Title | : | آخرین عاشقانههای ریرا |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | - |
Language | : | Persian |
Format Type | : | Kindle , Hardcover , Paperback , Audiobook & More |
Number of Pages | : | 364 |
Publication | : | First published January 1, 1999 |
آخرین عاشقانههای ریرا Reviews
-
حداقل میدانم
اول انسانم
بعد هم اندکی شاعر ...!
رسمی معمولیست
آوردهاند که شِبْلی
خود را به بهايی فروخت،
و من در پیِ ميزانِ آن بهاء
خود را به تبسمِ يک فرشته فروختم
تو که میفهمی ریرا
ما عشق را درنمیيابيم
همچون گُل ... که عطرِ خويش را.
ریرا ... همين ديشب
يک ستاره داشت گولم میزد
خودت که میدانی
من سادهام.
پرسيدم چهکارم داری؟
گفت بيا خوابِ سيمرغ ببينيم.
ریرا ... من نرفتم
میگويند کوهِ قاف جن دارد!
عيبی ندارد ریرا
يک روز گريبانِ خود را خواهم گرفت
و به او خواهم گفت:
در خوابِ هيچ کبوتری
اينهمه آسمان، گلگون نبوده است!
و من زير همين آسمان بودم
و من فکر میکردم
خوابِ آينه میبينم،
اما وقتی که صبح شد
سايهی درختی از دور پيدا بود! -
سادگی را
من از نهانِ يک ستاره آموختم
پيش از طلوعِ شکوفه بود شايد
با يادِ يک بعداز ظهرِ قديمی
آن قدر ترانه خواندم
تا تمامِ کبوترانِ جهان
شاعر شدند
سادگی را
من از خوابِ يک پرنده
در سايهی پرندهيی ديگر آموختم
باد بوی خاصِ زيارت میداد
و من گذشتهی پيش از تولدِ خويش را میديدم
ملايکی شگفت
مرا به آسمان میبُردند
يک سلولِ سبز
در حلقهی تقديرش میگريست
و از آنجا
آدمی ... تنهايیِ عظيم را تجربه کرد
دشوار است ... ریرا
هر چه بيشتر به رهايی بينديشی
گهوارهی جهان
کوچکتر از آن میشود که نمیدانم چه
راهِ گريزی نيست
تنها دلواپسِ غَريزهی لبخندم
سادگی را
من از همين غَرايزِ عادی آموختهام -
دارم هي پا به پاي نرفتن صبوري ميكنم
صبوري ميكنم تا تمام كلمات عاقل شوند
صبوري ميكنم تا ترنم نام تو در ترانه كاملتر شود
صبوري ميكنم تا طلوع تبسم، تا سهم سايه، تا سراغ همسايه
صبوري ميكنم تا مَدار، مدارا، مرگ
تا مرگ، خسته از دقالباق نوبتم
آهسته زير لب... چيزي، حرفي، سخني بگويد
مثلاً وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت!
هه! مرا نميشناسد مرگ
يا كودك است هنوز و يا شاعران ساكتند!
حالا برو اي مرگ، برادر، اي بيم ساده آشنا
تا تو دوباره بازآئي
من هم دوباره عاشق خواهم شد -
انگار آخرین سطر این شعر، جهشی ست به نام و نشان دفتر شعر دیگر شاعر است ، که همین عنوان بر پیشانی دارد
ما شاعران سپیده دم جهان
باز میآییم
ما خواستار خوبیها، علاقهها، بوسهها
ما خواستار شادمانی تبسم تو
ما ترانهخوان سپیده دم، ترانهخوانِ آگاهی آدمی
رویاهای قاصدک غمگینی که از جنوب آمده بود
شاعر س.ع.صالحی از مجموعهی: آخرین عاشقانههای ریرا – ما شاعران سپیدهدم جهان 1378 -
یکی از همین روزها
هر وقت دیدی
مادرمان رفته کمی دورتر، آنجا
مشغول گردگیریِ کتابخانهٔ من است،
باور نکن!
او رفته دارد گریه میکند.
تو باید صدای ضبط را
تا انتهای فراموشیِ جهان
از ترانه لبریز کنی..!
حواسات به من هست...!؟ -
عيبی ندارد ریرا
يک روز گريبانِ خود را خواهم گرفت
و به او خواهم گفت:
در خوابِ هيچ کبوتری
اينهمه آسمان، گلگون نبوده است! -
http://sarbook.com/product/347193سیدعلی صالحی را در شعر معاصر ایران به عنوان پایهگذار جریان موج ناب و شعرگفتار میشناسند. کتاب «آخرین عاشقانه ریرا» مجموعهای از این اشعار را دربرمیگیرد که سرشار از حسی لطیف، گنیجنه غنی واژگان، صورخیال دلانگیز و بسیاری از ویژگیهای شاخص اشعار این شاعر برجسته ایرانزمین است. -
O carte asupra careia zboara un imens fluture,metamorfozat-"metaforic" intr-o femeie prinsa in capcanele unui colectionar.Toate scenele sunt palpitante si te lasa cu sufletul la gura.
Fowles merita punctaj maxim. -
دیر آمد ری را