lächerlich machen' the people critiquing the Philosophers, this has an different effect to the modern reader, and this I like this part with it's unique effect the most in the book. An in depth study on how this really relates to Nihilism might be a study worth to be undertaken. -
Cartea e construită ca un dialog, prezentând subiecte opuse despre moralitate și societate. Un filozof intră într-o discuție cu nepotul extrem de excentric al celebrului muzician și compozitor Rameau. Acest nepot, o persoană nu lipsită de inteligență și talent, dar în același timp, este extrem de respingător ca personalitate.
Cu toate acestea, el este atât de sincer, încât este imposibil să-l consideri un simplu ticălos cinic. Împreună cu filozoful, uneori nu știi cum să reacționezi la atacurile sale, fie să râzi, fie să te indignezi. În general, raționamentul este destul de interesant, mai ales atunci când este contrazicere.
Dar textul în sine este cam greu. -
کم حجم ولی باید کمی با تعمق خواند
-
Die Anmerkungen des Übersetzers (Goethe) waren wesentlich interessanter, als das Werk selbst. Das sagt eigentlich alles.
-
Très bien écrit, drôle, bonne réflexion. Cependant, ça part dans tous les sens. Quand on écrit de la philosophie, il faut un minimum de structure.
-
What an extraordinary book. The character of Rameau's nephew is perfectly valid today. The historic circumstances of his predicament (need to find rich people to amuse them in exchange of money) are obviously dated but the basic structure of his personality is fully understandable today. He is a wannabe sociopath because of a basic fear of destitution, of hunger, of not being talented enough. His talents are buried under that fear and turned against himself. I met people like him.
-
can't bear the sight of this anymore